خبرگزاری مهر- گروه هنر: نمایش «سقراط» نوشته و کارگردانی حمیدرضا نعیمی که از ۷ فروردین ماه اجرای دوباره خود را بعد از یکسال در تالار وحدت آغاز کرده است این روزها با استقبال مخاطبان روبرو شده است. به بهانه اجرای این نمایش در نشستی با عوامل این اثر نمایشی درباه شکل گیری کار و ویژگی های مختلف متن، طراحی صحنه و بازیگری «سقراط» بحث کردیم.
در بخش نخست میزگرد مباحثی چون دلایل اجرای مجدد این نمایش، شکل گیری ایده ابتدایی نمایشنامه «سقراط»، تعاملی که نعیمی و آییش برای اجرای این اثر در طول کار و تمرین ها با هم داشتند، پرداختن به ویژگی های انسانی این فیلسوف بزرگ، توجه به نقش و جایگاه زنان در جامعه آن دوران و منفعل نبودن شخصیت زن در نمایشنامه هایی که نعیمی تا به حال به صحنه برده و چالش های بازیگری و توجه به سه ضلع مثلث بازیگر، متن و کارگردان مورد توجه قرار گرفت.
در بخش دوم از گفتگو نیز رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش درباره ویژگی های کارش در اجرای این اثر نمایشی سخن گفت و نعیمی نیز در ارتباط با تعامل و چالش هایی که با مهدی زاده داشته است، صحبت کرد.
در بخش سوم و پایانی میزگرد با عوامل اجرا نمایش «سقراط» لادن مستوفی، فرهاد آییش و حمیدرضا نعیمی درباره مقوله بازیگری و چگونگی راهنمایی هایی که کارگردان می تواند برای ایفای درست یک نقش به بازیگر بدهد، صحبت کردند.
مستوفی در این نشست درباره چگونگی رسیدن به نقش های مختلف ابراز کرد که از نظرش نقش برای بازیگر باید مثل یک سفر درونی باشد و بعد از مدتی خودش از درون به آن برسد و پیدایش کند. و اینکه در بازیگری مرزی بین زندگی و بازی قائل نیست.
همچنین وی در بخش دیگری از صحبت هاش درباره ایفای نقش تئودوته بیان کرد: نکته جالبی که من برای نقش تئودوته مد نظر داشتم در نظر گرفتن یک معادل نمایشی مثل شخصیت دلقلک برای او بود. یعنی او هم دلقک هست و هم نیست. دلقک در آثار نمایشی این ویژگی را دارد که می تواند هر چیزی را به زبان بیاورد و یا در جاهای نامتعارف باشد و می تواند حرف نمایش و شخصیت معترض داستان باشد. این وجه را در بازی ام در کنار زنانگی شخصیت تئودوته قرار دادم.
در بخش سوم و پایانی این میزگرد با ما همراه باشید:
*خانم مستوفی در نمایش «سقراط» نقش تئودوته را ایفا می کنید زنی که در عین برخوردار نبودن از جایگاه اجتماعی مناسب تلاش می کند و دوست دارد که خودش را بالا بکشد و چیزی غیر از روسپی بودن را به تماشا بگذارد. بازی در چنین نقش هایی معمولا برای بازیگر ریسک محسوب می شود و درک نادرست از نقش می تواند کاراکتر را تبدیل به موجودی سطحی و بدون بعد کند و نقش به کلیشه تبدیل شود.
فرهاد آییش: اجازه بدهید من ابتدا درباره همکاری با لادن مستوفی صحبت کنم. در چند کاری که از لادن مستوفی دیدم به نظرم آمده که او مثل یک بندباز روی طناب کارش را انجام می دهد. ابتدا به نظر خیلی بی تفاوت و یلخی می آید اما در نهایت چیزی که از آب در می آورد مثل راه رفتن روی یک بند است و هر لحظه ممکن است به این طرف یا آن طرف بلغزد. در «سقراط» بازی مستوفی درست مثل یک دایو بود و من را به جلو پرتاب می کرد.
بازی در نقش یک روسپی مثل راه رفتن روی لبه یک تیغ است و ممکن بود هر بازیگر دیگری آن را به یک سمت ببرد چون در وهله اول این زن یک روسپی است و اگر بازیگر دیگری بود می توانست نقش را به سمت همان کلیشه ای که از این نوع شخصیت ها سراغ داریم، ببرد و از طرف دیگر هم این زن دوست سقراط است و باز هم ممکن بود بازیگر نادانسته کاراکتر را به این سمت سوق دهد.
در واقع همانطور که سقراط در نمایش می گوید روسپی گری شغل این زن است اما مرامش نیست و این جمله همان بندی است که بازیگر باید رویش راه برود. زمانی که من روبروی لادن مستوفی بازیگری می کردم انگار سبک می شدم چون باور من از باور بازیگر مقابلم شکل می گیرد و اینجاست که آدم متوجه می شود بازیگر روبرویش چقدر قدرت دارد.
در مورد شخصیت تئودوته هم این خطر وجود داشت که من یک کپی صرف از این نوع کاراکترها ارائه دهم کما اینکه به هرحال این افراد هم برای ایفای نقش، مد نظر من بوده اند اما همانطور که سقراط می گوید روسپی گری مرام این زن نیست پس باید به جنبه دیگر وجود او هم توجه می کردم چون از قضا این زن دوست سقراط است و این تغذیه روحی را از او گرفته است. شما در هیچ جای نمایش نمی بینید که تئودوته در برخورد با دیگر افراد از برخوردهای اغواگرانه برای تاثیر گذاشتن استفاده کند. یکی از پشت گرمی های این زن حضور سقراط است و وقتی در کنار او است دلش قرص است و قوی است.
حمیدرضا نعیمی: من یادم می آید روز اولی که خانم مستوفی آمد و یکی از صحنه ها را که با بهناز نازی بازی داشت خواند و اجرا کرد آقای آییش خیلی با دقت به بازی او توجه می کرد و بعد برگشت و به من گفت که مستوفی خود نقش است.
لادن مستوفی: یک چیزی در کارگردانی است که من آن را جزو ظرافت های کار می دانم، به این مفهوم که کارگردان کسی نیست که مدام بیاید و در همه چیز دخالت کند و جای نفس کشیدن برای طراح صحنه یا بازیگر و دیگر عوامل نگذارد. در واقع یک کلیتی وجود دارد که بخشی از این کلیت متعلق به کارگردان است و بخش دیگرش به بقیه عوامل اختصاص دارد.
این مساله در سینما هم باید رعایت شود. من کارگردانی در سینما سراغ دارم که همه چیز را میلی متری محاسبه می کند و با دستوراتی که می دهد جلو خلاقیت فیلمبردار و بازیگر را می گیرد و به همه عوامل استرس وارد می کند. چیزی که من همیشه به آن اعتقاد دارم این است که یک اثر محصول حضور و خلاقیت همه آدم های آن فیلم یا تئاتر است همه آدم هایی که ممکن است در ظاهر در صحنه حضور نداشته باشند اما اتمسفر این آدم ها دقیقا در حس و حال فیلم یا تئاتر تاثیر دارد.
وظیفه یک کارگردان این است که به درستی عناصر صحنه را نظم دهد و دستچین کند. به نظرم این کار بهترین شیوه ای است که برای نمایشی به این بزرگی و با این همه بازیگر و عوامل لازم است. هماهنگ کردن این همه آدم که حتی از برخی پروژه های سینمایی نیز بیشتر هستند بسیار سخت و مهم است و خیلی انرژی می برد.
* خانم مستوفی درباره تجربه حضور در نقش تئودوته هم صحبت می کنید.
مستوفی: در زمینه کار خودم اگر بخواهم صحبت کنم باید بگویم که بازیگری کردن من مثل زندگی کردنم است و هیچ مرزی بین زندگی و کارم قائل نیستم. همیشه هم به احساسم اتکا کرده ام و البته به همین دلیل هم جاهایی موفق بوده ام و جاهایی موفق نبودم. اما معمولا این جور انتخاب های حسی که در آن اول تو به خودت اعتماد داشته باشی و بعد به طرف مقابلت و کارگردانی که تو را هدایت می کند بهترین نتیجه را داده است.
مردم به من می گفتند که بازی کردن در این نقش خیلی جسارت می خواهد و می گفتند تو چطور می خواهی این تابو را روی صحنه اجرا کنی. البته این نقش اولین روسپی نبود که در تئاتر ما به نمایش گذاشته می شد.
به نظر من بازیگری چیزی نیست جز مجموعه باورها، برداشت ها و تجربیات شما، پس چرا باید از دیگری تقلید کنیم. درست است که همه رفتارهای ما از قرون گذشته تا به امروز بر پایه تقلید بنا شده است اما ما این خصوصیاتی را که از دیگران گرفته ایم از فیلتر خودمان عبور می دهیم تا به یک نتیجه شخصی برسیم.
*برای ایفای این نقش درباره شخصیت واقعی این زن هم مطالعاتی انجام دادید یا تلاش کردید همه چیز از فیلتر شخصی شما عبور کرده و به مخاطب منتقل شود؟
مستوفی: همیشه در طول تمرینات از قبل به این فکر نمی کنم که باید چکار کنم بلکه جلو می روم تا ببینم چه اتفاقی می افتد. حتی همیشه با اتودهای خیلی سبک و با ابتدایی ترین ایده ها کارم را شروع می کنم چون اگر شما با یک هجمه زیاد به سراغ یک نقش بروید در انتها نمی توانید ایده هایتان را به درستی جمع و جور کنید و بعدا به دردسر می خورید.
همیشه احساس می کنم نقش برای بازیگر باید مثل یک سفر درونی باشد و بعد از مدتی خودت از درون به آن برسی و پیدایش کنی. بازی در نقش های رئال به نظرم برای بازیگر بسیار سخت تر است چون خیلی مشکل است که تو خودت باشی و در عین حال خودت هم نباشی.
اما نکته جالبی که من برای نقش تئودوته مد نظر داشتم در نظر گرفتن یک معادل نمایشی مثل شخصیت دلقلک برای او بود. یعنی او هم دلقک هست و هم نیست. دلقک در آثار نمایشی این ویژگی را دارد که می تواند هر چیزی را به زبان بیاورد و یا در جاهای نامتعارف باشد و می تواند حرف نمایش و شخصیت معترض داستان باشد. این وجه را در بازی ام در کنار زنانگی شخصیت تئودوته قرار دادم.
این زن آنقدر برای سقراط احترام قائل است که حتی دلش نمی آید در این ارتباط همسر سقراط هم اذیت شود و چون سقراط را دوست دارد دلش می خواهد همه افراد دور و بر او را در یک دایره جمع و به آنها محبت کند. جایی هم که تئودوته تصمیم می گیرد برود زمانی است که دیگر سقراط نیست و انگار این آدم تنهای تنهاست. یکی از بهترین لحظه هایی که تا به حال بازی کردم صحنه خداحافظی تئودوته از سقراط است که خیلی آن را دوست دارم.
در این لحظه است که این زن همه حرف های نگفته اش را بیرون می ریزد. تا قبل از این تئودوته همه چیز را به شوخی برگزار می کرده و با لطافت طبع می خواسته در جهت خنثی کردن مسائل جدی عمل کند اما در صحنه خداحافظی دیگر اینگونه عمل نمی کند و حرف دلش را می زند. این صحنه اوج بازی حسی من در این نمایش بود البته با صحبت هایی هم که با آقای نعیمی داشتیم این صحنه خیلی کوتاه برگزار شد و نمی خواستیم که به ورطه سانتی مانتالیسم بیفتد.
نعیمی: مساله دلقکگونگی که خانم مستوفی به آن اشاره کرد مساله مهمی است چون در اصل یک جور معصومیت کودکانه است و وقتی به عمق قضیه نگاه می کنید متوجه می شوید که این زن ممکن است گناه کند اما گناهکار نیست مثل خطای یک کودک که از سر شرارت نیست بلکه از سر ندانستن است. این سقراط است که چتر حمایتی خود را روی سر این زن برافراشته و حتی اجازه نمی دهد که واژه روسپی را در موردش به کار ببرند.
معتقم واقعا بازیگر روی صحنه معجزه می کند. من می دیدم که همه بازیگران نمایش چطور دارند مثل یک مهندس همه چیز را طراحی می کنند و آگاهانه بازی حسی از خودشان به نمایش می گذارند تا اتفاقی که باید در تماشاگر بیفتد، رخ دهد.
گفتگو از آروین موذن زاده