سال‌ها از آن روز تلخ و تاریخی گذشته و در این مدت، شاعران و نویسندگان بسیاری برای بچه‌ها از جنگ تحمیلی گفته و سروده‌اند، اما شعری که جعفر ابراهیمی (شاهد) در تاریخ 31 شهریور 1359 سروده و در «کیهان بچه‌ها» منتشر کرده است، بیشتر از آنکه حال و هوای جنگ داشته باشد، درباره بازگشایی مدارس است؛ چون می‌گوید که هیچ تصویری از جنگ نداشته است.

این شاعر و نویسنده کودکان و نوجوانان در گفتگو با خبرنگار مهر می‌گوید: 31 شهریور 1359، وحید نیکخواه آزاد با من تماس گرفت و گفت: نیروهای عراقی مهرآباد را هدف گرفتند و جنگ آغاز شد.... من هیچ تصوری از جنگ نداشتم؛ بوشهر را به خاطر آوردم و نخل‌هایش را؛ چرا که سربازی من در این شهر گذشته بود و یک دنیا خاطره خوش از بوشهر و مردمش داشتم. این‌گونه بود که شعر من برای کودکان در آن روز تاریخی سروده شد و این کلمات بر قلب سپید کاغذ نقش بست:

«باز هم مادر من، نخ و سوزن برداشت
روی پیراهن من وصله‌ای دیگر کاشت
پدرم کفش مرا، قالبی دیگر زد
کت و شلوارش را کرد با من همقد
باز شد مدرسه‌ها، بچه‌ها خوشحال‌اند
به لباس نوی خود همگی می‌بالند
شادمانم من هم چون که در تابستان
کار کردم بسیار در دل نخلستان
پر شده قلک من از همان کار و تلاش
می‌توانم بخرم دفتر و کیف و تراش»

ابراهیمی به گفته خود، نخستین شعر را به مناسبت آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سروده است؛ شاعری که امروز  شعر را ، قالب خوب و موثری برای گفتن از جنگ نمی‌داند و معتقد است: خشونتی در جنگ هست که با شعر نمی‌توان و نباید به طرح آن پرداخت؛ ضمن این‌که شعر بیشتر برای بیان هیجانات و احساسات آنی به کار می‌رود و برای گفتن از جنگ و رویدادهای آن و رشادت‌های رزمندگان بهتر است از شعر استفاده نشود.

امروز این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، خاطره‌نویسی را بهترین قالب برای گفتن از جنگ می‌داند. البته خاطراتی که در قالب داستان نوشته شده‌اند.