محمدرضا دادگر، تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار مهر و در آستانه روز بزرگداشت فردوسی، روایتگری را وجه اشتراک نقاشی قهوهخانهای و تصویرگری داستانهای شاهنامه میداند و میگوید: تصویرگران و نقاشان قهوهخانهای، هر دو به روایت داستانهای شاهنامه میپردازند؛ با این تفاوت که نقاشان به گفتار و تصویرگران به نوشتار وفادارند؛به این معنی که نقاشان قهوهخانهای، آنچه نقل میشود را تصویر میکنند و تصویرگران آنچه نوشته شده است.
برنده پلاک طلایی براتیسلاوا، گاهی تصویر را فراتر از متن میداند و بر این باور است که تصویرگر باید جلوتر از متن حرکت کند اما تصویرگران امروز ـ آنقدر که باید و شاید ـ وفادار به متن و کاملکننده آن نیستند. البته یکی از دلایل این رخداد را میتوان در کاستیهای متن و فاقد حرکت و تصویر بودن آن جستوجو کرد.
دادگر، تصويرگري كتاب كودك و نوجوان را یک كار چند وجهي میداند و میگوید: معمولاً نوع كار تصویرگری، سفارشي است. يعني ناشر يا سفارشدهنده مبلغي را به تصويرگر ميدهد و در مقابل كالايي را ميخواهد. براي همين تصويرگري ضربه ميخورد و فرياد تصويرگران از همين جا بلند ميشود.
به گفته او تصويرگري كتاب كودك و نوجوان در دل كار گرافيك است و گرافيك خاصيتش اين است كه بايد سفارش دهنده داشته باشد. متأسفانه در وضعيت كنوني بين تصويرگران كتاب كودك و ناشران تعامل مناسب وجود ندارد و بیشتر ناشران به تصويرگري اهميت زيادي نميدهند. به همین دلیل است که اغلب به ترجمه و تأليفات بسيار ضعيف روي ميآورند. به نظر ميرسد دليل آن كم كردن هزينههاست. در حقيقت ناشران تلاش ميكنند با كمترین هزینه، کتاب منتشر کنند. البته در این میان هستند ناشرانی که به تصویرگری کتاب خود اهمیت میدهند و با نویسندگان و تصویرگرانی همکاری میکنند که از سطح دانش و بینش بالاتری برخوردارند و ذوق بصری مخاطب خود را بالا میبرند.
دادگر که به تصویرکردن داستانهای شاهنامه هم پرداخته، اثر سترگ فردوسی را به سه بخش اسطورهای، حماسی و تاریخی تقسیم میکند و بخش اسطورهای شاهنامه را جذابترین و مهمترین قسمت برای تصویرگری میداند؛ چرا که به تصویرگر اجازه میدهد با داستان خلاقه برخورد کند و ذهنیت خود را به تصویر بکشد، اما در بخش تاریخی، خلاقیت و ابتکار تصویرگر رنگ میبازد، زیرا او باید به تاریخ، معماری، لباس، آداب و رسوم و تمام آنچه مورخین، ثبت و ضبط کردهاند، پایبند باشد.
تصویرگر کتاب «آفتابپرست» بر این باور است که برای حفظ نقاشی قهوهخانهای باید از روشهای نو استفاده کرد و شرایط این کار را باید متولیان فرهنگی فراهم آورند. اگرچه این روزها با هجوم بیمنطق تکنولوژی، مردم از قهوهخانهها به کافیشاپها پناه برده و به جای شنیدن داستانهای شاهنامه گوش به ترانههایی بیگانه با فرهنگ و پیشینه خود سپردهاند و در این شرایط بهتر است هنرمندان تغییرات زمانه را درک کنند و با آن هماهنگ شوند.