منطقه خلیج فارس یک منطقه عربی – ایرانی میباشد و جمهوري اسلامي ايران به عنوان یک کشور مهم در منطقه بیشترین مرز آبی را در خلیج فارس داراست و به این موضوع باید تنگه هرمز و مدیریت ایران را اضافه کنیم، انرژی در این منطقه منحصر به فرد یک نکته کلیدی محسوب میشود زیرا بیشترین ذخایر انرژی در این منطقه قرار دارد و با توجه به اهمیت مسئله انرژی برای کشورهای مختلف به ویژه کشورهای شمال این موضوع موقعیت منطقه خلیج فارس را در بین مناطق دیگر جهان در حالت ویژه ای قرار داده است و قدرت های بزرگ در دوره های مختلف توجه ویژه ای را به این منطقه داشته اند.
می توانیم به حضور پرتغالی ها در قرن 19 و حضور بریتانیا را در منطقه به بهانه مبارزه با دزدی دریایی اشاره کنیم، ولی پس از جنگ جهانی دوم ایالات متحده آمریکا حضور پر رنگ تری در منطقه داشته است و با عقب نشینی انگلستان در سال 1968 آمریکا کوشید تا جای خالی این کشور را در منطقه پر کند، با درگیری آمریکا در جنگ ویتنام سیاست دو ستونی توسط این کشور در دهه 1970 شکل گرفت این در حالی بود که عراق نیز در منطقه به عنوان یک هم پیمان برای شوروی محسوب می شد. با بروز انقلاب اسلامی ایران شرایط منطقه پیچیده تر گردید و توازن قدرت در منطقه با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی ایران تغییر کرد و عراق به عنوان کشوری مطرح شد که حامی جدید و هم پیمان آمریکا محسوب می شد و پس از آن سیاست مهار دوجانبه مطرح شد، پس از اتمام جنگ ایران و عراق و اشغال کویت توسط عراق تهدیدات منطقه وارد فاز جدیدی شد، این مرحله از مسائل امنیتی با حادثه 11 سپتامبر نگاه آمریکا به منطقه را دوباره تغییر داد و مسائلی مانند مبارزه با تروریسم و جنگ پیش دستانه در افغانستان و عراق تجربه شد، سوال اصلی اینجاست سیاست بعدی آمریکا با توجه به ثبات نسبی منطقه پس از جنگ عراق به چه صورت خواهد بود؟ چه سیاست ها و رهیافت هایی از سوی کشور ها در خصوص منطقه دنبال خواهد شد؟ و سوالاتی از این قبیل که پاسخ به آنها نیاز به تامل دارد و به طور مشخص آینده منطقه خلیج فارس و مسائل موجود در آن همواره ذهن پژوهشگران را به خود مشغول خواهد کرد و این موضوع نشان از اهمیت آن دارد و ثبات نسبی در منطقه و رسیدن به این ثبات همواره دغدغه این پژوهشگران محسوب میشود.
چالش های اساسی منطقه همواره از مشکلات ایدئولوژیک و مرزی بین کشورها از داخل و فشار قدرت های بزرگ به دلیل تامین انرژی و امنیت آن ناشی میشود و این مسائل که منطقه را به عنوان یک منطقه امنیتی تبدیل کرده اند، و این دلایلی هستند که همواره ثابت منطقه را با چالش مواجه ساخته اند.
همانطور که اشاره شد منطقه از لحاظ انرژی، بیشترین ذخایر نفت و گاز جهان (دو سوم ذخایر اثبات شده نفت و یک سوم ذخایر گاز طبیعی) را در خود جای داده است و کشورهای صنعتی برای استمرار رشد خود همواره با دید خاصی به منطقه نگاه میکنند، و این موضوع می تواند دلیل محکمی برای نفوذ کشورهای دیگر در منطقه باشد، حتی برخی تحلیل گران جنگهای منطقه و ناآرامی های منطقه را در راستای تامین انرژی می دانند. با توجه به این که به عنوان مثال در عراق هیچ وقت تسلیحات شیمیایی یافت نشد و مواردی از این قبیل بوده اند که همواره بهانه ای برای حضور کشورهای خارج از منطقه در خلیج فارس و اطراف آن محسوب میشود.
به هر حال امنیت انرژی در منطقه خلیج فارس برای پیشبرد اقتصاد جهانی و جهان صنعتی نقشی غیر قابل انکار دارد.
با توجه به موارد ذکر شده اهمیت منطقه خلیج فارس و وضعیت آن مشخص گردید، ولی اگر بخواهیم با یک تبیین نظری مسئله امنیت در منطقه را مورد ارزیابی قرار دهیم می توانیم چند نظریه را در خصوص ترتیبات امنیتی خلیج فارس ذکر کنیم که هر کدام می تواند با توجه به نوع وضعیت قابل اجرا باشند، این مفاهیم یا رهیافت های نظری عبارتند از 1- رهیافت سنتی 2- رهیافت هژمونیک و 3- رهیافت امنیت مشترک.
با توجه به ماهیت کشورهای منطقه و همچنین مشکلات عمیقی که بین آن ها وجود دارد می توان عنوان کرد که رهیافت سنتی در خصوص امنیت به نوعی منطقه را به سمت ثبات سوق خواهد داد، زیرا الگوی هژمونیک بیشتر بر جنبه نظامی تاکید دارد و به نوعی خواستار صفی از دشمنان و دوستان است که این موضوع همانطور که گفته شد با توجه به ساختار و ماهیت دولت های منطقه به نوعی همواره در حال تغییر است و به خصوص در خصوص اعراب همواره شاهد بودیم که حتی هیچ تعهدی نسبت به یکدیگر نیز ندارند و در طول تاریخ شاهد نگرش های مختلف و بی ثبات آنها بوده ایم، رهیافت مشارکتی نیز به دلیل وجود مشکلات تاریخی، هویتی و ایدئولوژیک بین اکثر کشورهای منطقه و قدرت طلبی هر یک از کشور ها می توان گفت که کاربرد چندانی نمی تواند داشته باشد.
رهیافت سنتی به نوعی می تواند راه حلی مناسب برای امنیت منطقه محسوب گردد، رهیافتی که بتواند یک درک متقابل را به وجود آورد و با توجه به مسائل روز کشورها بتوانند یک نوع منافع مشترک را به وجود آورده و کشورها در راستای یک منافع مشترک بتواند با یکدیگر همکاری کنند.
گذشته از همه این مباحث و رهیافت ها و تبیین نظری پژوهش باید اذعان کرد که منطقه خلیج فارس و ساختار کشورها در آن و نوع نگاه قدرت های بزرگ به این منطقه یک منطقه خالص میباشد، و با توجه به اهمیت داشتن منطقه و دلایل ذکر شده ترتیبات امنیتی آن نیز بسیار پیچیده و همواره در طول تاریخ به دلایل مختلف درحال تغییر است. ولی درحال حاضر نوع نگاه و سیاست های آمریکا در خصوص منطقه بسیار مهم تلقی میشود و کشورهای منطقه به دلایل مختلف از جمله مشکلات داخلی و بحران مشروعیت در داخل و محیط بین المللی برای بقای خود با سیاست های آمریکا همسو میشوند البته می توان ادعا کرد جمهوري اسلامي ايران از این امر مستثنی میباشد و همواره پس از انقلاب اسلامی سیاست های مستقلی را در پیش گرفته است. آمریکا همواره اهداف خاص مد نظر خود را در منطقه دنبال می کند که می توان به مواردی از قبیل امنیت در انتقال انرژی، حفظ رابطه خوب با اعراب، عدم نفوذ و به وجود آمدن قدرتی نظیر آمریکا در منطقه و اهدافی از این قبیل که فقط منافع ایالات متحده را دنبال میکنند و هیچ توجهی به کشورهای منطقه نمی شود و به نوعی می توان ادعا کرد که همکاری دیگر کشور ها به خصوص اروپایی ها در منطقه خلیج فارس با آمریکا به دلیل بحث انرژی میباشد زیرا اقتصاد اروپا نیز به انرژی منطقه خلیج فارس وابسته بود و تامین انرژی و امنیت آن برای اروپایی ها هم اکنون فقط از مسیر آمریکا عبور می کند و فقط آمریکا است که می تواند این امنیت را برای انرژی اروپا تضمین کرده و انرژی مورد نیاز آنها را تامین نماید، و همواره شاهد بودیم که این موضوع به عنوان یک اهرم فشار در دست آمریکا بر علیه اروپایی ها بوده است.
در کل در خصوص چالش های اساسی و مهم در منطقه خلیج فارس را می توان به موارد زیر اشاره کرد. مشکلات مرزی، مشکلات ایدئولوژیک، حضور قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا، مسئله حماس و اسرائیل، رهبری جهان اسلام و مشکلات مرزی از نزدیکی کشورها به همدیگر و استفاده از منابع انرژی ناشی میشود.
اما مسئله مهم دیگری که در چند سال اخیر کشور های منطقه را به خود درگیر ساخته است مسئله فلسطین، وجود اسرائیل در همسایگی کشورهای حوزه خلیج فارس می باشد که همواره مشکلات زیادی را برای منطقه پدید آورده است، نوع نگاه به اسرائیل از سوی اعراب و تغییر در نگرش این کشورها نسبت به این رژیم همواره از وارد مهم مورد بحث بوده است. همانطور که شاهد بودیم در طول حضور اسرائیل در منطقه اعراب همواره در خصوص این مسئله برخورد چند گانه ای را داشته اند و ثباتی به چشم نمی خورد که این نیز ناشی از ماهیت حکومت اعراب و خصوصیت شخصی اعراب ناشی میشود و تا زمانی که این کشورها یک نگاه ثابت به این موضوع نداشته باشند و یک دیدگاهی که ناشی از همبستگی نباشد مسئله اسرائیل و حماس همواره برای کشورهای منطقه چالش های فراوانی را به همراه خواهد داشت، در این خصوص می توان ادعا کرد که فقط جمهوري اسلامي ايران در مواضع خود در خصوص مسئله فلسطین باقی مانده است و در این زمینه ایران می تواند یک الگو برای جهان عرب تلقی شود.
رهبری جهان اسلام همواره در طول تاریخ وجود داشته و حتی در مقطعی ناصر نیز ادعای رهبری جهان اسلام را داشت، به هر حال می توان اینگونه عنوان کرد که رهبری جهان اسلام با توجه به اختلافات بین کشورها می تواند مسئله مهمی تلقی شود که دلیلی بر عدم همبستگی کشورها و دید مشترک آنها باشد.
با توجه به موارد ذکر شده از جمله اهمیت منطقه خلیج فارس، حضور قدرت های بزرگ در این منطقه و چالش های اساسی موجود در منطقه، سوال اساسی دیگر این است که با توجه به این موارد چه رویکرد باید از سوی کشورها اتخاذ شود که بتواند ترتیبات امنیتی در منطقه را به سوی ثبات سوق دهد و نوعی همزیستی مسالمت آمیز بین کشورها را به دور از هرگونه چالش همراه سازد؟
رسیدن به یک دید مشترک و ایجاد یک فضای مسالمت آمیز و همراه با صلح در منطقه نیازمند یک دید واقع بینانه میباشد. کشورهای حوزه خلیج فارس باید به دور از هر گونه فشار خارجی باید در پی یک امنیت دسته جمعی باشند که مدیریت آن نیز به عهده کشورهای حوزه خلیج فارس باشد، عدم وجود چالش در منطقه شاید یک آرمان محسوب شود ولی کاستن از چالش های موجود امکان پذیر میباشد، کشورهای حوزه خلیج فارس باید این نکته را درک کنند که ثابت در منطقه خلیج فارس به سود همه کشورهای منطقه میباشد و این ثبات در صورتی می تواند وجود داشته باشد که نوع نگاه کشورها به یکدیگر تغییر کرده و به دور از هر گونه نگاه ایدئولوژیک باید درپی ثبات نسبی باشد.
اما نکته ای که وجود دارد این موضوع است که اعراب نسبت به یکدیگر و نسبت به کشور ایران و ایران نیز نسبت به اعراب بی اعتمادند و این حس بی اعتمادی به قدرت های دیگر این اجازه را میدهد که از شرایط به وجود آمده بهره برداری کنند.
راهکار و راه حل پیشنهادی همان طور که عنوان شد درک متقابل کشورها، دید مشترک آن ها نسبت به مسائل، توجه به مسئله انرژی به عنوان یک زمینه همکاری بین کشورها و اینکه کشورها باید امنیت خود را خودشان تامین کنند نه دیگر کشورها میباشد، و تا زمانی که به این مسائل توجه نشود و دید واقع بینانه و به دور از هر گونه ذهنیت منفی به وجود نیاید منطقه خلیج فارس همواره چالش های اساسی موجود را به خود خواهد دید.
نکته آخر اینکه ثبات منطقه خلیج فارس و امنیت در این منطقه میتواند ثبات در داخل کشورها را همراه داشته و ثابت داخلی کشورها نیز می تواند عاملی برای ثبات منطقه باشد و این رابطه دو سویه همواره وجود خواهد داشت ولی کشورهای دیگر و به خصوص قدرت ها بزرگ این ثبات را خواستار نیستند و همواره مشکلاتی برای آن به دلیل کسب منافع خود به وجود می آورند.
...........
هادی نصیری