به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «باران سیاه» توسط روزنامه یومیوری ژاپن به عنوان «شفافترین و عمیقترین تصویری که از فاجعه هیروشیما در ذهن ادبیات نقش بسته» معرفی شده است. ایبوسه تا سالها پس از فاجعه اتمی هیروشیما درباره آنچه بر زادگاهش گذشته، سکوت کرده بود، اما بالاخره سکوتش را شکست و این رمان را نوشت. او درباره انگیزهاش از نوشتن این رمان گفته است: آخرش فکر کردم، بايد در مخالفت با جنگ چيزي بنويسم. باران سياه داستانی است که بعد از جنگ ويتنام نوشتم.
قدرتالله ذاکری، مترجم این کتاب، در مقدمه آن نوشته است: ايبوُسه تا سال 1965 درباره هيروشيما چيزی ننوشت، اما خشم و اندوه ناشی از جنگ ويتنام در اين سال او را ناگزير به نوشتن باران سياه کرد. در واقع بعد از فاجعه هيروشيما و ناکازاکی و ديدن فرجام سياه جنگ و قدرتطلبی افسارگسيخته، گمان میرفت سر انسان به سنگ خورده است و ديگر هيچ جنگی به وقوع نخواهد پيوست، اما جنگ ويتنام شروع شد. در این هنگام او وصیتنامه ادبی خود را نوشت تا آیندگان بدانند در هیروشیما چه گذشت.
نویسنده «باران سیاه» این اثر را براساس مستندات تاریخی درباره مردم منطقه هیروشیمای ژاپن نوشته است. جان هرسی روزنامهنگار مشهور مجله «نیویورکر» و نویسنده کتاب «هیروشیما» این رمان را جانبخشی به کابوسهایی توصیف کرده که بمب اتمی آمریکا موجب شکلگیری آنها برای مردم هیروشیما شد.
براساس این رمان فیلمی هم به کارگردانی ايماموُرا شوهه ساخته شده است که در سال 1989 جوايزی از جشنواره کن دريافت کرد. این فیلم برنده 14 جایزه بینالمللی شد و 27 نامزدی دریافت جوایز بهترین فیلمنامهنویسی و کارگردانی را از جشنوارههای معتبر جهانی در کارنامه دارد.
ایبوسه در این رمان، زندگی خانوادهای روستایی را دستمایه نوشتن قرار داده است. دختری به نام ياسوُکو با خانواده عمهاش زندگی میکند و شيگهماتسوُ شيزوُما شوهرعمهاش، سرپرستی او را به عهده گرفته است. مردم روستای کوباتاکه در بيست و پنجفرسنگی شرق هيروشيما، این شایعه را پخش کرده بودند که ياسوُکو بيماری بُمبِ اتم دارد و می گفتند آقا و خانم شيگهماتسوُ بيماری او را مخفی میکنند. حتی افرادی هم که برای خواستگاری از ياسوُکو پيش همسايهها تحقيق میکردند وقتی اين شايعه را میشنيدند، انصراف داده و به پرس و جو خاتمه میدادند.
4 سال و 10 ماه بعد از خاتمه جنگ جهانی، خواستگار مناسبی برای ياسوُکو پيدا می شود. این خواستگار ارباب جوان يکی از خانوادههای با اصلونسب روستای يامانو است. ياسوُکو موافقت خودش را با ازدواج با این جوان اعلام می کند. شيگهماتسوُ حواس خود را جمع کرد تا اينبار از شايعه بيماری اتمی حرفی به میان نیاید. حرفی زده نشود. اما ماجرا ادامه پیدا می کند و به همین جا ختم نمی شود...
کنزابوُرو اوئه در یک سخنرانی با عنوان «واقعگرايی و نيايش ايبوُسه»، ايبوُسه را بزرگترين نويسنده قرن بيستم ژاپن ناميد و گفت: ژاپنیها بيشک خوب موتورسيکلت می سازند. کامپيوتر هم همينطور. اما ادبيات هم میسازند. ژاپن ادبيات کلاسيک دارد و اين اواخر بر پايه 120 سال زجر، ادبياتی نو ساختهايم. رفيعترين قله اين ادبيات نو هم، باران سیاه است.
رمان «باران سیاه» با ترجمه قدرتالله ذاکری بهزودی با حجم 370 صفحه، توسط نشر گیسا منتشر و راهی کتابفروشیها میشود.