به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر خیام الزعبی استاد روابط بین الملل دانشگاههای تونس در مقاله منتشره در روزنامه المغرب تونس با عنوان «چگونه سعودی در گرداب آمریکایی گرفتار شد؟» به بررسی دلایل حمله عربستان به یمن پرداخته که در ادامه متن کامل آن از نظر می گذرد.
تردیدی نیست آنچه در منطقه می گذرد در درجه اول تامین کننده مصالح آمریکا و اسرائیل است که از رهگذر تغییرات جدید و بین المللی کردن بحرانهای داخلی کشورهای عربی بدست می آید. آمریکا با تمسک به خیال گذشته خود، امروز منطقه خلیج فارس را به کانون جنگی تبدیل کرده است که کشورهای منطقه به نمایندگی از او می جنگند و منطقه خاورمیانه را به آتشی که خواهانش نیستیم کشانده اند.
نویسنده در ادامه این یادداشت مدعی است: در مقابل، تجارت اسلحه آمریکایی که کسادی آن را تا مدتی پیش شاهد بودیم دوباره بازار خود را پیدا کرده است، به گونه ای که آمریکا سلاح خود را همزمان به حوثی ها و خلیج فارس نشینان می فروشد واینگونه است که عرب ها به نیابت از آمریکا با یمن می جنگند.
و تاسف بار اینکه ما مردم خاورمیانه از گذشته عبرت نمی گیریم و حوادث عراق را پیش روی خود قرار نداده ایم و این همان چیزی است که در سوریه و یمن که اینک شاهد جنگهای داخلی هستند روی می دهد و استفاده کننده اول و آخر این تنشها آمریکا و همپیمانان او هستند.
امروزه آمریکا نقش تروریست در منطقه را بازی می کند که از زمان شکل گیری انقلابهای بهار عربی از سال 2011 رو به افزایش است، تا جائیکه شاهد کمکهای این کشور به گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش در بسیاری از کشورهای عربی نظیر سوریه و عراق و یمن بوده ایم و از اینجا بود که واشنگتن عزم خود را برای هجوم و جنگ جدید جزم کرد و این بار یمن را نشانه گرفت.
آمریکا این حمله کینه توزانه را بدون رعایت هرگونه معیارهای بازدارنده آغاز کرد تا آنجا که باراک اوباما به عربستان سعودی وکالت تام در حمله به یمن داد و بر این اساس کارشناسان اطلاعاتی آمریکا انواع اطلاعات و تصاویر مناطق استراتژیک را از طریق تصاویر هوایی در اختیار سعودی قرار می دهند تا اهداف را با دقت هرچه بالاتر نشانه رود و این در حالی است که کشتی های جنگی آمریکا نیز اهدافی را در داخل یمن مورد هجوم نظامی قرار دادند و هواپیماهای اسرائیلی نیز در این جنگ حضور داشته و مناطق مسکونی و بیمارستانها و مدارس و اماکن عمومی را بمباران می کنند.
در ادامه این تحلیل نویسنده مدعی است: در این راستا تردیدی نیست حمایت آمریکا از سعودی هدفمند است که از جمله آنها حمایت از مرزهای سعودی و اظهار تعهد آمریکا بعنوان هم پیمان سعودی و ضربه زدن به پایگاههای القاعده در یمن و ایجاد چتر حمایتی برای شهروندان یمنی و انتقال مسالمت آمیز سیاسی برای تضمین دوام حکومت سابق یمن است.
علاوه بر آن کاهش دلهره و نگرانی اعضای شورای همکاری خلیج فارس از توافقنامه هسته ای غرب با ایران از جمله برنامه ریزیهای آمریکا در اقدامات اخیر خود بوده است.
نویسنده ای مطلب در ادامه نویسد: یقین دارم که دخالت امریکا در امور داخلی یمن توسط هم پیمانان عرب خود، اتفاقی نبوده است بلکه پس از سیطره انقلابیون بر تنگه باب المندب و شکست اقتدار امریکا و قطع مسیر بر مصالح سعودی- که از طریق باب المندب که راه اصلی ورود نفت به جهان است، از یمن سود جویی می کرد- این حقیقت ما را به همان نتیجه ای می رساند که در ابتدا به آن اشاره کردم و آن عبارت از تامین مصالح آمریکا و هم پیمانانش در منطقه است.
خلاصه سخن آنکه جنگ علیه یمن جز به تامین مصالح اسرائیل و صادر کنندگان سلاح کمک نمی کند و نتیجه وحشتناک آن در صورت طولانی شدن جنگ هر دو کشور سعودی و یمن را شامل خواهد شد. به همین دلیل بود که پاکستان و بعضی از کشورهای حوزه خلیج فارس همچون عمان پا پیش کشیدند و عقب رفتند زیرا که نمی خواهند در جنگی که شکست آن قطعی است به نیابت از عربستان به کشوری دوست حمله کنند.
مصر نیز تهدیدات زیادی را در کنفرانس اتحادیه عرب از سوی قطر دریافت کرد که از جمله تهدیدات حمایت مجدد قطر از اخوان المسلمین بود همچنانکه اتحادیه اروپا نیز جنگ با یمن را نپذیرفت و اعلام کرد: جنگ راه حل مناسبی نیست و چین و روسیه و بسیاری دیگر از کشورهای توسعه یافته نیز با این رویکرد همصدا شدند.
اما دولتهای ترکیه وقطر بطور مستقیم در جنگ علیه سوریه ویمن مشارکت کرده اند.
آنچه که دانستن آن مهم است این است که چراغ سبز آمریکا برای حمله به یمن در واقع دامی است که برای تجزیه سعودی پهن شده است و این زمانی رخ خواهد داد که سعودی دراین جنگ فرسایشی تضعیف گردد.
این چراغ سبز درست شبیه همان چراغ سبزی است که آمریکا به صدام برای حمله به کویت نشان داد و معروف است که عربستان طبق نقشه آمریکایی باید دچار تغییرات ساختاری در چارچوب پروژه اخوانی امریکایی ترکی قطری مصری در عهد مرسی می شد که این پروژه به دلیل سقوط اخوان در مصر وصعود سیسی با حمایت سعودی -که بخوبی به این توطئه پی برده بود-به نتیجه نرسید .
قابل ذکر است که تقسیم سعودی بر اساس اسنادی افشا شده، برنامه ای جدید نیست بلکه از دهه نود قرن گذشته بنا بر این بود که با توسعه مرزهای جغرافیایی یمن در سرزمین عربستان و تقسیم آن به بیش از یک دولت، خاورمیانه بزرگ شکل گیرد.
در چنین حالتی باید سعودی متوجه اشتباه استراتژیک خود می شد تا با دست خود، خود را در جنگی بیهوده در یمن گرفتار نسازد زیرا که در چنین حالتی توانایی اداره آینده را نخواهد داشت و این امر زمانی جدی تر خواهد شد که انصارالله به پیش روی خود ادامه دهد و در این حالت است که سعودی سربازان خود را در مرزهای جنوبیش از دست خواهد داد و اگر برگه درگیریهای طائفه ای در داخل سعودی رو شود دیگر هرگز نخواهد توانست این جنگ را مدیریت نماید و در نتیجه نقش او در تاثیر گذاری در منطقه ای دچار چالشی جدی خواهد شد.
این عملیات طوفان قاطع به رهبری سعودی که نتیجه ای معکوس علیه خود سعودی خواهد داشت و دود آن در چشم هم پیماننش نیز خواهد رفت می بایست علیه اسرائیل شکل می گرفت و فلسطین اشغالی و بعضی از اراضی اشغال شده کشورهای عربی را آزاد می ساخت.
در پایان باید بگویم که آمریکا و هم پیمانانش در طول سالهای گذشته نقشی پنهان در منطقه کشورهای بهار عربی بدون حضور مستقیم داشته اند و کشورهای خود را از دخالت مستقیم در این میادین بازداشته اند واین تصمیم نه بخاطر خاطر خواهی سران عرب است که به دلیل ضربه زدن به ملتهای عربی برای سازش با اسرائیل است و شکی نیست که دخالت نظامی آمریکا یا غرب در یمن نتیجه ای جز ایجاد بحران و از هم پاشیدگی اوضاع نخواهد داشت همانطور که در بقیه مناطق شاهد این تشنج هستیم.
سیاست چماق و هویج آمریکایی در یمن نتیجه ای معکوس داد و موجب همبستگی ملت یمن شد و یمنی ها باحفظ اقتدار و وحدت ملی خود، علیه آمریکا و هم پیماننش یکپارچه شدند تا جائیکه ثابت کردند هرگز آمریکا نخواهد توانست وحدت آنان را از بین ببرد. خلاصه سخن آنکه طوفان قاطع، گردابی بود که سعودی در آن گرفتار آمد و حمایت آمریکا از این جنگ برنامه ای برای همواره کردن مسیر سقوط سعودی است.
ترجمه:صادق رمضانی گل افزانی