خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: اسلام می‏ خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع ديگر به‏ محيط خانوادگی و در كادر ازدواج قانونی اختصاص يابد، اجتماع منحصرا برای كار و فعاليت باشد.

سيمای حقيقی مسأله حجاب

از نظر اسلام محدوديت كاميابي های جنسی به محيط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع كمك می‏ كند و از جنبه‏ خانوادگی سبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقراری صميميت كامل بين‏ زوجين می ‏گردد، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استيفاء نيروی كار و فعاليت اجتماع می‏ گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می‏ گردد كه‏ ارزش زن در برابر مرد بالا رود.

فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چيز است: بعضی از آنها جنبه روانی‏ دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی ديگر جنبه اجتماعی و بعضی‏ مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگيری از ابتذال او. حجاب در اسلام از يك مسأله كلی‏ تر و اساسی‏ تری ريشه می‏ گيرد و آن اين است‏ كه اسلام می‏ خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع ديگر به‏ محيط خانوادگی و در كادر ازدواج قانونی اختصاص يابد، اجتماع منحصرا برای كار و فعاليت باشد. برخلاف سيستم غربی عصر حاضر كه كار و فعاليت‏ را با لذت جویيهای جنسی به هم می‏ آميزد، اسلام می ‏خواهد اين دو محيط را كاملا از يكديگر تفكيك كند.9

اكنون به شرح چهار قسمت فوق می‏ پردازيم:

1-آرامش روانی

نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار، هيجانها و التهابهای جنسی را فزون می‏ بخشد و تقاضای سكس را به صورت عطشی روحی‏ و خواستی اشباع نشدنی در می ‏آورد. غريزه جنسی، غريزه ‏ای نيرومند، عميق و "درياصفت" است، هرچه بيشتر اطاعت شود سركش‏ تر می ‏گردد، همچون آتش كه هرچه به آن بيشتر خوراك بدهند، شعله ورتر می‏ شود.

علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين‏ است كه ميل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب‏ قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچی، هم چنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچی. ميل زن به خودآرائی از اين نوع حس‏ شكارچي گری او ناشی می‏ شود. در هيچ جای دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهای‏ بدن نما و آرايشهای تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم‏ طبيعت خاص خود می‏ خواهد دلبری كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به‏ خود اسير سازد، لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان‏ است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گرديده است.10

2- استحكام پيوند خانوادگی

شك نيست كه هر چيزی كه موجب تحكيم پيوند خانوادگی و سبب صميميت رابطه زوجين گردد، برای كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر كوشش مبذول شود و بالعكس هر چيزی كه‏ باعث سستی روابط زوجين و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی‏ زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد. اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محيط خانوادگی و در كادر ازدواج مشروع، پيوند زن و شوهری را محكم می‏ سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين به يكديگر می‏ شود.

فلسفه پوشش و منع كاميابی جنسی از غير همسر مشروع، از نظر اجتماع‏ خانوادگی اين است كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت كردن او به شمار برود، در حالی كه در سيستم آزادی كاميابی، همسر قانونی از لحاظ روانی يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار می‏ رود و در نتيجه كانون‏ خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پايه‏ گذاری می ‏شود.

تفاوت آن جامعه كه روابط جنسی را محدود می ‏كند به محيط خانوادگی و كادر ازدواج قانونی با اجتماعی كه روابط آزاد در آن اجازه داده می‏ شود اين است‏ كه ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم آغاز محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسی، پيمان ازدواج به‏ دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می‏ دهد و آنها را ملزم می‏ سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم اسلامی به محروميت و انتظار آنان پايان می ‏بخشد.

سيستم روابط آزاد اولا موجب می‏ شود كه پسران تا جائی كه ممكن است از ازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی كه نيروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی می ‏نهد، اقدام به ازدواج كنند و در اين‏ موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احيانا برای خدمتكاری و كلفتی بخواهند و ثانيا پيوند ازدواجهای موجود را سست می‏ كند و سبب می‏ گردد به جای‏ اينكه خانواده بر پايه يك عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك‏ از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادی و محدوديت ببيند و چنانكه اصطلاح‏ شده است يكديگر را زندانبان بنامند.11

3- استواری اجتماع

كشانيدن تمتعات جنسی از محيط خانه به اجتماع، نيروی كار و فعاليت‏ اجتماع را ضعيف می‏ كند. برعكس آنچه كه مخالفين حجاب خرده‏ گيری كرده ‏اند و گفته‏ اند: "حجاب موجب فلج كردن نيروی نيمی از افراد اجتماع است" بی حجابی و ترويج روابط آزاد جنسی موجب فلج كردن نيروی اجتماع است. آنچه موجب فلج كردن نيروی زن و حبس استعدادهای اوست حجاب به‏ صورت زندانی كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنين چيزی وجود ندارد. اسلام نه می‏ گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه می‏ گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد - بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن و مرد دانسته است - و نه فعاليت اقتصادی خاصی را برای زن تحريم می‏ كند. اسلام‏ هرگز نمی‏ خواهد زن بيكار و بي عار بنشيند و وجودی عاطل و باطل بار آيد. پوشانيدن بدن به استثناء وجه و كفين مانع هي چگونه فعاليت فرهنگی يا اجتماعی يا اقتصادی نيست . آنچه موجب فلج كردن نيروی اجتماع است آلوده‏ كردن محيط كار به لذت جوئي های شهوانی است.12

4-ارزش و احترام زن

قبلا گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد. از نظر مغز و فكر نيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد، ولی زن از طريق عاطفی و قلبی هميشه تفوق‏ خود را بر مرد ثابت كرده است. حريم نگه‏داشتن زن ميان خود و مرد يكی از وسائل مرموزی بوده است كه زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است. اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند. اسلام مخصوصا تأكيد كرده است كه زن هر اندازه متين‏تر و با وقارتر و عفيف تر حركت كند و خود را در معرض نمايش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می‏ شود. بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه‏ توصيه می ‏كند زنان خود را بپوشانند می‏ فرمايد: « ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين»، يعنی اين كار برای اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمی ‏دهند بهتر است و در نتيجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبك سر می‏ گردد.13

 

سؤال: یکی از ايراداتي كه بر حجاب گرفته‏ اند اين است كه موجب سلب حق آزادی كه‏ يك حق طبيعی بشری است می‏ گردد و نوعی توهين به حيثيت انسانی زن به شمار می ‏رود.14

پاسخ: فرق است بين زندانی كردن‏ زن در خانه و بين موظف دانستن او به اينكه وقتی می‏ خواهد با مرد بيگانه مواجه شود پوشيده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسير كردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام يك وظيفه‏ای است برعهده زن‏ نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد بايد كيفيت خاصی را در لباس‏ پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است و نه چيزی است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به‏ حقوق طبيعی او كه خداوند برايش خلق كرده است محسوب شود. اگر رعايت پاره‏ای مصالح اجتماعی، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصی را اتخاذ كنند و طوری راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بين نبرند چنين مطلبی را "زندانی كردن" يا "بردگی" نمی‏ توان ناميد و آن را منافی حيثيت انسانی و اصل "آزادی" فرد نمی ‏توان دانست.

در كشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنين محدوديتهایی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه يا در لباس خواب از خانه خارج شود و يا حتی با پيژامه بيرون آيد، پليس ممانعت كرده به عنوان اينكه اين عمل برخلاف‏ حيثيت اجتماع است او را جلب می‏ كند. هنگامی كه مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم كند كه در معاشرت اسلوب خاصی را رعايت كنند مثلا با لباس كامل بيرون بيايند، چنين چيزی نه بردگی نام دارد و نه‏ زندان و نه ضد آزادی و حيثيت انسانی است و نه ظلم و ضد حكم عقل به‏ شمار می‏ رود. برعكس، پوشيده بودن زن ـ در همان حدودی كه اسلام تعيين كرده است - موجب كرامت و احترام بيشتر اوست، زيرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می‏دارد. شرافت زن اقتضاء می‏ كند كه هنگامی كه از خانه بيرون می‏ رود متين و سنگين‏ و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچ گونه عمدی كه باعث‏ تحريك و تهييج شود به كار نبرد، عملا مرد را به سوی خود دعوت نكند، زباندار لباس نپوشد، معنی‏ دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنكه گاهی اوقات ژستها سخن می‏گويند، راه رفتن انسان‏ سخن می‏گويد، طرز حرف زدنش يك حرف ديگری می‏زند. اگر كسی بگويد زن را بايد در خانه حبس و در را به رويش قفل كرد و به هيچ وجه اجازه بيرون رفتن از خانه به او نداد، البته اين با آزادی‏ طبيعی و حيثيت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد. چنين چيزی در حجابهای غير اسلام بوده است ولی در اسلام نبوده و نيست.15

سؤال: يك ايراد ديگركه برحجاب گرفته اند اين است كه  ايجاد حريم ميان زن ومردد براشتياقها والتهابها مي افزايد و طبق اصل "الانسان حريص علي ما منع منه"حرص و ولع نسبت به اعمال جنسي را در زن و مرد بيشتر مي كند. به علاوه، سركوب كردن غرائز موجب انواع اختلالهاي رواني و بيماريهاي روحي مي گردد. 16

پاسخ: درست است كه ناكامی، بالخصوص ناكامی جنسی‏، عوارض وخيم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی كه مورد نياز طبيعت است غلط است، ولی برداشتن قيود اجتماعی مشكل را حل نمی‏كند بلكه بر آن می‏ افزايد. در مورد غريزه جنسی و برخی غرائز ديگر، برداشتن قيود، عشق به مفهوم‏ واقعی را می‏ميراند ولی طبيعت را هرزه و بی‏بند و بار می‏كند. در اين مورد هرچه عرضه بيشتر گردد هوس و ميل به تنوع افزايش می ‏يابد. آزادی در مسائل جنسی سبب شعله‏ ور شدن‏ شهوات به صورت حرص و آز می ‏گردد، از نوع حرص و آزهایی كه در صاحبان‏ حرمسراهای رومی و ايرانی و عرب سراغ داريم، ولی ممنوعيت و حريم، نيروی عشق و تغزل و تخيل را به صورت احساسی عالی و رقيق و لطيف و انسانی تحريك می‏ كند و رشد می‏ دهد و تنها در اين هنگام است كه مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفه ‏ها می‏ گردد.

ميان آنچه عشق ناميده می‏ شود و به قول ابن سينا "عشق عفيف" و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملك در می ‏آيد ـ با اينكه هر دو روحی و پايان ناپذير است ـ تفاوت بسيار است. عشق، عميق و متمركزكننده نيروها و يگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش كننده نيرو و متمايل به تنوع و هرزه صفت است.

حاجتهای طبيعی بر دو قسم است : يك نوع حاجتهای محدود و سطحی است، مثل خوردن، خوابيدن. در اين نوع از حاجتها همين كه ظرفيت غريزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بين می‏رود و حتی ممكن است‏ به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی يك نوع ديگر از نيازهای طبيعی، عميق‏ و درياصفت و هيجان پذير است مانند پول پرستی و جاه‏ طلبی.

غريزه جنسی دارای دو جنبه است: از نظر حرارت جسمی از نوع اول است‏ ولی از نظر تمايل روحی دو جنس به يكديگر چنين نيست. در طبيعت انسانی از نظر خواسته ‏های روحی، محدوديت در كار نيست. انسان روحا طالب بی نهايت آفريده شده است. وقتی هم كه‏ خواسته‏ های روحی در مسير ماديات قرار گرفت به هيچ حدی متوقف نمی‏ شود، رسيدن به هر مرحله ‏ای ميل و طلب مرحله ديگر را در او به وجود می‏ آورد. اشتباه كرده اند كسانی كه طغيان نفس اماره و احساسات شهوانی را تنها معلول محروميتها و عقده‏ های ناشی از محروميتها دانسته‏ اند.

همانطور كه‏ محروميتها سبب طغيان و شعله‏ ور شدن شهوات می‏ گردد، پيروی و اطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعله‏ ور شدن آتش شهوات می‏ گردد. امثال‏ فرويد آن طرف سكه را خوانده ‏اند و از اين طرف سكه غافل مانده ‏اند. اشتباه فرويد و امثال او در اين است كه پنداشته‏ اند تنها راه آرام كردن‏ غرائز، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنهاست. اينها فقط متوجه‏ محدوديتها و ممنوعيتها و عواقب سوء آنها شده‏اند و مدعی هستند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را عاصی و منحرف و سركش و ناآرام می ‏سازد. طرحشان‏ اينست كه برای ايجاد آرامش اين غريزه، بايد به آن آزادی مطلق داد آن‏ هم بدين معنی كه به زن اجازه هر جلوه ‏گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود. اينها چون يك طرف قضيه را خوانده ‏اند توجه نكرده ‏اند كه همان طور كه‏ محدوديت و ممنوعيت، غريزه را سركوب و توليد عقده می‏ كند، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات در آوردن آنرا ديوانه می‏ سازد و چون اين امكان وجود ندارد كه هر خواسته ‏ای برای هر فردی برآورده شود، بلكه امكان ندارد همه خواسته ‏های بی پايان يك فرد برآورده شود غريزه بدتر سركوب می‏ شود و عقده روحی به وجود می ‏آيد.

به عقيده ما برای آرامش غريزه دو چيز لازم است: يكی ارضاء غريزه در حد حاجت طبيعی و ديگر جلوگيری از تهييج و تحريك آن. انسان از لحاظ حوائج طبيعی مانند چاه نفت است كه تراكم و تجمع گازهای‏ داخلی آن، خطر انفجار را به وجود می‏ آورد. در اين صورت بايد گاز آنرا خارج كرد و به آتش داد ولی اين آتش را هرگز با طعمه زياد نمی ‏توان سير كرد.

اينكه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هيجان غريزه‏ را فراهم كند و آنگاه بخواهد با ارضاء، غريزه ديوانه شده را آرام كند ميسر نخواهد شد. هرگز بدين وسيله نمی‏ توان آرامش و رضايت ايجاد كرد، بلكه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غريزه با هزاران عوارض روانی و جنايات ناشی از آن، افزوده می‏ شود. تحريك و تهييج بی حساب غريزه جنسی عوارض وخيم ديگری نظير بلوغهای‏ زودرس و پيری و فرسودگی نيز دارد.17
فهرست منابع:
9- فلسفه حجاب، ص79
10- همان ص83
11- همان ص84
12- همان ص88
13- همان ص92
14- همان ص95
15- همان ص100
16- همان ص100
17- همان ص112
18-همان ص113
 

_________________

نویسنده: دکتر پریش کوششی، عضو هئیت علمی دانشگاه آزاد اسلامی