۶ خرداد ۱۳۹۲، ۸:۴۴

بخش سوم/

نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص)

نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص)

خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: بزرگ‌ترین آفت تحقیق، ”جهت‌دار بودن“ آن است و در این صورت اگر صفحات زیادی کتاب نیز نوشته شود چون از ”اخلاق تحقیق“، ”بی‌طرف و منصف بودن“ و ”ارزیابی و نقد وقایع“ دور شده است، ارزش تحقیقاتی آن به حد صفر تنزل یافته است.

4. استفاده از منابع موافق با فرضیه نویسنده

نویسنده با ذکر دو جمله دیگر نیز قابلیت پژوهشی کتابش را بسیار تنزل داده است: الف) صفحه 75 سطرهای 2 و 3: ”برای استخراج پوشش رایج کنیزان، سراغ آن دسته از آرای فقهی را می‌گیریم که با واقعیت پیش گفته کتاب درباره عصر پیامبر مطابق باشد.

ب) صفحه 249 سطرهای 20 تا آخر:”توضیح این‌که روایات اخیر (که ناظر بر چگونگی استحمام پیامبر است) تا حدودی دلالت بر وجود گرمابه و حمام در روزگار حضرت دارد، اما پیش از این آوردم که احتمال وجود حمام در حیات پیامبر جداً ضعیف است و به همین دلیل روایات بالا را در فصل مربوطه نیاوردم.

همان گونه که در مقدمه ذکر شد، محقق باید اطلاعات واقعی را که می‌توانند فرضیه او را رد یا تأیید کنند، جمع‌آوری کند و به ارزیابی منطقی آن‌ها بپردازد و شجاعت دیدن و بیان واقعیت‌ها را داشته باشد.حال نویسنده با صراحت بیان می‌کند از میان روایت‌ها و نکته‌های تاریخی مربوط به ”پوشش کنیزان“ و ”وجود گرمابه در زمان حضرت پیامبر(ص)“ فقط آن روایاتی را ذکر می‌کند که با فرضیه‌اش تطبیق داشته باشد و به روایت‌هایی که به گونه‌ای فرضیه نویسنده را رد می‌کنند، توجه نمی‌کند و به ارزیابی آن‌ها نمی‌پردازد. یک‌طرفه نگاه کردن و تلاش برای اثبات فرضیه تحقیق با هر شیوه‌ای، آفت بزرگی است که تحقیق را به ”یک‌جانبه‌نگری“؛”اثبات پیش‌فرض‌ها“؛”پیش‌داوری“ و ”به کرسی نشاندن نظر خود به هر وسیله‌ای“ تنزل می‌دهد و از ارزش مطالعاتی آن می‌کاهد.

این دو جمله که نویسنده خود آنها را بیان کرده است و در هنگام مطالعه کتاب نیز به وضوح مشخص می‌شود، بیان‌کننده این حقیقت است که نویسنده برای اثبات نظریه و فرضیه‌اش به هر وسیله‌ای تمسک جسته است تا ”وضعیت برهنگی“ و نه ”پوشش و حجاب در عصر جاهلی و عصر پیامبر“ را بر مبنای تحلیل شخصی و تخیل فردی به اثبات برساند. شیوه‌ای که نویسنده در پیش گرفته است عملاً تحقیق را به یک”تحقیق جهت‌دار“ و ”سوگیرانه“ تنزل داده است. در این تحقیق، نویسنده هر آنچه را که با نظرها و دیدگاه‌های فردی‌اش در 15 قرن گذشته تطابق نداشته کنار گذاشته و آن‌ها رابررسی نکرده است.

بزرگ‌ترین آفت تحقیق، ”جهت‌دار بودن“ آن است و در این صورت نه 1100 صفحه مطلب که اگر 11 هزار میلیارد صفحه کتاب نیز نوشته شود چون از ”اخلاق تحقیق“؛”بی‌طرف و منصف بودن“ و ”ارزیابی و نقد وقایع“ دور شده است، ارزش تحقیقاتی آن به حد صفر تنزل یافته است و نه چهار سال زحمت که اگر چهل سال نیز برای نوشتن آن زحمت کشیده شده باشد، همه آن وقت‌ها نیز به بیراهه رفته است.

اگر راننده‌ای برای رفتن به تهرانپارس و حکیمیه، در اتوبان همت به سمت پونک و سعادت‌آباد برود و تلاش بسیاری نیز در این مسیر انجام دهد، آیا به صرف این‌که وقت خود را صرف کرده و زحمت کشیده است از او تشکر می‌کنند یا به او یادآوری می‌کنند و تذکر می‌دهند که اولین و اصلی‌ترین وظیفه شما، یافتن ”هدف و جهت حرکت“ و سپس”تلاش و کوشش و ممارست“ است.



5. بررسی وضعیت برهنگی مردم عصر پیامبر(ص) به جای پوشش آنان

از آن‌جا که موضوع تحقیق ”حجاب شرعی“است، قاعدتاً نویسنده محترم باید به بررسی وضعیت پوشش مردم در عصر جاهلیت و عصر پیامبر(ص) بپردازد، ولی مشاهده می‌شود که تأکید وی بر بررسی وضعیت برهنگی و لخت بودن مردم آن عصر است و نه بررسی وضعیت پوشش و حجاب آنان.

هر کدام از عناوین تحقیق (”حجاب در عصر جاهلیت“یا ”برهنگی در عصر جاهلیت“) ضوابط و اصول خاص خود را دارد و شیوه جمع‌آوری اطلاعات و فیش‌نویسی نویسنده را تعیین می‌کند. برای نمونه، نویسنده در آغاز صفحه 9  که نتایجش را توضیح می‌دهد، این گونه شروع می‌کند:”برهنگی مستمر بسیاری از اندام، پدیده‌ای کاملاً رایج در سطح اجتماع بود. از آن گذشته، بخش دیگری از اندام که معمولاً پوشیده بود نیز گه‌گاه نمایان می‌شد.... قبح برهنگی در نزد آنان شکسته بود و به عبارت دقیق‌تر، قبحی وجود نداشت که بخواهد شکسته شود.“

گفتنی است که: اول: در مقدمه نباید نتیجه تحقیق را بیان کرد و آنچه را که در نهایت باید آورد، بدون بررسی و ارزیابی، در اولین سطر شروع تحقیق ارائه داد.

دوم: این نتیجه‌گیری به وضوح سوگیری و جهت‌دار بودن تحقیق را بیان و نویسنده را مجبور می‌کند که همه صغری و کبراهایش را بر این مبنا پایه‌ریزی کند تا فرضیه ”برهنه بودن مردم آن عصر“ و ”قبح نداشتن برهنگی“نزد آنان را به اثبات برساند.

سوم: در صورتی که دو اشکال بالا را نیز در نشر بگیریم، این شیوه شروع کردن مطلب برای تحقیق‌هایی با عنوان‌هایی چون ”بی‌حجابی“،”برهنگی“ یا ”بی‌عفتی“ در عصر جاهلیت مناسب است، نه برای عنوانی چون ”حجاب و پوشش در عصر جاهلیت“.

در صورتی که تحقیقی عنوان پوشش داشته باشد، در آن تحقیق باید ابتدا در مورد جهان‌بینی و اعتقادات آن جامعه؛ جایگاه انسان؛ فلسفه پوشش؛ شیوه‌های تعامل مردان و زنان در جامعه؛ پوشش مردم آن عصر؛ کیفیت پوشش مردم؛ انواع پارچه‌ها و محصولات مورد استفاده برای پوشش و... صحبت شود.

چهارم: مطالب ذکرشده در صفحه 4 کتاب نیز حکایت از این دارد که نویسنده به خود زحمت نداده است که حتی در مورد انواع لباس و پوشاک موجود در آن عصر و کیفیت و جنس جامه‌ها تحقیق کند و آنها را توضیح دهد. این موضوع نشان می‌دهد که بیش از بررسی”حجاب“، به بررسی ”بی‌حجابی“ پرداخته شده است.

6. تعریف عملیاتی نکردن واژه‌ها

نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که واژه‌های استفاده شده در تحقیق را ”تعریف عملیاتی“ نشده‌ است.

ـ معلوم نیست که ”عصر جاهلیت“ چه برهه‌ای از زمان را شامل می‌شود؟ صد سال قبل از بعثت یا دویست سال قبل از بعثت یا هم‌زمان با بعثت؟

ـ مشخص نیست که محدوده جغرافیایی حجاز چه سرزمین‌هایی را شامل می‌شود. آیا یمن را نیز دربر می‌گیرد یا فقط شامل مکه و مدینه است؟ و آیا طائف و قبا و خیبر را نیز می‌توان جزئی از آن محسوب کرد یا نه؟

ـ عصر پیامبر(ص) شامل چه سال‌هایی می‌شود؟ آیا فقط تا سال 10 هجری که آن حضرت در قید حیات بوده‌اند را شامل می‌شود یا قرن 14 هجری را نیز در برمی‌گیرد؟

ـ آیا کتاب درصدد تبیین حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) است یا این‌که علت غلیظ شدن حجاب در جمهوری اسلامی را نیز بررسی می‌کند؟

ـ آیا برای بیان حجاب عصر پیامبر(ص) باید فتواهای فقهای قرون هفتم تا چهاردهم هجری را نیز مطالعه کرد؟

ـ آیا منظور از نوشتن این کتاب حجیم،گردآوری کشکولی در مورد ”حجاب“ است یا فقط بررسی حجاب در عصر پیامبر[ص]؟

ـ آیا قصد ”بازنگری در متون دینی“ داریم یا قصد تبیین واقعیت موجود در عصر پیامبر(ص) را؟

همچنین با مطالعه دقیق کتاب مشخص می‌شود نه تنها تعریف مشخص و مدونی از واژه‌های کلیدی استفاده شده ارائه نشده، بلکه در هر قسمت از کتاب به منظور جا انداختن تحقیق سوگیرانه در موقعیت‌های گوناگون تعریفی جدید و متفاوت با قبل، عرضه شده است.

برای نمونه در مورد تعریف ”ساق“، معانی متفاوت زیر بیان شده است:

* در صفحه 46 سطرهای 8 تا 11 آمده است: ”نیمه ساق در عصر پیامبر با آنچه در اعصار بعدی شکل گرفت متفاوت است و در نتیجه  نیمه ساق، بالاتر از وسط ساق کنونی بوده و دست‌کم منطبق بر زانوست.“

* در همین صفحه سطرهای 22 و 23،نیمه ساق،”بالای زانوان“ ترجمه شده است.

* در صفحه 47 سطر 4، نیمه ساق،”بالای عضو“ ترجمه شده است.

* در صفحه 48 سطر سوم، نصف ساق به معنای ”بخش‌های قابل توجهی از پا“ تحلیل شده است.

* در صفحه 76 سطر 12 ذکر شده است:”گفتنی است چه‌بسا ”قدم“ در آن اعصار نه برابر با قدم کنونی (از مچ پا به پایین)، بلکه دلالت بر قسمت‌های بیش‌تری از پا داشته و حتی معادل ”رجل“ بوده [...] در این راستا، حتی ساق به قدم نسبت داده می‌شود.“

* در صفحه 86 سطر 12 آمده است:«در این روایت ”ساق“ را به معنای ران گرفتم.»

* در صفحه 153 سطر 22، به معنای ”نیمه ران“ [نیم‌وجب بالاتر از زانو] فرض شده است.

می‌بینید که برای تعریف یک کلمه چگونه مصادیق متفاوت ”زانو“،”بالای زانو“،”ران“،”پا“،”نیم‌وجب بالاتر از زانو“ و”بخش‌های قابل توجهی از پا“آورده شده و هر کجا بسته به تحلیل مورد نظر نویسنده، از آن‌ها استفاده شده است.*

*سعید سرمدی

ادامه دارد ... .

کد خبر 2063396

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha