بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. کتاب هایی که بسیار خواندنی‌اند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. روزهای تعطیل می‌توانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «مجله مهر» بخوانید:

مجله مهر - احسان سالمی: سالیان بعد از انقلاب اسلامی، روزهای پر برکتی برای تربیت شاعران جوان بوده است، روزهایی که نوید آمدن شعرای قوی معاصر را می‌دهد.

میلاد عرفان‌پور یکی از همین رویش‌های پربرکت روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که پنج قرن بعد از استاد سخن و رند عالم‌سوز متولد شده است، ولی نشان داده که شباهت‌های بسیاری در طبع و ذوق شاعری با دو اسطوره‌ی شعر شیراز دارد.

او که خود متولد شهر شیراز است، چند سالی می‌شود که به یکی از چهره‌های شاخص جریان ادبی کشور تبدیل شده و سروده‌هایش طرفداران بسیاری پیدا کرده است.

اولین کتاب عرفان‌پور مجموعه رباعی «از شرم برادرم» بود که در سال ۸۵  توسط انتشارات سپیده باوران منتشر شد. بعد از آن بود که با سرودن شعر در قالب‌های گوناگون طبع شعر خود را آزمود.

البته او به دلیل علاقه ذاتی خود به رباعی بیشتر در این قالب شعر سروده است که نتیجه آن انتشار دو کتاب «پاییز بهاریست که عاشق شده است» و «پادشهر» در سال ۸۸ و «جشن فراموشی‌ها» در سال ۸۹ بود که برای مجموعه اول توانست «سرو زرین جشنواره بین المللی شعر فجر» و «رتبه اول جشنواره جوان خوارزمی» را به دست آورد.

عرفان‌پور با ورود به قالب‌های شعر دیگر همچون غزل، دوبیتی و شعر نو نمایی نشان داد که در این زمینه‌ها نیز استعداد دارد و توانست مجموعه شعر «بی خبری‌ها» که دربردارنده ۴۰ قطعه شعر در عناوین غزل، رباعی و دوبیتی با مضمون عاشقانه بود را روانه بازار کند.

از آخر مجلس، جدیدترین اثر این شاعر جوان است که در واپسین روزهای مانده به نمایشگاه کتاب امسال منتشر شد و البته با استقبال بسیار زیاد مخاطبان روبرو شد. او که سال گذشته با مجموعه رباعی پرفروش «ناخوانده» به این نمایشگاه آمده بود، امسال با تازه‌ترین اثر خود اشعاری در قالب رباعی، غزل و نیمایی را منتشر ساخت.

از آخر مجلس که نام خود را از شعری به همین نام وام گرفته است؛ در واقع یکی از چند رباعی عرفان‌پور برای شهدای ماجرای هیئت رهپویان وصال شیراز و بمبگذاری در آن است که در سال ۸۸ سروده شده است.

این شعر که پیش از انتشار این کتاب تنها در شبکه‌های اجتماعی و برخی سایت‌ها منتشر شده بود، در ماجرای دیدار مقام معظم رهبری از خانواده یکی از شهدای دفاع مقدس نظر رهبر انقلاب را جلب می‌کند. رهبری در این دیدار از حاضران عکس شهید را طلب میکنند. با آوردن عکس نزد ایشان، چشمانشان به رباعی «از آخر مجلس» میلاد عرفان‌پور که در زیر عکس بوده، میافتد و در همان خوانش نخست شعر را برای جمع قرائت میکنند. رهبر معظم انقلاب با خواندن سطر آخر رباعی ناگهان منقلب میشوند و از ته دل به گریه میافتند. پس از این واقعه، آیتالله العظمی خامنهای نام شاعر را از حاضران میپرسند اما کسی از این نام اطلاعی نداشته است. سرانجام رهبری از خانواده شهید میخواهند تا این قاب بهیادگار نزدشان بماند.

پخش این خاطره و کلیپ تصویری آن در فضای مجازی و مشخص شدن شاعر آن باعث شد که عرفان‌پور تصمیم به انتشار کتابی به همین نام بگیرد که البته با استقبال گرم مخاطبان همراه شد.

این مجموعه شعر شامل ۴ دفتر است که در آن به موضوعاتی همچون نیایش، عشق، دادخواهی و حماسه پرداخته شده است و انتشار آن برعهده انتشارات شهرستان ادب بوده است.

با هم بخش‌هایی از این اثر خواندنی را می‌خوانیم:

پرده اول: باغی در حوالی من
مناجات
ما آیه‌های عصر خسرانیم
معجونی از تردید و ایمانیم

عهد الست از یادمان رفته‌ست
ما اهل نسیانیم، انسانیم

تبعیدمان کرده‌ست اقیانوس
امواج سرگردان طغیانیم

عالم همه آیات توحید است
با این همه، ما بنده‌ی نانیم

هم هم‌چنان دلتنگ فردوسیم
هم در صف گندم، فراوانیم

ما آتشیم و عمر ما هیزم
از خاطرات خود گریزانیم

ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم

یوسف‌ها
به سیل اشک می‌شوییم راه کاروان‌ها را
هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را

امان از این چنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از این چنین داغی که می‌برّد امان‌ها را

به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خطّ و نشان‌ها را

به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم
غریبانه ولی بردیم با خود استخوان‌ها را

اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟

خبر دادند یوسف‌ها به کنعان بازمی‌گردند
ندانستیم با تابوت می‌آرند آن‌ها را

به روی شانه‌ی لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه‌ی مردم نگیرد این تکان‌ها را

مردان دریا
چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را

به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم
هر آیینه به مغرب می‌برند آیینه‌ی ما را

بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند
که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را

به ما روز اول تصویری از یاری نشان دادند
که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را

به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند
خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را

به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید
برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را

به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود
همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را

همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند
پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را

همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها
و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را

به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است
و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را

ببین قربانیت را، بنفسی انت یا مولا
سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را

تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند
که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را

پرده دوم: سفارش از دل

زیبایی خدا
(در دادخواهی علیه بی‌حرمتی به رسول مهربانی‌ها، حضرت محمد(ص))
روی گل محمدی از اشک تر شده‌ست
با ما مصیبتی‌ست که عالم خبر شده‌ست

با ما مصیبتی‌ست که ورد زبان شده
با ما مصیبتی‌ست که خون جگر شده‌ست

آن سوی خنده‌ها، همه دندان گرگ بود
اینک زبانشان به دهان نیشتر شده‌ست

از هیچ زاده‌اند و پی هیچ، زیسته
شیطان بر این جماعت ابتر، پدر شده‌ست

نمرود تیر بسته به زیبایی خدا
زیبایی خدا، به خدا بیشتر شده ا‌ست

عالم هنوز در صلوات است و هم‌چنان
این رایت نبی‌ست که بر بام، بر شده است

در آرزوی شهادت
(برای شهادت بمب‌گذاری شیراز که در انتهای حسینیه سیدالشهدا عزاداری می‌کردند و...)

ما سینه زدیم و بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

عشق هزار و چند صد ساله
(برای حجر بن عدی که نبش قبرش، کشف کرامتش شد)
۱
حجر بن عدی، حکایت تیغ و گلو
حجر بن عدی، روایت راز مگو

جز نام علی نمی‌توان پیدا کرد
در عشق هزار و چند ساله‌ی او
۲
هر دو هوس و هوای خود را دارد
این قوم سرفنای خود را دارد

از نعش مریدان علی می‌ترسند
از نام علی که جای خود را دارد

پرده سوم: فصلی از نیمایی‌ها

روزمرگی
رودخانه‌ای که می‌شناختی
در مسیر گرمسیر عمر
قطره قطره
            آب رفته است
شاعری که می‌شناختی
گرم در لحاف روزمرگی
                        به خواب رفته است

نیمایی پیوسته شعر انقلاب

۱
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز تصور نگاه کودکی
کودکی که از حلبچه مانده است و
                                    با هزار آرزو
خویش را به نعش مادرش رسانده است
۲
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز سفر
جز نگاه خیره‌ای که مانده سال‌ها به در
جز تناسب میان چند استخوان و قامت پسر
۳
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز شباهت نگاه خواهری
با نگاه زینب حسین
آن زمان که قتلگاه را نظاره کرد
۴
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز تداوم صدای العطش
از خیام تشنه‌ی حسین
۵
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز توازن تمام شروه‌های مادران
با حماسه‌های ناب
با سرودهای ابتدای انقلاب
۶
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز عموی من که با هزار طعنه احترام شد
جز صدای سرفه‌های او
                    که ناگهان تمام شد
۷
راستی شعر انقلاب چیست؟
غیر دختری یتیم
که دلش از این و آن پر است
دختری که با نگاه و آه او
نان آسمان خراش‌ها
آجر است
۸
راستی شعر انقلاب چیست؟
غیر روستای ما
که در ازای خانه‌های خود شهید داده است
روستای ما که شهر را امید داده است
۹
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز گذشتن از شیوع سایه‌ها
جز تحمل کنایه‌ها
۱۰
راستی شعر انقلاب چیست؟
جز شکستن تمام چارچوب‌ها
در هوای نام، نه!
در هوای خنده‌ی امام
....

پرده چهارم: فصلی از رباعی‌های تازه
موسایی

آنجاست که موج‌ها به فرمان تواند
آنجاست که شعله‌ها گلستان تواند

از عشق عصا بگیر و موسایی کن
فردا همه ساحران، شهیدان تواند

شهادت
حیف است که در راحت و رخوت بروم
از تیغ غم تو بی‌شهادت بروم

ای عشق! جوانی‌ام فدایت، مپسند
بعد از صد و بیست سال حسرت بروم

آه
خون در دل و داغ بر جگر داشته باش
در عالم غم، سیر و سفر داشته باش

گیرم که دعای مستجابی نشدی
چون آه در این جهان اثر داشته باش

دیدار
ما بی‌تو حیات را اسارت خواندیم
جان را به زیارت شهادت خواندیم

از راه رسید با عبایی بر دوش
با مرگ، نمازی به جماعت خواندیم