به گزارش خبرنگار مهر، نسبت میان هنر و انقلاب همانقدر میتواند وسعت داشته باشد که نیازهای بشری برای بهتر زیستن و سعادتمندانه زیستن بیشتر گسترش پیدا میکند. نیازهایی که انسان در جامعه جهانی هر روز بیشتر و بیشتر با انها دست به گریبان میشود. هنر انقلاب یعنی حل چالشهایی که بتواند این انقلاب را همچنان پیروز و رو به جلو نگه دارد و این معضلات را به ظرافت برطرف سازد.
از جمله مسایلی که شاید در این سالها همواره به شکلی با آن روبه رو بودهایم مهاجرت، پناهندگی و مشکلات و سختیهای زیستن در جایی بوده است که قرار است وطن دوم آدمها باشد. چالشی که هر دو طرف آن سخت است چه بخواهید به خانه دیگری مهاجرت کنید و چه قرار باشد به خانه تو مهاجرت کنند.
اینجا اما سخن از کسانی است که به ایران مهاجرت کردند. کسانی که با زبان ما حرف میزنند، شعر میخوانند، شاعران و هنرمندانمان را گاه از خود ما بیشتر دوست دارند و حتی در فرهنگ هم با ما اشتراکات زیادی دارند.
«باران»، «روبان قرمز»، «خاک و مرجان»، «چند متر مکعب عشق» همه فیلم هایی هستند که به نحوی سعی داشتهاند از افغانستان بگویند و مردم سختی کشیدهاش. یک ویژگی در اکثر فیلم و سریالها تکرار میشود و آن این است که این نسل همه شبیه هم هستند و نگاه دوربینها همه آنها را یک شکل میبیند.
محمدحسین جعفریان رایزن فرهنگی ایران در افغانستان بوده است و جز افغانستان مستندای دیگری دارد که به کشورهای منطقه و حوزه بین الملل پرداخته است. وی یکی از معدود خبرنگاران جهان است که با ملا محمد عمر رهبر طالبان دیدار داشتهاست و از کارشناسان خبره ایرانی در امور افغانستان است. با وی درباره نگاهی که در ایران نسبت به افغانها حاکم است سخن گفتیم و اینکه چقدر باید تلاش شود تا این نگاهها منطقی و واقعی باشند.
محمدحسین جعفریان در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به پروژهای که میخواهد آن را درباره افغانستان بسازد، گفت: مجموعه فرهنگی رسانه ای اوج برنامه ای را به من سفارش داد با عنوان «مجله افغانستان» که بعدها نام آن به «افغانستان سلام» تغییر پیدا کرد. موضوع این برنامه مهاجران افغان به ایران است و هدفش این است که نگاه ایرانیها را نسبت به این مهاجران تغییر دهد.
سه دهه است که همسایگان خود را نمیشناسیم
جعفریان می گوید: بسالهاست که افغانها همسایه ما هستند اما عمده مردم ما نمیداننند که اینها از چه سرزمینی آمدهاند، چرا زبانشان فارسی است و چه کاری انجام میدهند. اینکه جامعه هیچ شناختی نسبت به این افراد ندارد و این مساله تبعاتی را به دنبال داشته است که کمترین آن ایجاد ذهنیت های منفی بوه است. همچنین تصویر رسانههای ایرانی هرآنچه را که از افغان ها نشان داده بیشتر رفتگر و عمله و بیل بدست بوده است و یا کسانیکه دلقک فیلم و سریالها شدهاند.
این مستندساز با اشاره به ظرفیت موجود در میان افغانستانیها بیان کرد: چهره فرهنگی و هنری افغانها نمایش داده نشده است و تواناییهایی که دارند هیچ گاه در تصویر نیامده است و حالا قصد ما این است که پزشک، معلم و سیار مشاغل موفق آنها را معرفی کنیم تا ایران به نوعی شناخت برسد. وضعیت سیاسی، شهرنشینی و سایر ویژگیها نمایش داده شود. این برنامه قرار است در 52 قسمت به این شرایط بپردازد. بنای ما این است که هر قسمت از برنامه مهمانی داشته باشد و متناسب با حوزه تخصصی آن مهمان این وضعیت ارزیابی میشود. به طور مثال اگر این شخص استاد دانشگاه باشد ما وضعیت آموزشی افغانستان را بر اساس این تخصص تحلیل و بررسی میکنیم تا همانطور که گفتم بیننده ایرانی با همسایگان خود و پیشینه و هویت آنها آشنایی بیشتری پیدا کند.
وی در توضیح خود از چگونگی این کار بیان کرد ما کار را به این شکل طراحی کردیم که در سه شهر اصلی مزارشریف، هرات و کابل تصویربرداری داشته باشیم و با توجه به موضوعات مورد بحث در این شهرها کار کنیم. درواقع یک گروه از تصویربرداران ما به این شهرها میروند، یک گروه دیگر تصویربرداری هم داریم که در شهرهایی که به نوعی کلونی افغانها هستند کار می کنند مثل مشهد، اصفهان، تهران و قم. به طور مثال یکی از مهمانان ما دکتر فرحت خواهد بود که مسئول بخش نوزادان بیمارستان امام رضا است. وی جراحیهایی انجام میدهد که شایع است فقط خودش قادر به انجام چنین عملهایی است و بالطبع وقتی قرار بر این مصاحبه باشد از اتاق عمل هم تصاویری گرفته خواهد شد.
نگاه به افغانها واقعی تر میشود
این رایزن فرهنگی درباره نگاه منفی که نسبت به افغانها وجود دارد و تغییر این نگاه با ساخت چنین مستندهایی بیان کرد: ما قرار نیست این نگاه را تغییر دهیم بلکه تنها قرار است این نگاه واقعی شود. جالب است که بدانید میزان جرم در میان افغانها به نسبت جمعیتی که دارند 5 برابر کمتر از ایرانیهاست. این درحالی است که جامعه مهاجر در همه جای دنیا جامعه جرمخیزی است اما چون نام شناخته شده ای دارند زمانیکه در رسانهها و در صفحه حوادث مطرح میشوند در یاد میمانند. شاید در همان روزی که نام یک افغانستانی برای ارتکاب جرمی در صحه حوادث روزنامه میآید دهها جرم شنیعتر نیز خبر داده میشود اما این یکی در خاطرها بیشتر باقی میماند.
این کارشناس و روزنامه نگار با اشاره به یک نظرسنجی که در این حوزه داشته است بیان کرد: در این نظرسنجی ما به طور رندوم سوالاتی را از مخاطبان عام پرسیدیم. به طور مثال این سوالات این چنین بودند که آیا یک افغانستانی ممکن است مرتکب خشونت شود؟ یا فکر میکنند افغانستانیها اهل جرم و جنایت هستند و بعد مشاهده میشود که تمام سوالاتی را که ممکن است نشان دهد که افغانستانیها مرتکب خشن ترین جرمها میشوند پاسخ مثبت داده میشود. بعد از این مدل سوالان نزدیک بهم سوالات دیگری پرسیده میشود مثل اینکه آیا تابحال افغانها شخصی از نزدیکان فرد مورد سوال را کشتهاند و یا اینکه حتی از همسایگان و محله فرد یک افغان دزدی کرده و یا قتلی مرتکب شده اند که پاسخها منفی است.
نگاهی که باعث یک تصمیمگیری میشود
جعفریان درباره این طرز تفکر در باره افغانها بیان کرد: من اقتصاد خواندهام در اقتصاد اهمیت هر مسالهای را عرضه و تقاضا تعیین میکند در رسانه ها هم به همین شکل است و چون خبر یک افغان برای خواننده جالب است ممکن است به آن دامن هم بزند. ممکن است تعمدی هم نباشد البته نگاه ها در این یکی دو سال اخیر تغییر پیدا کرده است و باید سرعت ان بیشتر باشد چون این نحوه اطلاع رسانی بر تصمیم مسئولان فرهنگی میان دستهای ما تاثیر می گذارد.
مسئولان ما گاه تصمیماتی میگیرند که باعث خجالت جمهوری اسلامی میشود. به طور مثال حدود دو سال پیش شخصی اعلام کرده بود که ورود افغانها در روز سیزده به یک پارک تعطیل است. این تصمیماتی که تاکید میکنم از طرف مسئولان میان دستهای انجام میشود بازتابی منفی میان مردم یک کشور و مخصوصا در جامعه بین الملل دارد. از جمله رفتار این برنامه هم تصحیح این رفتارهاست و همچنین اینکه بعضا قوانین اشتباهی هم که در این حوزه وجود دارد اصلاح شود. به طور مثال ما به افغانستانی ها اجازه اقامت میدهیم و بعد شما مشاغلی را که اینها میتوانند داشته باشند، ببینید. چاه کنی، چوپانی، کارگری و حتی در قوانین به این شکل است که میتوانند بردست بنا باشند اما نمیتوانند استادکار بنا باشند.
مدرس دانشگاهی که باید به ناچار شغلش چوپان باشد
وی اضافه کرد: این قانون رسمی کشور ماست که به طور مثال افغانستانیها نمیتوانند مغازه داشته باشند و یا دست به هر شغلی که میخواهند بزنند. حالا تصور کنید شخصی مثل محمدکاظم کاظمی که شاعر و مدرس دانشگاه است و اشعارش در کتابهای درسی ما موجود است وقتی برای تمدید کارت خود اقدام میکند برای نوشتن عنوان شغلی خود چون کارهایی مثل ویراستاری و نویسندگی در مشاغل افغانی تعریف نشده است مجبور است بپذیرد که در کارت خدمتش عنوان چوپانی انتخاب شود. این خجالت آور است که شخصی که افتخار ادبیات فارسی امروز است در ایرانی که مدعی امپراطوری فارسی است علی رغم شاعری، نویسندگی و تدریس در دانشگاه در کارت اقامتش عنوان شود که چوپان است.
هنر انقلاب در عرصههای بینالملل
جعفریان که بیشترین مستندهای خود را درباره دیگر کشورها ساخته است و سالها به صورت بینالمللی در این راستا فعالیت داشته است، از هنر انقلاب در حوزه های بین الملل سخن گفت و بیان کرد: به تعبیر یکی از روزنامه ها مهاجران افغانستانی در جنگ، خون شریک ما شدند. اینها بیشتر از دو هزار شهید در جنگ تحمیلی ما دادند. اینها جانبازان زیادی دارند و بسیاریشان با جانبازان و شهیدان خود به خانههایشان بازگشتند و هیچ انتظاری هم نداشتند. بسیاری از آنها هنوز هم چه در افغانستان و چه در هرکجای دنیا پرچم آرمان های انقلاب را در دست دارند و ما به بدترین شکل ممکن با آنها برخورد میکنیم. اول اینکه اگر بتوان در این خصوص کاری کرد در درجه اول این کار در خدمت این آرمان ها و دلجویی از آنها قرار دارد.
وی اضافه کرد: دوم اینکه تاکیدات رهبر انقلاب همیشه روی زبان فارسی بوده است. دوره ای که من در مزار شریف رایزن فرهنگی بودم ایشان در این باره توضیحی دادند و دو نکته را بعنوان اولویتها مطرح کردند. بحث گسترش زبان و ادبیات فارسی و گسترش تشیع و مطرح کردند گسترش زبان فارسی اهمیت بیشتری دارد و بیان کردند که هرجا زبان فارسی برود ارزشهای تشیع هم همانجا میرود. به طور مثال زمانیکه شوروی فرو پاشید اولین کشوری که با ما دشمن شد آذرباییجان غربی بود که 85 درصد آنها شیعه هستند اما اولین کشوری که به خیابانها ریخت و علیه کمونیست شعار داد تاجیکستان بود. بنابراین باید بر این مشترکات تاکید کرد زیرا اگر زبان فارسی به کشورها برود مخاطب میتواند کتاب های مطهری، شهید بهشتی، آثار امام و ... نیز به تدریج خوانده میشود.