به گزارش خبرنگار مهر، مردم همه جوامع اسطورههایی دارند. هندوها با بودایشان، ژاپنیها با کوجیکیشان و یهودیها و مسیحیها با کتاب مقدسشان شناخته شدهاند. یونانیان باستان نیز از این قاعده مستثنی نبودند و جهانی اسطورهای داشتند. این جهان مجموعه پیچیدهای از حکایات و روایات بود که به شرح رابطه انسانها و خدایانی میپرداخت که مردم دوران باستان به آنها اعتقاد داشتند.
نقش اولیه اسطورهها، شرح چگونگی پیدایش جهان در نگاه مردم هر سرزمین است و به پرسش اساسی و همیشگی آدمها پاسخ میدهد: «ما از کجا آمدهایم؟». یونانیان باستان از جهانی سخن میگفتند که به دست زئوس آفریده شده و باران خشم او این جهان را ویران ساخته است و ما بازماندگان آن حادثهایم؛ حادثهای که میتواند طوفان نوح کتاب مقدس را به یاد بیاورد. بدون تردید، روایت این حادثه متعلق به دو سنت متفاوت است، اما هر دو توامان، تمدن امروز را تغذیه میکنند.
اما یونانیان پس از تدبر در باب منشا زندگی خود، باز باید بدانند چگونه در این جهان زندگی کنند و خدایانی که به آنها معتقدند، کدام آزادیها را برای آنها روا میدارند. از این رو، همه اسطورهها قهرمانهایی دارند. این قهرمانها برای آدمیان الگو بودهاند. ماجراهای آنها به نحوی تواناییها و امکانات محدود آدمی را به رخ میکشد. بنابراین اسطورهها غالبا مضمون فیلمنامههای جاودانهای را تشکیل میدهند که در آنها قهرمانها به مخاطب درس زندگی میدهند.
جهان اسطورهای یونان فهرستی واقعی و نمادین از قواعد رفتاری درخور توجه است. در این کتاب، حکایتهای اساطیری آمدهاند که به نحوی بازتابدهنده خصایل و خلق و خوهای انسانیاند. در پایان هر حکایت، خواننده به اندیشیدن، سوال کردن و همچنین «فلسفیدن» دعوت میشود.
«از اسطوره تا فلسفه» عنوان مطلب کوتاهی به قلم میشل پیکمال است که در ابتدای کتاب درج شده و اسامی حکایات کتاب که پس از آن آمدهاند، به ترتیب عبارتاست از: «زئوس و آفرینش جهان»، «پرومته، یار انسان»، «دوکالیون، پیرها و طوفان»، «هدیه آتنا به یونان»، «فائتون و ارابه خورشید»، «هراکلس و هیولای نُه سر»، «هراکلس و جامه نسوس»، «پِرسه، پسر باران طلا»، «سیزیف و مجازات جاویدان»، «تانتال و عذاب خواستهها و تمایلات»، «آراکنه، ریسندهای برای جاودانگی»، «آریون و دلفینها»، «میداس و گوشهای الاغ»، «تِزه و ریسمان آریان»، «ایکار، انسان پرنده»، «آشیل و انتخاب سرنوشت»، «پگاز و بلروفون»، «اودیپ در زندان سرنوشت» و «آنتیگون، زنی در برابر بیعدالتی».
قسمت مربوط به «سیزیف و مجازات جاویدان» را از این کتاب میخوانیم:
سیزیف شاه کورنت بود. روزی در جنگل در پی شکار بود که عقابی در آسمان دید. از آنجا که عقاب خیلی بزرگ بود، بزرگتر از هر پرندهای، توجهش به آن جلب شد به علاوه دختر جوانی را نیز به چنگال گرفته بود. سیزیف خیلی زود فهمید که او زئوس است و روشن بود که نباید در کارهای ایزد ایزدان دخالت کند.
با این حال، وقتی آزوپوس، ایزد رود آمد و برای یافتن دخترش از او کمک خواست، سیزیف بلافاصله به او گفت: «اگر به شهر من، کورنت، چشمه آبی همیشگی بدهی، واقعیت را به تو میگویم.» آزوپوس پذیرفت و سیزیف هم همه چیز را فاش کرد: «زئوس خودش را به شکل عقاب درآورد و دخترت را دزدید و او را به جزیرهای برد که از سواحل اینجا دیده میشود.»
به رغم این اطلاعات باارزش، آزوپوس نتوانست دخترش را پیدا کند، زیرا زئوس به شکل صخرهای بزرگ درآمد و او را با آذرخشی به عقب راند. اما ایزد ایزدان خیانت شاه کورنت را از یاد نبرد و او را به سختی عقوبت کرد. او سیزیف را به سرزمین اموات پرتاب کرد. مجازات او در این سرزمین هم مثالزدنی بود و هم جاویدان. داوران دوزخ به او صخرهای نشان دادند که به بزرگی همان صخرهای بود که زئوس خود را به شکل آن درآورده بود. و به او دستور دادند که آن صخره را تا نوک بغلتاند و آن را به طرف دیگر بیندازد.
سیزیف هیچگاه موفق نشد. او هر روز صخره بزرگ را به سختی بلند میکرد، عرق میریخت و عضلاتش به شدت کشیده میشد. اما درست در لحظهای که به هدف میرسید، هنگامی که صخره به نوک تپه نزدیک میشد، نیرویش را از دست میداد. صخره سنگی رها میشد و دوباره به قعر دره باز میگشت. آن وقت سیزیف دوباره باید کار خود را از سر میگرفت.
جستاری فلسفی:
عذاب سیزیف نماد مصیبتهای انسان است. اغلب اوقات ما نیز به امید رسیدن به هدفی که دائما از دستمان میگریزد، صخرههایی را میغلتانیم. تمدنهایی که قرنها برای شکوفایی خود تلاش کردهاند، ممکن است به بربریت باز گردند. برخی میگویند زندگی چرخهای است که در آن کودک بزرگسال میشود و سپس با رسیدن به دوران پیری به کودکی باز میگردد. زندگی از نیستی بیرون میآید و سپس به نیستی بر میگردد. ما برای مردن به دنیا میآییم، همیشه همهچیز شروعی دوباره است.
با این حال، فیلسوفی به نام آلبر کامو نوشته است .....
این کتاب با 130 صفحه مصور، شمارگان هزار و 650 نسخه و قیمت 3 هزار و 500 تومان منتشر شده است.