به گزارش خبرنگار مهر، بیستمین نشست «یکشنبههای انسان شناسی و فرهنگ» با موضوع « نگاهی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان » روز یکشنبه 11 اسفند ماه 1392، در مرکز مشارکت های فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار و در ابتدای این نشست فیلم«عمو سبیلو» از بهرام بیضایی و از محصولات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پخش شد.
غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم یکی از کسانی بود که به مرور فعالیتهای کانون پرورش فکری پرداخت. او سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: من از جمله کسانی هستم که از شرکت در مراسم تجلیل زندگان و ترحیم رفتگان ابا میکنم. از بس کار به ریا میکشد اما حضور در این مراسم را با شوق پذیرفتم. چون دو پرویز همیشه برایم عزیز بودهاند. پرویز دوایی که اتاقش روبهروی اتاق من بود بود و سالها از او آموختم و دیگری پرویز کلانتری که ای کاش خودش نبود و من دربارهاش سخن میگفتم.
نویسنده کتاب«آی ابراهیم» با اشاره به اینکه روزگار ما روزگار آرزوهای بلند بود نه دیوارها و برجهای سر به فلککشیده گفت: من سال 1350 و به دعوت سیروس طاهباز به کانون پرورش فکری پیوستم. آن زمان 20 ساله بودم و شک داشتم به کانون بروم؛ آخر از کار اداری بدم میآمد با سیمین دانشور و دکتر حمید عنایت مشورت کردم و هر دو به جد مرا به رفتن تشویق کردند. به کانون رفتم و به اتاق طاهباز. وقتی عکس هیچ مقامی را بر دیوار ندیدم خوشحال شدم. تنها دو عکس زیر میز سیروس بود یکی نیما و دیگری علی اکبر خان دهخدا و اینگونه بود که کار ما در انتشارات کانون آغاز شد.
به گفته امامی، ادبیات کودک و نوجوان قبل از شکلگیری کانون معنا و مفهومی نداشت. آنچه بود ادبیات شفاهی بود نه مکتوب و کانون پرورش فکری بود که از نویسندگان و شاعران مطرح آن روزگار چون م.آلف.بهآذین، غلامحسین ساعدی، سیاوش کسرایی، هوشنگ گلشیری، بهرام بیضایی، ثمین باغچهبان، م.آزاد، احمدرضا احمدی، منوچهر نیستانی و... خواست تا برای بچهها بنویسند و شعر بگویند. بگذریم از اینکه تصویرگریهای فرشید مثقالی بر کتاب «ماهی سیاه کوچولو»ی صمد بهرنگی، جایزه بولونیا را به خود اختصاص داد و برگی زرین بر افتخارات کانون افزود.
مترجم«من خواب صلح میبینم»، هدف انتشارات کانون پرورش فکری را الگوسازی دانست و افزود: هدف ما در کانون این بود که برای ناشران دیگر الگوسازی کنیم؛ واژگانی به کار ببریم که به نثر فارسی نزدیک باشد و از خراسان تا خوزستان، کودکان آن را درک کنند. کتابهای ما قرار بود نگاه تازهای به ادبیات کودک و نوجوانان داشته باشند در عینحال قرار بود آثار نویسندگان بزرگ جهان را به فارسی برگردانیم. اینگونه بود که محمد قاضی و لیلی گلستان شروع به ترجمه کردند و داریوش آشوری، «پول» را ترجمه کرد که هنوز هم از کتابهای مرجع در زمینه اقتصاد است.
امامی با اشاره به بخشهای دیگر کانون پرورش فکری چون فیلم و موسیقی گفت: زمانی ابراهیم فروزش فضا را باز کرد تا هنرمندان برای بچهها فیلم بسازند. عباس کیارستمی، زاییده همان دوران است. کسانی چون بهرام بیضایی و سهراب شهیدثالث نیز در آن زمان رشد کردند و اینگونه بود که جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان شکل گرفت و از تمام دنیا به تهران آمدند. جز فیلم به موسیقی کودک هم پرداخته شد. همان زمان بود که کتابخانههای کانون توسعه پیدا کرد و به مناطق محروم تهران و شهرستانها و روستاها کشیده شد.
مترجم آثار امبرتو اکو به اینکه از زمان حال کانون پرورش فکری بیخبر است اشاره و بیان کرد: پس از انقلاب به پیشنهاد سیروس طاهباز، کتابهایی به زبانها و لهجههای مختلف ایرانی منتشر کردیم اما واقیت ماجرا من از کانون پرورش فکری، امروز بیخبرم و تنها میدانم که کمیت بر کیفیت چیره شده است اما مرغک کانون هنوز هم میخواند و میگوید کاری کنیم که زمینمان سبزتر و آسمانمان آبیتر باشد. مرغک کانون که آراپیک باغداساریان آن را طراحی کرد همچنان میگوید بچهها به بازی و شادی نیاز دارند و کسانی که در بزرگسالی، جنایتهای بزرگ میکنند در کودکی از این دو محروم بودهاند.
نظر شما