به گزارش خبرنگار مهر، بیستمین نشست «یکشنبههای انسان شناسی و فرهنگ» با موضوع « نگاهی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان » روز یکشنبه 11 اسفند ماه 1392، در مرکز مشارکت های فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار و در ابتدای این نشست فیلم«عمو سبیلو» از بهرام بیضایی و از محصولات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پخش شد.
پرویز کلانتری، نویسنده و نقاش با اشاره به اینکه آدم خوششانسی بوده و این بختیاری را داشته که با آدمهای تاثیرگذار عصر خود ارتباط داشته باشد گفت: من در جوانی، وقتی در انتشارات فرانکلین کار میکردم و تازه کار تصویرگری کتاب را آغاز کرده بودم با محمدحسن گنجی آشنا شدم. پس از ان پرویز ناتل خانلری را شناختم او دست مرا گرفت و مرا به کتابخانه ملی برد و ما را با تخت جمشید و بسیاری از جزئیات تاریخی آشنا کرد. مثلا من میخواستم خشایارشاه را تصویر کنم اما نمیدانستم صورتش، لباسش، کفشهایش باید چه شکلی باشند و خانلری بود که مرا با تاریخ آشنا کرد.
نویسنده کتاب«نیچه نه... فقط بگو مشد اسماعیل»، غلامحسین مصاحب، مولف «دائرهالمعارف فارسی» را یکی دیگر ار افراد بیجانشین در زندگی خود دانست و افزود: مصاحب که بسیار فروتن و سختگیر بود یکی دیگر از آدمهای بیجانشین در زندگی من است؛ من سال 1960 که به آمریکا رفتم، شش ماه با حافظ فرمانفرما زندگی کردم. من و زمان زمانی از نخستین تصویرگران کتابهای درسی بودیم که پس از آن به کانون پرورش فکری راه پیدا کردیم. در آنجا با ثمین باغچهبان آشنا شدم و کارهایش را بسیار دوست داشتماو هم نوشتههایش را فقط با تصاویر من همراه میکرد.
کلانتری که از بنیانگذاران انجمن حمایت از حقوق کودکان بوده است گفت: چند روز پیش، بیستمین سالگرد تولد این انجمن بود و من خوشحال از اینکه نهالی که من کاشتم تا به حمایت از کودکان سرزمینم براساس کنوانسیون حقوق بشر بپردازد به ثمر نشسته و درخت تنومندی شده و اعضای بسیاری در سایه آن آرمیدهاند. ناگفته نماند ایران، تنها کشور اسلامی است که مفاد این کنوانسیون را امضا کرده است.
تصویرگر«گل اومد بهار اومد» از ورود خود به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گفت: وقتی کانون دنبال کسی میگشت که عهدهدار بخش آموزش هنرهای تجسمی شود این شانس با من بود که همان ابتدای کار و به پیشنهاد نادر اردلان به آمریکا و موسسه «جونیور آرت سنتر» روم. در این موسسه، هر از گاهی، نمایشگاه هنر مفهومی برگزار میشد و یادم هست یکی از برنامههاشان این بود که یک ماشین فورد را از خط تولید خارج کردند و در برابر بچهها گذاشتند و گفتند این ماشین را داغان کنید. خدا میداند بچهها با چه هیجانی این ماشین را اوراق کردند و برگزارکنندگان در جواب پدر و مادرهایی که میپرسیدند ما ساختن را به بچههامان یاد میدهیم و شما تخریب را گفتند: هر زمان بچهها خواستهاند یک رادیو را خراب کنند تا ببینند در درون آن چه میگذرد شما نگذاشتهاید ما این شانس را به بچههای شما دادیم که یک ماشین واقعی را داغان کنند.
کلانتری در ادامه سخنان خود گفت: ما چنین الگوهایی را از موسساتی چون «جونیور آرت سنتر» که هنوز هم حرف اول را در دنیای هنر میزند به ایران آوردیم. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آن زمان یک وصله ناجور بود چراکه به تنهایی در برابر وزارت فرهنگ و هنر ایستاده بود. آنها حرفی برای گفتن نداشتند اما همه تولیدات کانون جایزه میگرفت و همه نهادهای بینالمللی، کانون را میشناختند. همه روشنفکران آن زمان در کانون جمع شده بودند فیلم و موسیقی میساختند و کتاب مینوشتند و همه این کارها را نه به خاطر پول که به جهت آرمانخواهی خود انجام میدادند و من خوشحالم که بخش مهمی از زندگی خود را در کانون و در ارتباط با کانون گذراندم.
در بیستمین نشست از«یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ»، کلیپی از مرضیه دافعیان پخش شد که به مرور آثار پرویز کلانتری میپرداخت. کلیپی که از«مروری بر آثار کاهگل» آغاز میشد و به مجموعههای«جنگ و مهاجرت»،«خط و ربط»،«همراه با عشایر ایران»، «کتاب درسی»، «مشاهیر ایران زمین» و «موبایل» میپرداخت.
داستان«روباه و زاغ» و«چوپان دروغگو» که روزی درکتابهای فارسیمان آمده بود به همت پرویز کلانتری تصویر شده است.