به گزارش خبرنگار مهر، به تازگی ترجه جدیدی از رمان جدید خالد حسینی که در سال 2013 با عنوان «And The Mountains Echoed» منتشر شد، به بازار نشر کشور عرضه شده است. این کتاب که با عنوان «و کوهستان به طنین آمد» به چاپ رسیده، توسط نسترن ظهیری ترجمه شده است. کتاب پیش رو، اولین بار با عنوان «و پاسخی پژواکسان از کوهها آمد» با ترجمه شبنم سعادت توسط انتشارات افراز در سال جاری منتشر شد و سپس با ترجمهها و عناوین دیگر توسط ناشران دیگر کشور به چاپ رسید.
آثار پیشین خالد حسینی نویسنده سرشناس افغان که در کالیفرنیا زندگی میکند، پیش از این به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است و این نویسنده در کشورمان بین مخاطبان ادبیات جهان شناخته شده است.
از «بادبادکباز» و «هزار خورشید تابان» به عنوان دو رمان نخستین این نویسنده تا به حال بیش از 10 میلیون نسخه در آمریکا و بیش از 38 میلیون نسخه در 70 کشور دنیا به فروش رفته است. حسینی سفیر عالی حسن نیت سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، عضو آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد و بنیانگذار موسسه خیریه غیرانتفاعی خالد حسینی است که برای مردم افغانستان کمکهای بشردوستانه فراهم میآورد.
داستان با پیوند تاثیرگذار و بیمانند خواهر و برادری بیمادر در یکی از روستاهای افغانستان آغاز میشود. عبدالله برادر بزرگتر، برای پری دوساله بیش از آنکه برادر باشد، حکم مادر را دارد و پری کوچولو برای عبدالله ده ساله همه چیز است. اتفاقی که برای آن پیش میآید، گواهی بر پیچیدگی زندگی است. رمان «و کوهستان به طنین آمد» دارای 9 فصل است که با فصلهای سالهای مختلف نامگذاری شدهاند. عناوین این فصول عبارت است از: پاییز 1952، پاییز 1952، بهار 1949، فصل چهارم، بهار 2003، فوریه 1974، تابستان 209، پاییز 2010 و زمستان 2010.
بخش نقد کتاب مجله نیویورک تایمز درباره این کتاب نوشته است: «این رمان اثرگذار داستانی است درباره ظلم و ستم که، در عین حال، عشقی رهاییبخش را روایت میکند... خالد حسینی داستانی زنده و جذاب برای خوانندگان خود بازگو کرده است که یادآور جدال مردمش با خشونتآفرینان است ـ جدالی که تا به امروز هم ادامه یافته است.»
توضیحی که نویسنده درباره این رمانش میدهد، این است: «لازم است چند نکته را گوشزد کنم. روستای شادباغ ساختگی است، گرچه ممکن است روستایی به همین نام در جایی از افغانستان وجود داشته باشد. اگر هم اینطور باشد، تا به حال به مکانی به این اسم نرفتهام. لالایی کودکانه عبدالله و پری و ارجاعی را به «پری کوچک غمگین» دارد از یکی از اشعار فروغ فرخزاد شاعر معاصر گرانمایه ایرانی، الهام گرفتهام. عنوان این کتاب را هم از بخشی از شعر دوستداشتنی ویلیام بلیک به نام آواز پرستار وام گرفتهام.»
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
یکی از روزهای سال 1975 پری به خانه برگشت و بسته کوچکی روی تختخوابش دید. یک سال از هنگامی که مادرش را از اورژانس بیمارستان به خانه برده بود و نه ماه از ترک کردن ژولیین میگذشت. حالا در آپارتمان نقلی و جمع و جوری با زاهیا زندگی میکرد. زاهیا دانشجوی رشته پرستاری بود، زن الجزایری جوانی با موهای فرفری قهوهای و چشمان سبز. از آن دخترهای باعرضه بود، شاد و بشاش و خوش مشرب. پری در کنار او زندگی بیدردسری داشت، اما زاهیا تازگی با مردی به نام سامی نامزد کرده بود و آخر ترم از آنجا میرفت.
کاغذ تاشدهای هم کنار بسته روی تخت بود. این بسته برای تو آمده. شب پیش سامی میمانم. فردا میبینمت. میبوسمت. زاهیا.
پری بسته را باز کرد. توی بسته یک جلد مجلد بود و یادداشت دیگری هم باگیره به آن مجله ضمیمه شده بود. دستخط نامه آشنا، تقریبا زنانه و خوش خط بود. این را برای نیلا فرستاده بودند و چند روز بعد هم برای زن و شوهری که حالا توی آپارتمان قدیمی کولت زندگی میکنند. از آنجا هم به نشانی من فرستاده شد. باید آدرس جدیدت را به همه بدهی. با مسئولیت خودت این مجله را بخوان. متاسفانه هیچ کداممان حال و روز خوبی نداریم. ژولیین.
پری مجله را روی تخت انداخت و برای خودش سالاد غلات و اسفناج درست کرد. لباس راحتی پوشید و جلو تلویزیون کوچک سیاه و سفید و اجاره ایشان مشغول خوردن شد. بیآنکه حواسش باشد به صحنههای انتقال هوایی پناهجوهایی ویتنام جنوبی زل زده بود که در گوام از هواپیما پیاده میشدند. به یاد کولت افتاد که در خیابانها علیه جنگ آمریکا در ویتنام تظاهرات راه انداخته بود. کولت برای مراسم خاکسپاری و یادبود مامان یک تاج بزرگ گل کوکب و آفتابگردان آورده بود، پری را در آغوش گرفته و بوسیده بود و به زیبایی هرچه تمامتر از پشت سکوی مراسم یکی از اشعار مامان را با صدای غرا خوانده بود...
این کتاب با 488 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 25 هزار تومان منتشر شده است.