به گزارش خبرنگار مهر، این رمان از مجموعه کتابهای قفسه آبی این ناشر منتشر شده است. نگارش «وارونگی» در تابستان سال ۹۱ به پایان رسیده و در زمستان همان سال بازنویسی نهایی شده است.
پیش از این مجموعهداستان «حالا یک کلاه آفتابی قرمز دارم» از عطیه راد منتشر شده است و حالا اولین رمان این داستاننویس با عنوان «وارونگی» به چاپ رسیده است.
این رمان دارای راوی اول شخص است که یک زن است و زندگیاش را در سالهای دهه ۶۰ و زمان جنگ روایت میکند. این راوی که افسانه نام دارد، عاشق مردی به نام رضاست که رفته و او را تنها گذاشته است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«در فیلم آتش روشن بود و جرق جرق میسوخت و صدا میداد و زن میدوید. باز که رفتم اتاقشان فقط برفک بود و دستمال ویدیوپیچ را لای رختخوابها پیدا کرده بود. شب باز زنی توی اخبار اتاق ننتاجی دوتا از بچههای ضدانقلابش را تحویل داده بود و رویش را سفتتر میگرفت. داییعباس هنوز جبهه بود و خالهناهید که نبود، من برفک تماشا میکردم. ننتاجی آمد دستمال را از زیر درختخوابها بیرون کشید و جعبه سیاه را برداشت، برد انداخت وسط باغ. بعد برگشت فیلمها را بغل زد و روی هم ریخت. دبهی نفت را از پای منبع پر کرد و ریخت و کبریت کشید.
خاله ناهید میگوید: «درخت مرواری هم اون زمان سوخت. همهچی عوض شد؛ دو ماه بود هیچ خبری از عباس نداشتیم. خبر اومده بود که موجی شده، گوشاش کر بوده چهل روز.»
خالهنگار چندبار تا حالا گفته: «باید گریه کنی خواهر. این بد دردیه که آدم بیهوا بخنده جای گریه.»
این کتاب با ۱۲۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷ هزار تومان منتشر شده است.