رمان «نقطه امگا» نوشته دن دلیلو که به گواه منتقدان در انتقاد از سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا به ویژه در جنگ عراق نوشته شده، اثری مرموز خوانده شده اما اگر قصد نویسنده‌اش تولید اثری مرموز بوده، نتیجه کار اثری گنگ شده که نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: دن دلیلو نویسنده آمریکایی بارها گفته که این آثار هستند که او را می‌نویسند نه اون آن‌ها را. او همچنین گفته که نمی‌داند داستان‌هایش از کجا می‌آیند و بعد هم اشاره کرده بود که به نظرش گاه‌گاهی به او الهام می‌شود. دلیلو چندان مورد توجه منتقدان نیست و پاسخش هم به آن‌ها این است که «بروند به جهنم»!

با این آگاهی و اطلاعات به سراغ رمان «نقطه امگا» (2010) Point Omega می‌رویم که سال 91، توسط کیهان بهمنی ترجمه و به همت نشر روزنه راهی بازار نشر کشورمان شد.

اگر غرض نویسنده این رمان، انتقاد از سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا و کاخ سفید باشد، اصلا نمی‌توان چنین برداشتی از این رمان داشت. به طور خلاصه و اگر نخواهیم داستان را تعریف کنیم، بدنه رمان درباره ریچارد الستر تئوریسین جنگ و مشاور سری پنتاگون است که از مهره‌های فکری پشت پرده جنگ آمریکا در عراق بوده است. اما این شغل یا پیشه اصلا در رمان حضور ندارد و در چند جمله مختصر به آن اشاره می‌شود و در واقع، گذشته مردی است که حالا می‌خواهد بازنشستگی خودخواسته خود را در یک بیابان ساکت بگذراند. مرد جوان مستندسازی با الستر همراه می‌شود تا درباره زندگی‌اش فیلم بسازد. تنه اصلی داستان در خانه بیابانی الستر می‌گذرد و سطور داستان هم هزینه درج حرف‌های الستر می‌شوند که با بسیاری از آن‌ها نمی‌توان ارتباطی برقرار کرد؛ در حالی که باید راهگشا و معرف شخصیت مورد نظر باشند.

اگر دن دلیلو خواسته با بیان درونیات و ذهنیات شخصیت الستر، تئوریسین جنگ عراق، به انتقاد از سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا بپردازد یا حتی خواسته آن‌ها را صرفا توصیف کند، کاملا ناکام بوده است چون دیالوگ‌ها و جملات الستر در طول رمان،‌ مبهم، نامشخص و به طرزی افراط‌گرایانه، فلسفه‌بافی هستند.

در مقطعی از داستان، جسی دختر الستر به جمع دو نفره الستر و جیمی (مرد مستندساز) اضافه می‌شود و این امیدواری برای مخاطب به وجود می‌آید که داستان قرار است تکانی خورده و حقایق بیشتری برملا شوند. اما جسی هم با حضورش در داستان کاری از پیش نمی‌برد و نمی‌تواند رخوت داستان را بزداید. به علاوه به صورتی منفعلانه مفقود شده و از داستان حذف می‌شود. از عبارت حذف استفاده می‌شود چون در ادامه روند داستان و جستجو برای پیدا شدنش، اهمیتش کاسته شده و الستر و جیمی با ترک بیابان او را در آن‌جا رها می‌کنند. این‌جا یک سوال پیش می‌آید و آن این که چرا جسی به داستان وارد و چرا بی‌دلیل از آن خارج شد؟ آیا دانستن این که جسی فرزند طلاق الستر و همسر روسی‌اش است، کمکی به شناخت بیشتر مرد پشت پرده جنگ و در مرتبه‌ای بالاتر، کمکی به شناخت و درک بهتر سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا می‌کند؟

اگر بخواهیم تا حدودی وارد فاز نشانه‌شناسی بشویم، باید به 1- چاقوی پیدا شده در بیابان (در جستجوی جسی گم‌شده) و چاقوی موجود در فیلم روانی ساخته هیچکاک و 2- نام نقطه امگا توجه کنیم. در بررسی مورد اول، دانستن اطلاعاتی در مورد فیلم «روانی در 24 ساعت» اثر ویدیویی داگلاس گوردن مفید است. این اثر در سال 1993 در شهرهای گلاسکو و برلین به نمایش در آمد و در سال 2006 هم در موزه‌های هنرهای مدرن نیویورک. «روانی در 24 ساعت» همان فیلم روانی هیچکاک است که گوردن آن را با دور کند پخش کرده است. اما حضورش را در این رمان با چه علتی می‌توان توجیه کرد؟‌

در صفحه 155 کتاب داریم: «زن گفت:‌..... همه‌چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد. ما برای این‌که از علایق‌مان به مسائل کاسته شود، به زمان نیاز داریم.». این رمان، اثری دوپاره است که این دو بخش چندان قابل جوش‌خوردن نیستند. یک پاره، بدنه اصلی آن است که صحبت‌های طولانی الستر را در بر می‌گیرد و پاره دیگر، ماجرای پخش فیلم روانی در 24 ساعت در موزه است. این پاره دو بخش ابتدایی و انتهایی رمان را شامل می‌شود و داستان الستر با 4 بخش، در میانه قرار گرفته است. پاره مربوط به فیلم روانی در 24 ساعت دو پاره ابتدایی با نام «گمنامی» و انتهایی با نام «گمنامی 2» دارد. این بخش درباره مردی است که این فیلم را در موزه می‌بیند و علاقه دارد باز هم ببیند.

دلیلو خود این فیلم را در موزه دیده و درباره ارتباطش با این رمان گفته:‌ «من از حرکت ساکن فیلم خوشم آمد، چون آدم تازه می‌فهمد که چطور متوجه حقایقی که در پس شرایط عادی است، نمی‌شود. سومین بار که آن را دیدم، تقریبا مطمئن بودم که می‌خواهم درباره‌اش بنویسم، اما من فیزیکدان یا فیلسوف یا کیهان‌شناس نیستم؛ برای همین وقتی می‌خواستم کار نوشتن «نقطه امگا» را شروع کنم، یک شخصیت را در تاریکی قرار دادم، فضای اتاق را سرد کردم و بقیه کار را از آن‌جا ادامه دادم.» مردی که در بخش «گمنامی» گرم تماشای فیلم روی پرده در موزه است در بخش «گمنامی 2» هم حضور دارد و مشغول تماشای فیلم است؛ با این تفاوت که در این بخش زنی وارد موزه می‌شود و با مرد آشنا می‌شود.

تنها بخشی که قسمت‌های گمنامی را به بدنه اصلی رمان متصل می‌کند، حضور پیرمرد و مردی جوانی است که بیش از 10 دقیقه از فیلم را تاب نیاورده و از گالری موزه خارج می‌شوند. این پیرمرد همان الستر و جوان هم جیم مستند ساز است.

گم شدن جسی هم که هیچ دلیل و علتی برایش پیدا نمی‌شود، مانند گم شدن شخصیت زن فیلم «ماجرا» از میکل‌آنجلو آنتونیونی است اما حضورش در این رمان، مانند کلاژی غیرقابل چسب است که وصله‌هایش به شدت در چشم می‌زنند.

اما هنوز فاز نشانه‌شناسی را نبسته‌ایم و بهتر است به نام امگا هم اشاره‌ای داشته باشیم. البته برای درک بهتر باید با این نام بیشتر آشنایی داشت و درباره تاریخچه‌اش دانست. اما با اتکا به متن رمان می‌توان به دو نمونه اشاره کرد که در ادامه می‌آیند:

اولی در صفحه 108: الستر گفت: «آگاهی‌ها روی هم انباشته می‌شود. بعد به تدریج شروع به اندیشه به خود می‌کند. به نظر من این موضوع حالتی ریاضی‌وار دارد. بعضی قوانین ریاضی یا فیزیک هستند که ما هنوز به طور کامل از آنها آگاه نیستیم، قوانینی که در مواجهه با آنها ذهن بشر روند درونی به خودش می‌گیرد. به نقطه اُمگا می‌رسد. حالا منظور از این عبارت هر چیزی که هست، باشد. اگر اصلا معنایی داشته باشد، یا اگر یک مورد زبانشناختی نباشد که جستجوی معنایش مربوط باشد به ایده‌ای ماورای تجربه‌ی انسانی ما.»

و دومی در صفحه 142: «حالا همه‌ی آن خاطرات همچون پژواکی مرده بود. نقطه‌ی امگا. یک میلیون سال دور شده بود. نقطه‌ی امگا باریک شده بود، اینجا و اکنون، همچون سر چاقویی حین وارد شدن به بدن. تمامی موضوعات عظیمی که در ذهن الستر بود اکنون مبدل به غمی کوچک شده بود، یک جسم، آنجا در نقطه‌ای افتاد بود، یا نبود.»

در این کتاب با جملاتی مبهم دو پهلویی روبرو هستیم که نمی‌توانیم برداشت صریحی از یک پهلوی آن‌ها داشته باشیم. دن دلیلو در نمایشنامه «خون و عشق دروغین» Love- Lies _ Bleeding که در سال 2010 منتشر شد، نیز رویه روشن و مشخصی را در پی نمی‌گیرد و مشخص نیست شالوده سخنش چیست؟ به این ترتیب باید نوعی ادبی دلیلو را ادبیات مالیخولیایی دانست. نمونه دیگر که می‌تواند گواهی بر این مدعا باشد، در ادامه می‌آید که مربوط به صفحه 138 کتاب است:

«آن شب نتوانستم بخوابم. خیالات واهی یکی پس از دیگری به سراغم می‌آمدند. آن زن در اطاق دیگر، اطاق آن سوی دیوار، گاهی جسی بود. گاهی نمی‌شد به راحتی گفت او است، و بعد من و جسی در یک اتاق. چشمانش بسته بود، چهره‌اش پراحساس بود. جسی بود اما در عین حال چنان پراحساس بود که نمی‌توانست جسی باشد. انگار از بدنش جدا می‌شد. آنجا بودم اما در عین حال خودم در آستانه‌ی در نبودم و نمی‌توانستم خودم را ببینم.» از جنس این جملات برمی‌آید که توصیف‌کننده یک حالت پریشان و خواب و خیال‌گونه هستند. اما این حالات به متن اصلی هم سرایت کرده و بدنه داستان را مانند خود کرده‌اند.

با بیان این مطالب، آیا می‌توان «نقطه امگا» را رمانی در مقام انتقاد و سرزنش مافیای قدرت و دست‌های پشت پرده سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا دانست؟ شاید منتقدان، به اشتباه چنین برداشتی از این رمان دلیلو داشته‌اند؟ شاید دلیلو اصلا چنین قصدی نداشته و فقط شعر یا نثری ادبی نوشته که فقط خودش می‌تواند از آن رمزگشایی کند! البته این یک قضاوت کلی نیست و شاید طرفداران و مخاطبان این نویسنده بتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.

«نقطه امگا» رمان موفقی نیست اگرچه ترجمه خوبی دارد؛ در کارنامه نویسنده نامداری به نام دن دلیلو جا دارد اما از آثار موفق و مطرح او نیست. اثر مورد بحث قرار بوده رمانی رمزآلود باشد اما این مشخصه‌اش به قدری پررنگ و قدرتمند شده که آن را بدل به اثری گنگ کرده که برقراری ارتباط با آن ممکن نیست. خلاصه این‌که مشخص نیست نویسنده با بیان این داستان در پی گفتن چه حرفی بوده است؟ ممکن است در مقابل این جمله گفته شود که مگر حتما باید چیزی برای گفتن داشته باشد؟ اما در صورت نداشتن حرفی برای گفتن باید حداقل داستانی داشته باشد تا مخاطب بعد از تمام کردنش، احساس نکند چیزی عایدش نشده است.

---------------------------------------

صادق وفایی