۲۸ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱

«کیلومتر ۱۱ جاده قدیم ارومیه به سلماس» چاپ شد

«کیلومتر ۱۱ جاده قدیم ارومیه به سلماس» چاپ شد

رمان «کیلومتر ۱۱ جاده قدیم ارومیه به سلماس» نوشته حامد حبیبی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «کیلومتر ۱۱ جاده قدیم ارومیه به سلماس» نوشته حامد حبیبی به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و نوزدهمین عنوان مجموعه «کتاب های قفسه آبی» است که این ناشر چاپ می کند.

حامد حبیبی بیشتر در حوزه داستان کوتاه فعالیت داشته و با کتاب هایی چون «پلک ماهی» و «بودای رستوران گردباد» شناخته می شود. این کتاب، اولین رمان اوست که روایتی بی وقفه از زمانی از دست رفته را ارائه می کند. از نظر محتوا، طرح فکری و فلسفی این رمان با داستان های کوتاه حبیبی مشابه است.

در داستان «کیلومتر ۱۱ جاده قدیم ارومیه به سلماس»، نویسنده ای جوان حضور دارد که به پدیده ها، تاریخ و آدم های اطراف خود حساسیت دارد. این شخصیت، مدام چهره های پیرامون و زمان ها را احضار می کند تا فضای شهری را بسازد که گویی در حال انهدام است. زیبایی و جوانی در این شهر در حال نابودی و انهدام است. داستان این رمان در شهر تهران جریان دارد و متن آن مملو از وجوه متفاوت زیستن در این شهر است. آدم های این قصه، بخش مهمی از هویت خود را در نزدیکی یا تناقض با شهر و زمانه شان ساخته اند.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

وقتی حیاط را رد کردم و پیچیدم تو، وسط هال ایستاده بود. رنگ پریده، خیس، دور چشمانش کاملا سیاه، به داغانی شنبه ای بود که باران اسیدی رویش آمده باشد. روی میز یک استکان چپه شده بود، جعبه دستمال کاغذی دم درِ اتاق یک وری افتاده بود، درِ دست شویی باز بود و بیرون باران با تردید می بارید. داشتم فکر می کردم مدت هاست این جا باران مطمئنی نباریده که مثل ساختمان فرسوده دینامیت گذاری شده ریخت روی فرش. بلندش کردم و کشان کشان بردم توی اتاق. خواستم بخوابانمش روی تخت که چشمانش را باز کرد. نگاهم کرد و گفت «عماد!» لعنتی گفت عماد. ولش کردم. سرش خورد به لبه تخت. پشتم را که به اش کردم باز داشت می گفت.

برگشتم توی هال و تلویزیون را روشن کردم. یکی داشت اوت پرتاب می کرد. نشستم روی زمین و سرم را انداختم پایین، دست ها سر زانو، انگار دقیقه نو دروازه خالی را زده باشم تو چشم چپ کائنات و حالا سوت پایان را زده باشند. صدایش آمد. اول زیر کتری را روشن کردم، بعد رفتم دم در اتاق. همان طور پاهایش از تخت آویزان بود. سرش را چرخاند.

«بیا، بهروز! نرو، بیا.»

این کتاب با ۱۳۳ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۰ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

کد خبر 4118272

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha