اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، در گفتگو با خبرنگار مهر، قصهها و افسانهها را گونهای از بازسازی واقعیت دانست و افزود: قصهها و اسطورهها، واقعیت را به انسان نمایانده و بهتر زیستن را به او آموزش میدهند. همچنین دامنه تخیل مخاطبان خود را گسترش داده و با بردن آنها به جهانی خیالی و دیگرگون، حقیقت را به آنان نشان میدهند و ذهن و روحشان را تلطیف میکنند و با زبانی نمادین از نیازها و خواستههای درونی انسانها سخن میگویند و با آشکار کردن آرزوهای پنهان آدمیان، تخیل آنها را برمیانگیزند.
مدیر نشر توکا، قصهها، افسانهها و متلها را جزو ادبیات شفاهی برشمرد و گفت: ادبیات و هنر را میتوان به ادبیات و هنر رسمی و غیررسمی تقسیم کرد؛ به این معنی که نخبگان، اشراف و ثروتمندان جامعه از ادبیات و هنر رسمی برخوردار بودهاند و هنر و ادبیات غیررسمی نیز از آنِ توده مردم بوده است؛ ادبیاتی که به همت آنان شکل گرفته و سینه به سینه نقل شده تا به نسل حاضر رسیده است.
شعبانی، دنیای کودکان امروز را با دیروز متفاوت دانست و افزود: اگرچه امروز، همهچیز تغییر کرده و کودکان، آنچنان که باید و شاید قصه را نمیشناسند و وسایل دیگری چون تلویزیون، ماهواره و بازیهای نرمافزاری، جایگزین قصه و کتاب شدهاند و دیگر کمتر مادری است که برای بچههای خود قصه بگوید، اما هنوز قصهگویی، بهترین روش برای برقراری ارتباط با کودکان و آموزش دادن به آنهاست و به این خاطر است که جهان امروز به افسانهها روی آورده و توجهی ویژه به ادبیات شرق، چون هزارویکشب و داستانهای مثنوی داشته است.
شاعر مجموعه «پرچم سبز درخت» به اینکه افسانهها، متعلق به همه گروههای سنی هستند، اشاره و بیان کرد: همه انسانها میتوانند افسانه بخوانند و از خواندن آن لذت ببرند؛ چرا که افسانهها چند لایه هستند و لایهای که برای کودکان در نظر گرفته شده در سطح میگذرد و لایه دیگر برای پدر و مادرهایی است که پاکی و زلالی خود را فراموش نکرده و با نگاهی متعهدانه به پیرامون خود مینگرند.
شعبانی معتقد است: متأسفانه، امروزه قصههای عامیانه ایران، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی خود را تا حد زیادی، بهویژه در جوامع شهری از دست دادهاند و یکی از دلایل اصلی آن، به پدید آمدن رقیبان قدرتمندی برای اینگونه هنرهای قومی چون سینما، پویانمایی و ... برمیگردد و یکی از راه حلهای اساسی برای حفظ این گونه هنرهای محلی و شفاهی، تبدیل این گونهها به ژانرهای ادبی و هنری و با زبان معاصر است؛ همچنان که بازنویسی قصههای عامیانه برای کودکان و نوجوانان و تبدیل قصههای محلی اقوام مختلف ایرانی به فیلم یا انیمیشن، از دیگر روشهای مؤثر برای پاسداری از افسانهها و ادبیات عامیانه است؛ تا آنجا که امروز بسیاری از شخصیتهای فیلمها و داستانهای غربی، قهرمانان افسانههای قدیمی هستند که امروزی شدهاند.