شاهرود - خبرگزاری مهر: صهیونیزم جنبشی همه جانبه از جانب قوم یهود برای ایجاد کشوری مستقل و خودمختار با قوانین صهیونیستی در فلسطین است که با تشکیل نخستین كنگره جهانی صهیونیست در سال 1897 در شهر وبال ( بازل) سوئیس به صورت نهضت سیاسی سرتاسری در اروپا درآمد تا این اقلیت دینی و گاه نژادی را به وعده ارض موعود که حضرت موسی (ع) آن ها را به آن رهبری کرده بود، برساند.

به گزارش خبرنگار مهر، تئودور هرتسل سردبیر یكی از روزنامه های معتبر وین، رهبری این نهضت یهودی را در دست گرفت و خواستار تشكیل كشوری مستقل برای قوم یهودی در فلسطین شد و در آغاز این توطئه در سال 1901 سازمان جهانی صهیونیست، شركتی به نام " كرن كایمت " یا همان صندوق ملی یهود را تشكیل داد تا بتواند برای مهاجران یهودی در فلسطین، سوریه و دیگر مناطق عثمانی (تركیه) واقع در آسیا و شبه جزیره سینا زمین خریده و آن را به عنوان دارایی انتقال ناپذیر مردم یهود به جهان معرفی و حفظ كند.

فلسطين بخشى از سرزمین شام (سوريه، اردن و لبنان) به مساحت 27 هزار و 27 کيلومتر مربع است که از طرف شرق به اردن، از غرب به درياى مديترانه، از شمال و شمال شرقى به لبنان و سوريه و از جنوب به خليج عقبه و صحراى سيناى مصر محدود می شود.

اولین یهودیان ساکن فلسطین عشایری باعنوان عبرانی ها یا یهودیان راستین

در مراجعه به تاریخ حضور یهود در سرزمین فلسطین از دوران پیامبری حضرت ابراهیم خلیل (ع) ثبت شده و بعد از آن نیز عبرانی ها یا همان يهوديان راستين در قالب عشاير دامپرور و در جستجوى آب و غذا، قدم به فلسطین گذاشتند و وقتى تعدادشان افزایش یافت از نوع دوستى و مهمان نوازى میزبان سوء استفاده کرده و به درگيرى با آن ها پرداخته و کوشيدند بر بخشی از مناطق و اماکن مقدس چيره شوند.

آن چه در تاریخ ثبت شده این است که اوج اقتدار يهود در دوران حکومت حضرت سليمان بوده که یهودیان بر بخش هاى وسيعى از سرزمين هاى آباد آن روزگار تصرف داشتند و ذکر شده که خلق و خوى متکبّرانه يهوديان و اختلافات داخلى عامل تفرق و جدایی آن ها از یکدیگر و کم دوامی حکومت شان شد و بعد از مرگ حضرت سلیمان، این قوم نفرین شده الهی به دست بخت النصر بابلى از ميان رفته و باقی مانده آن ها در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند.

عقده خفته حکومت بر ارض موعود بیدار شد

پراکندگی یهود در کشورهای مختلف جهان و برخی مصائب و مشکلاتی که برای این قوم در جای جای این کره خاکی پیش آمد عقده خفته حکومت بر ارض موعود را بیدار کرد و به تحریک بریتانیای کبیر که قصد سلطه بر کشورهای عربی اطراف کانال سوئز را داشت ترغيب شد تا ادعاى بی اساس خود مبنى بر حق بازگشت به کوه "صهيون" در قدس و برپايى دولتی مستقل در فلسطين را مطرح و از کمک هاى همه جانبه بریتانیا برخوردار شود.

در گیر و دار تلاش های هرتسل برای ایجاد کشور مستقل بخت با او یار شد و همزمان با شروع جنگ جهانی اول، انگلیس با موافقت فرانسه، آمريکا و ديگر کشورهاى غربى "بيانيه بالفور" را صادر کرد که بر اساس آن بالفور وزير خارجه وقت انگلستان به روچيلد سرمايه دار يهودى قول داد وطن قومى براى يهوديان در فلسطين ايجاد کند و بعد از آن نیز با شکست ترکيه و اشغال فلسطين به وسيله بريتانيا کشورهاى ياد شده تلاش کردند زمينه برپايى دولت يهودى را در فلسطين آماده کنند.

در همین راستا اولین اقدام انگلستان ارسال یک نماینده یهودی تبار به نام هربرت صاموئیل به فلسطین بود تا مقدمات انتقال یهودیان سراسر جهان را به این سرزمین فراهم کند و در گام بعدی و همزمان با گام اول به تجهيز و آموزش نظامى يهوديان اقدام کرد و زمین های وسیعی را برای احداش شهرک های یهودی نشین در فلسطین در اختیار آنان قرار داد.

صهیونیزم ابزار توسعه نفوذ انگلستان در منطقه خاورمیانه

این تلاش دو طرفه انگلیس که از جانب سرمارك سایكس، كارشناس انگلیسی امور فلسطین که صهیونیزم را ابراز توسعه نفوذ انگلستان در خاورمیانه می دانست با هدف استقرار یهودیان در فلسطین برای به دست آوردن حق ایجاد بندری در حیفا به انجام رسید چرا که این روباه پیر استعمارگر گمان می کرد حضور یهودیان تحت الحمایه انگلستان در فلسطین به لندن كمك خواهد كرد تا تسلط بیشتری بر آن سرزمین بدست آورد و به این ترتیب بتواند توازن را در برابر تسلط فرانسه بر سوریه و لبنان حفظ كند.

 22 ژوییه 1922 بود که جامعه ملل، بنا به درخواست انگلستان حكم قیمومیت در اداره فلسطین را به آن كشور داد و به این ترتیب صندوق ملی یهود با اتکاء به این حکم میزان خرید املاك را افزایش داد و در سال 1920، سازمان جهانی صهیونیست نیز با تشکیل صندوق بنیاد فلسطین بودجه اسكان یهودیان در سرزمین های خریداری شده را تأمین کرده و صهیونیست های ساکن در فلسطین نیز، نیرویی به نام "هاگانا"  یا همان نیروی دفاع از خود را ایجاد کردند تا مأمور حفاظت از زمین هایشان باشد.

افزایش 30 تا 40 درصدی حضور یهودیان مهاجر در فلسطین بین سال های 1931 تا 1935 به دلیل سوء استفاده دولت انگلستان از شکل گیری و رشد فزاینده احساسات ضد یهود در اوایل ده 1930 میلادی بود که به این وسیله انگلستان اجازه داد كه صهیونیست ها املاك جدید و زیادتری خریداری کنند.

شورش متکی به روستاییان علیه آژانس یهود با شکست مواجه شد

در سال 1936 واهمه اعراب نسبت به این احتمال كه آژانس یهود در پی ایجاد دولتی مستقل در کشور فلسطین است منجر به شورش متكی به روستاییان علیه انگلستان شد تا با فشار بر این کشور فشار مسأله مهاجرت یهودیان و خریداری اراضی متوقف شود.

همچنین در این زمان كمیته هایی برای سازمان دهی اعتصابات صنفی برای اعتراض هایی به اعمال انگلیس و جلوگیری از اجازه خرید املاك جدید، توسط اعراب شکل گرفت که بی نتیجه ماند و اعراب تنها راه فیصله یافتن این موضوع را در حمله به مناطق مسكونی صهیونیست ها پنداشتند اما در نتیجه این حمله تعدادی از غیر نظامیان كشته شدند.

هاگانا نیز به روستاهای فلسطین حمله كرد كه منجر به مرگ تعدادی از غیر نظامیان و تخریب خانه های اعراب شد و به همین دلیل بود که در سال 1937، صهیونیست ها گروه نظامی جدیدی به نام سازمان نظامی ملی با هدف استفاده از نیروی علنی بیشتر علیه اعراب تشكیل دادند ودست به اقدامات زیادی برای از بین اعراب زدند از جمله اقدامات این سازمان بمب گذاری در بازارهای فلسطین بود.

قیام ها و اعتصابات فلسطینی ها علیه باندهای صهیونیستی

فلسطينيان با تشکیل گروه هاى جهادى با هدف دفاع از زمين و پاسدارى از مقدسات در برابر قيموميت بريتانيا و باندهاى صهيونيستى، پايدارى و مقاومت کرده تظاهرات و اعتصاب هاى عمومى به راه انداختند. از جمله مهمترین این قيامهاى 1920، 1923 و 1929 (معروف به انقلاب براق) است اما انگليسی ها قيام هاى فلسطينيان را سرکوب و هزاران تن را کشتند يا به زندان انداختند تا خدمتى به باندهاى صهيونيستى انجام داده باشند.

از جمله اشخاصی که قیام های مردم فلسطین در برابر صهیونیست های اشغالگر را رهبری کردند "شيخ عزالدين قسام" بود که با تشکيل گروههاى اسلامى- جهادى، به نبرد با انگليسی ها و صهيونيست ها پرداخت و سرانجام در سال 1935 میلادی به شهادت رسيد و بعد از او فلسطينیان به رهبرى حاج امين حسينى (مفتى اعظم قدس)، به قیام های خود ادامه دادند و افرادی چون حسن سلامه، عبدالرحيم الحاج محمد و عبدالرحيم مسعود که از شاگردان قسام بودند با انجام عمليات متعدد بر ضد ارتش انگليس و صهيونيست ها چنان عرصه را بر اشغالگران تنگ کردند که بريتانيا براى سرکوب انقلاب مردم فلسطين، ژنرال مونت کورى جنايتکار را مامور کرد و او چنان ماموریت خود را به خوبی به انجام رساند که در پایان ماموریتش در فلسطین زندان ها مملو از زندانيان، خانه ها ويران، زمين هاى بسيارى مصادره و معيشت مردم بسيار سخت شد.

تاسیس کشور اسرائیل با خروج انگلستان از فلسطین رسما اعلام شد

درست در همین زمان وقتی انگلستان از توان باندهاى صهيونيستى در فلسطين و حمايت و پشتيبانى آمريکا و جهان غرب و شوروى از برپايى کشورى براى يهوديان اطمينان حاصل کرد پس از واگذارى مراکز و تسليحات نظامى خود به باندهاى صهيونيستى و ابقاى برخى از فرماندهان در خدمت اهداف يهوديان، خاک فلسطين را ترک کرد و بدین ترتیب بن گوريون رهبر باندهاى صهيونيستى با سوء استفاده از موقعیت ایجاد شده تأسيس کشور اسرائيل در سرزمينهاى اشغالى را اعلام کرد و با به رسمیت شناخته شدن از جانب آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای اروپایی و همچنین سازمان ملل متحد به جنایت های خود در این کشور ادامه داد.

رهبر انقلاب از نحوه شکل گیری اسرائیل می گویند

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در خطبه های نماز جمعه دهم دی ماه سال 1378 با اشاره به ماجرای اشغال فلسطین توسط صهیونیست ها این جریان را متزورانه معرفی کرده و گفتند: " اینها  اوّل با جنگ نيامدند؛ اوّل با حيله آمدند؛ رفتند زمين هاى بزرگ فلسطين را كه زارعان و كشاورزان عرب روى آنها كار مى‏كردند و خيلى هم سرسبز و آباد بود، با قيمت هاى چند برابر قيمت اصلى، از صاحبان و مالكان اصلى كه در اروپا و امريكا بودند خريدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمينها را به اين يهوديها فروختند. البته دلالهايى هم داشتند، كه نقل كرده‏اند يكى از دلالهايشان همين سيّدضياء معروف شريك رضاخان در كودتاى 1299 بود كه از اين‏جا كه به فلسطين رفت، آن‏جا دلال خريد زمين از مسلمانان براى يهوديها و اسرائيلي ها شد! زمينها را خريدند؛ زمينها كه ملك اينها شد، با روشهاى واقعاً بسيار خشن و همراه با سبعيت و سنگدلى، بتدريج شروع به اخراج زارعان از اين زمينها كردند. در جايى مى‏رفتند، مى‏زدند، مى‏كشتند و در همين هنگام افكار عمومى دنيا را هم با دروغ و فريب به طرف خودشان جلب مى‏كردند".

ولی امر مسلمین جهان همچنین تسلط غاصبانه صهيونيست ها را مشتمل بر سه رکن معرفی کردند، "يك ركنش قساوت با عربها بود، برخوردشان با صاحبان اصلى، با قساوت و با سختى و خشونت شديد همراه بود و با اينها هيچ‏گونه مدارا نمى‏كردند، ركن دوم، دروغ به افكار عمومى دنيا بود. اين دروغ به افكار عمومى دنيا، يكى از آن حرف هاى عجيب است. اين قدر اينها به‏وسيله‏ رسانه‏هاى صهيونيستى كه دست يهوديها بود، دروغ گفتند؛ هم قبل از آن و هم بعد از آن، اين دروغها گفته مى‏شد؛ كه به خاطر همين دروغها بعضى از سرمايه‏داران يهودى را گرفتند! خيلي ها هم دروغ هاى آنها را باور كردند؛ حتى اين نويسنده فيلسوف اجتماعى فرانسوى "ژان پل‏سارتر" را نيز كه خودمان هم در جوانى چندى شيفتهى اين آدم و امثال او بوديم، فريب دادند و ركن سوم هم ساخت و پاخت، مذاكره - و به قول خودشان "لابى" است؛ بنشين با اين دولت، با آن شخصيت، با آن سياستمدار، با آن روشنفكر، با آن نويسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت كن!" كار اينها تا حالا سه ركن داشته است كه توانسته‏اند اين كشور را با اين فريب و با اين خدعه بگيرند

....................................
الهام صادقی

برچسب‌ها