به گزارش خبرنگار مهر، این رمان یکی از عناوین جدید مجموعه «کتابهای قفسه آبی» نشر چشمه است. فصلهای این رمان که کوتاه هستند، با اعداد مشخص شدهاند. به این ترتیب، «قوچ» با فصولی از یک تا بیست، نام گذاری شده است.
راوی این داستان، اول شخص است و اتفاقات را با زبانی عامیانه روایت میکند.
مهدی اسدزاده از داستان نویس های جوان کشور و متولد سال ۶۶ است. از این داستان نویس، در سال ۹۳ مجموعه داستان «آیا بچههای خزانه رستگار میشوند؟» به چاپ رسید. رمان «قوچ» نیز طی روزهای پایانی سال گذشته منتشر شد.
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
«وقتی رفتم تو سالن انتظار، هنوز درو باز نکرده بودن. یه بلیت از اون یارو که گوشه ی سالن نشسته بود گرفتم و افتادم رو اون مبل چرمیها. سالن پرِ آدم های بیکاری بود که همیشه این جور جاها می شه دیدشون. از اون هایی که کل عشق شون اینه که جشنواره ای، کنسرتی، چیزی شرکت کنن و وقتی تموم شد وایسن جلوِ در نظرهاشون رو بکوبن تو پوز همدیگه. از اون هایی که وقتی نمی دونن چه چوبی بذارن لای چرخ یه چیز شاهکار، می گن روح نداشت و این ها.
بعد جالبش این بود که این پسره مازیار اومده بود وایساده بود وسط سالن، همه شون هم می شناختنش. هر کی می اومد تو، هنوز بلیت نخریده چشمش این رو می گرفت و یه جوری می رفت طرفش انگاه چه خبره. نمی خوام بگم یارو آدم جالبی نبود ها، نه. یه بار یه جایی پیش اومد با هم بُر بخوریم یه نیم ساعت، بعد خیلی هم بچه ی ردیفی بود. منظورم اینه یارو از اون هایی بود که تا بهت معرفیش می کردن یه کارت ویزیت می داد دستت که روش قاطی اون بته جقه ها نوشته بود مازیار چی چی، ایده پرداز و طراح. اگه یه زمانی هم تو سالن تئاتر می دیدت، اون قدر مثل چنار وامی ستاد وسط سالن که تو بری پیشش. یعنی یه کله هم تکون نمی داد واسه ت که دلت خوش شه. این جوری ها.»
این کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷ هزار تومان منتشر شده است.