مجله مهر - احسان سالمی: دوران هشت ساله دفاع مقدس یکی از بازههای زمانی ویژه در تاریخ کشور ما است که تاکنون منابع مکتوب فراوانی در ارتباط با آن منتشر شده است ولی اغلب این آثار در عین اینکه برای مخاطبان دارای جذابیت هستند ولی نقطه ضعفی مشترک دارند که آن استفاده از تصاویری محدود است. نبود این تصاویر باعث میشود که امکان تصور و بازسازی رویدادهای آن دوران در ذهن مخاطبان کمتر میسّر شود. در نتیجه تالیف اثری که بتواند در عین بازگویی اتفاقات دوران دفاع مقدس به ارائه تصاویری جدید از آن روزها بپردازد، کاری نو و جالب است که با استقبال مخاطبان نیز همراه میشود.
جعفر شیرعلینیا نویسنده و پژوهشگر دوران دفاع مقدس به خوبی این نکته را دریافته است و به سراغ تالیف کتابی رفته که علاوه بر روایت اتفاقات سالهای جنگ تحمیلی از عکسها، نمودارها، نقشهها و تصاویر گرافیکی متعددی استفاده کرده است تا به مخاطب خود برای درک بیشتر این اتفاقات و تصویرسازی بهتر آنها کمک کند.
شیرعلی نیا نام کتاب خود را «دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» گذاشته است و در آن از ۱۰۰۰ عکس مستند تاریخی، ۲۰۰ نقشه و ۴۰ جدول و نمودار آماری استفاده کرده است. همچنین او برای تالیف این کتاب به سراغ برخی از آژانسهای عکس رفته است و توانست ۲۰۰ عکس اختصاصی برای این کتاب تهیه و تولید کند. علاوه برآن شیرعلینیا در این اثر از عکسهایی استفاده کرده است که برخی از آنها برای اولین بار منتشر میشوند.
نگاه ذرهبینی و دقیق نویسنده «دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» در بیان جزئیات حوادث و اتفاقات سالهای دفاع مقدس در جذابتر شدن کتاب بسیار موثر است. همچنین تصاویر منتشر شده در این کتاب علاوه بر اینکه صحنههای رزم را نمایش داده، مخاطب را با تجهیزات نظامی بهکار رفته در جنگ ایران و عراق، چون لباسهای رزمندگان، ابزار رسانهای و تبلیغی جنگ هم آشنا میکند.
«دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» را انتشارات سایان در ۶۱۵ صفحه و با قیمت ۷۲ هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.
به علت تنوع مطالب کتاب، سعی کردیم بخشهایی از آن را برای نمونه در این مطلب ذکر کنیم تا مخاطبان محترم در فرصتی مناسب به مطالعه کامل این کتاب ارزشمند بپردازند.
پرده اول: صدای پای جنگ
بنی صدر فکر می کرد عراقی ها صرفا مانور جنگی دارند
شهریور سال ۱۳۵۹، در روابط ایران و عراق همه چیز رنگ و بوی جنگ داشت. توپهای عراق مرزنشینهای ایرانی را گلوله باران میکردند و مردم عادت کرده بودند هر لحظه منتظر حادثهای تلخ باشند. مرزنشینها جنگ را حس کرده بودند، اما در پایتخت و شهرهای دورتر از مرز کسی تصورش را هم نمیکرد که جنگ بزرگی نزدیک باشد؛ حتی فرماندهان ارتش. رئیس ستاد مشترک ارتش به روزنامهها گفته بود: «تمرکز نیروهای عراقی و مصری در نزدیک مرز ایران مهم نیست. مهم این است که این نیروها چه میتوانند بکنند. وقتی ما میدانیم که نمیتوانند کاری بکنند، احساس خطر نمیکنیم.»
بنیصدر، رئیس جمهور و فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران هم بارها تاکید کرده بود که عراقیها جرات ندارند به ایران حمله کنند. او در حاشیهی گزارشی از تجمع نظامیان عراقی در مرز گفته بود: «عراقیها مانور دارند و جنگی در کار نیست.»
جنگی که از ۱۵شهریور آغاز شد!
نیمه شهریور، توپخانهی عراق قصر شیرین را گلوله باران کرد. توپچیهای ایران اجازه نداشتند خانقین را بزنند و فقط به گلولهباران اطراف خانقین اکتفا کردند تا آمادگیشان را به ارتش عراق نشان دهند.
۱۵ شهریور، وزارت خارجه عراق به وزارت خارجه ایران یادداشت فرستاد و نوشت ارتفاعات زین القوس و میمک را تخلیه کنند چرا که براساس توافق الجزایر باید آن را تخلیه کنند.
هنوز ایرانیها فرصتی برای جواب نیافته بودند که ۱۶ شهریور عراق ارتفاعات خانلیلی و زینلکش در استان کرمانشاه را اشغال کرد. در زینلکش، در جنوب قصرشیرین، آنها با غلبه بر گروهان ژاندارمری پاسگاه خانلیلی را اشغال کردند که نیروهایش قبل از حملهی عراقیها عقب کشیده بودند. بعد دوباره نامه نوشتند که به زودی به میمک حمله میکنند.
حمله عراق برای ارتش گران تمام شده بود
در ایران برای ارتشی که همیشه خودش را برتر از همسایه غربیاش میدید، حملهی عراق خیلی تلخ بود. فرماندهان ارتش در جلسه ستاد مشترک به مسئولان گفتند: «به امام بگویید ما آمادهایم جواب عراق را بدهیم و از ایران و انقلاب دفاع کنیم.» میگفتند تا ما ضربهی کاری خود را به عراق نزدهایم هیچ آتشبسی را نپذیرید.
امام خمینی مطمئن بود که ارتش میتواند جواب دندانشکنی به عراقیها بدهد. پیام او در آغاز سال تحصیلی جدید آب سردی بر آتش اضطراب ایرانیها بود. گفت: «مردم فکر نکنند دولت و ارتش ما نمیتواند جواب عراقیها را بدهد. هر وقت لازم باشد، پیامی به مردم میدهم و به صدام و کسانی که مثل او هستند ثابت میکنیم که نوکران آمریکا چیزی نیستند. مردم ایران نباید دست و پای خودشان را گم گنند. اگر مسئله جدی شد، دستور میدهم عراق را سرجایش بنشانند. دزدی آمده سنگی انداخته و فرار کرده است.»
اولین طرح جنگی ایران علیه عراق چه بود؟
نخستین طرح جنگی ایران «کمان ۹۹» بود که نیروی هوایی ارتش ایران روی میز گذاشت تا جواب حمله هوایی عراق را داده باشد. سحر اول مهر هواپیماهای اف۱۴ ایران فضای مرز هوایی ایران را از ارومیه تا جزیره خارک را پوشش میدادند، بعد هواپیماهای شکاری اف۴ و اف۵ پرواز میکردند و هدفهایشان را در خاک عراق به آتش میکشیدند.
صبح اول مهر ۱۵۰ جنگندهی ایرانی در آسمان شهرهای عراق به پرواز در آمدند. بربری، دلحامد و زنجانی از خلبانانی بودند که تاسیسات نفتی اربیل، موصل و کرکوک را به آتش کشیدند. برخی هم به نیروی دریایی عراق در خلیج فارس حمله کردند و برخی به تاسیسات بغداد و بصره. خلبانها پیروز به ایران برگشتند و مردم در خیابانها از خلبانهایشان استقبال کردند.
یاسر عرفات میانجی جنگ یا مشاور جنگی صدام؟
ایرانیها پس از حمله عراق به شورای امنیت شکایت نکردند و اولین میانجی ایران و عراق که به هر دو کشور سفر کرد، یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین بود. یاسر عرفات و همراهان فلسطینیاش ابتدای انقلاب سفر پرشوری به ایران داشتند و با انقلابیها ایران عکسهایی تاریخی گرفتند. از همان زمان عدهای به گروه فلسطینی مشکوک بودند و میگفتند آنها در دیدار با گروههای مختلف انقلابی ایران حرفهای تفرقهانگیز میزنند و عامل اختلاف سیاسیون ایرانند.
اما چهار روز از جنگ میگذشت که عرفات به دیدار هاشمی رفسنجانی رفت. او در خاطراتش مینویسد: «یاسر عرفات به من گفت در اتاق جنگ صدام دیده است که هدف بعثیها تصرف بهبهان و مسجد سلیمان است.» اما وفیق السامرایی در خاطراتش مینویسد: «صدام دستور داد به مسجد سلیمان لشکرکسی کنیم و بعدها متوجه شدم عرفات پیشنهاد پیشروی به مسجد سلیمان را داده است.»
پرده دوم: ایران در مسیر پیروزی
ماجرای عملیات شکست محاصره آبادان
طرح عملیات شکست محاصره آبادان چنین بود که رزمندهها هم زمان از جبهههای مختلف به عراقیها حمله کنند تا در پایان عملیات هیچ عراقی و تجهیزات عراقی در شرق کارون نباشد مگر اسیر یا غنیمت.
تمرکز عملیات بر محور دارخوین و فیاضیه بود و حمله در محورهای ایستگاه ۷، ایستگاه ۱۲ و جبهههای جادهی ماهشهر، آبادان برای برهم زدن تمرکز دشمن بود. گروهی را مامور کردند پلهایی را که عراق روی کارون نصب کرده است منهدم کنند و راه فرار عراقیها را ببندند. همچنین قرار شد بچههای شرکت نفت غروب قبل از عملیات روی کارون نفت سیاه پخش کنند تا صبح عملیات آن را آتش بزنند و راههای پشتیبانی عراقیها را ببندند؛ همچنین دشمن را بترسانند.
ارتش عراق جزئیات عملیاتهایش را به فرماندهان رده پایین نمیگفت و فرماندهان ایرانی از سردرگمی نیروهای عراقی در تهاجمهایشان به نتیجه رسیدند که جزئیات طرح عملیات را برای تمام فرماندهان از لشکر تا دسته بگویند. البته آنها نظرای اصلاحی فرماندهان را میشنیدند و در برخی موارد طرح را اصلاح میکردند. همچنین ایرانیها از عملیات فرمانده کل قوا دریافتند باید عملیات را چهار پنج ساعت قبل از نیمه شب آغاز کنند تا به روشنایی روز برنخورند.
پیروزی ایرانی
همدلی ایرانیها در پیروزی آنها تاثیر زیادی داشت. ایرانیها پیروزی میخواستند و برای آن به مردم خودشان تکیه داشتند. از خط مقدم تا بیمارستانهای نزدیک خط مقدم رزمندههایی بودند که هرکدام از یکی از شهرها و روستاهای ایران آمده بودند. بیمارستان طالقانی نزدیکترین محل پزشکی به محل درگیری بود. پشت در اتاق عمل بیمارستان مجروحان توی نوبت بودند. یکی بود که ریش و مویش حنایی بود و با لهجهی شمالی التماس میکرد خواهر! من را نفر آخر ببرید اتاق عمل.
مجروحی را آورده بودند. از کمر تا بالای زانویش متلاشی شده بود. جراح که او را دید، خیلی متاثر شد. میگفت چطور عملش کنم؟ تکهتکه شده. از این که نمیتوانست کاری بکند بغض کرده بود.
بچه ها جای همه تجهیزات عراقی را بلد بودند
گروهی از نیروهای شناسایی بارها از رودخان کارون گذشتند و هر شب دهها کیلومتر پیاده منطقه را شناسایی کردند. پاهایشان تاول زده و زخم شده بود. شبی خواستند به بچهها استراحت بدهند. فرمانده میگفت امکان ندارد. به هیچ وجه. یک شب عقب افتادن عملیات هم به صلاح نیست. خودم همراهتان میآیم. میگفت تمامش کنید. دستتان باید به جاده بخورد. میخواست مطمئن شود مطمئن شود گردانها شب عملیات بدون درگیری تا جاده میروند. میگفت اگر قبل از رسیدن به جاده با عراقیها درگیر شوند، قتلعام میشوند. بچههای شناسایی پوست و استخوان شدند. هر کدام ده دوازده کیلو کم کرده بودند. اما شب آخر به جاده دست زدند. آنقدر رفتند بین عراقیها شناسایی که جای دقیق تمام امکانات و تجهیزات عراقیها را بلد شدند. (خاطرات شناسایی عملیات بیت المقدس به روایت حسین همدانی)
پرده سوم: جنگ فرسایشی
دوباره سومار
هم زمان با روزهای آخر عملیات محرم در جبهه سومار فرماندهان آخرین هماهنگیها را برای عملیات زینالعابدین انجام دادند. «در شناساییهای قبل از عملیات تا نزدیکیهای شهر مندلی رفتیم، اما وارد شهر نشدیم. دشمن موانع بسیار زیادی را در منطقه به کار گرفته بود چرا که خوب میدانست به احتمال زیاد پس از عملیات مسلم بن عقیل به شهر مندلی حمله میکنیم. در چندین مرحله منطقه را تا حوالی شهر مندلی شناسایی کردیم. موانع طبیعی زیادی مثل رودخان و پستی و بلندیهای مختلف سر راهمان بود. البته آنسوی ارتفاعی ک باید از آن میگذشتیم، دشت بود و عراقیها نیروی زرهی و تانک در آن مستقر کرده بودند. وقتی برای شناسایی میرفتیم، چون عده ما کم بود، خیلی راحت میتوانستیم از میان نیروهای دشمن عبور کنیم. شناساییها دقیق انجام شد و آماده عملیات شدیم.»
حمله به چاههای نفتی نوروز
پس از عملیات بیتالمقدس ر روز عراق در تنگنای بیشتری قرار میگرفت و برای منصرف کردن ایران از ادامهی جنگ همزمان با عملیات رمضان جزیرهی خارک را بمباران کرد تا نشان دهد هزینههای ادامه جنگ سنگین است. صدام پایان جنگ را در گرو تبدیل شدن موضوع به یک دغدغه جهانی میدانست و خلیج فارس منطقهای بود که بحرانی شدن آن میتوانست جهان را برای پایان جنگ دغدغهمند و ابرقدرتها را نسبت به پایان جنگ حساس کند.
به همین خاطر، در هشتم بهمن ۱۳۶۱، در آستان عملیات والفجر مقدماتی، عراق تاسیسات نفتی نوروز در خلیج فارس را به آتش کشید. عراق با افتخار خبر این کار را به جهان مخابره کرد.
نفت میلیونها آبزی خلیج فارس را از بین برد و اکوسیستم خلیج فارس را به خطر انداخت. پس از چند ماه، خبر نشت نفت به مطبوعات غربی هم رسید. تایم آمریکا نوشت: «سه چاه نفت ایران از ماه مارس تاکنون روزان ۷ هزار بشک نفت خام به خلیج فارس میریزند. هفته گذشته نزدیک شدن توده نفتی به سواحل موجی از وحشت را در هشت کشور اطراف خلیج فارس ایجاد کرد.» ولی کسی نمیگفت چه کسی این همه نگرانی را ایجاد کرده است و او را باید چگونه مجازات کرد.
دیولت آلمان نوشت: «گسترش آلودگی نفت ایران به حدی رسیده است ک حتی کشورهای صنعتی با وسایل مدرنشان نمیتوانند قدمی جهت پیشگیری از ضایعات آن بردارند.»
مدتی کارشناسان کشورهای مختلف از تاسیسات نفتی بازدید کردند اما به توافقی نرسیدند. در نتیجه کارشناسان ایران دست به کار شدند و طرحهایی آماده کردند که در نهایت یکی از آنها تصویب و اجرا شد. آنها در مرداد سال ۱۳۶۲ عملیات مهار چاه نفت را آغاز و ۲۷ شهریور، هم زمان با عید قربان آن را به پایان رساندند و جشن گرفتند. ۲۹ شهریور هم به دیدار رفتند.
پرده چهارم: آتش و فقط آتش
عملیات برای سیاست
مدتها بود ایرانیها هیچ پیروزی مقتدرانهای نداشتند. شرایط خاص ایران و فشار جهانی به گونهای بود که مسئولان یک پیروزی در جنوب را مهم و حیاتی میدانستند. آقای هاشمی برای توجیه فرماندهان درباره اوضاع سیاسی گفت: «هرروز که از جنگ میگذرد، مسائل از کانال سیاسی-نظامی برای ما مشکلتر میشود و دشمن خود را آمادهتر میکند. در هر کنگره و کنفرانسی که شرکت میکنیم، با ما میگویند صلح بکنید. از نظر سیاسی چقدر میتوان برای صلح نکردن مقاومت نمود؟ خریدهایی در آلمان و انگلیس داریم که در داخل به آن نیازمندیم، ولی نمیدهند تا صلح کنیم و همه کارها برای این است که ما از پیروزی مطلق چشمپوشی کنیم.»
فرمانده عالی جنگ از فرماندهان جنگ یک عملیات پیروز میخواست و گفت شرایطی فراهم شده که دنیا حاضر است کنار رفتن صدام را بپذیرد. شما تنها یک عملیات بزرگ و پیروز بیاورید، من جنگ را ختم میکنم.
انتهای سرمایه
جبهه ایران سختترین روزهای جنگیاش را سپری میکرد. اختلافات بین فرماندهان سپاه و ارتش بالا گرفته بود. [رحیم] صفوی فرمانده نیروی زمینی سپاه در یکی از آن جلسات گفته است: «در عملیات های مختلف سرمایهی اصلی ما کم شده است. اگر ما به توان خودمان توجه نکنیم و بدون حساب روی این توان کار کنیم، ضررهای بسیاری میبریم؛ اثرات مخرب بین مردم تا مسالهدار شدن خود نیروهای بسیجی و از طرفی بیاعتمادی ردههای پایینتر به بالاتر. هر عملیات ناموفق هم از نظر سیاسی هم از نظر نظامی دشمن را تقویت میکند.»
به همین خاطر طرح عملیات کمیل که از پیشنهادات صیاد شیرازی بود با بیمیلی سپاهی کنسل شد و قرار شد جلسهای مشترک با حضور آقای خامنهای درباره مشکلات همکاری سپاه و ارتش تشکیل و درباره راه های احتمالی حل مشکل بحث شود تا نتیجهای حاصل شود.
نظر شما