پیمان خاکسار معتقد است اگر بتوان یک اتحادیه صنفی در حوزه ترجمه داشت که غیر سیاسی باشد، مسلم بسیاری از مشکلات این حوزه قابل حل خواهد بود.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: با ملاحظه شرایط نابه‌سامان صنف ترجمه در کشور و عدم وجود متولی مشخص در این حوزه، با وجود قدمت و سبقه فرهنگی مؤثر این حرفه بر توسعه و پیشرفت جوامع، در کنار فقدان اساسنامه‌ای مدون برای ترجمه در کشور که جوانب مختلف حقوقی مترجمان در آن رعایت شده باشد و همچنین با توجه به قانون لزوم حمایت مادی و معنوی از هنرمندان، نوآوران، محققان و تولیدکنندگان آثار و محصولات فرهنگی و هنری (که مترجمان خود از هنرمندان عرصه فرهنگ این مرز و بوم تلقی می‌شوند) خبرگزاری مهر در قالب مجموعه مصاحبه و گفتگوهایی با مترجمان صاحب سبک و شناخته شده کشور، در جستجوی طرح مشکلات و معضلات این حرفه و راهکارهای پیشنهادی احتمالی برآمد.

به عبارتی این کار برای بیان مشکلات و پس از آن راه حل‌های کاربردی حل این مشکلات انجام شد. یکی از محورهای مهم این مصاحبه‌ها، مسائل صنفی مترجمان است که به تازگی دارای صنفی در شهر تهران شده‌اند.

اولین مصاحبه از سری گفتگوهای مذکور، با پیمان خاکسار است که نامش طی چند سال گذشته، با انتخاب‌های هوشمندانه از نویسندگان خوب دنیا برای ترجمه، بر سر زبان کتاب خوانان کشورمان افتاده است. مشروح مصاحبه با پیمان خاکسار در ادامه می آید:

* به نظر شما آیا ترجمه نیازمند یک صنف تخصصی است؟ به عبارتی دیگر ترجمه برای شما شغل محسوب می‌شود؟

اول اینکه شما در پرسش تان به واژه صنف اشاره کردید، در حالی که در ایران اصولاً صنف مدونی که بخواهد به امور مترجمان رسیدگی کند حداقل تاکنون وجود نداشته، مثل چیزی شبیه به خانه سینما که متولی فعالیت اصناف سینمایی مانند صنف کارگردانان، یا تدوینگران و مانند آن است.

اینها عملاً اتحادیه های صنفی اند که خوب یا بد، کم کار یا پرکار، با هرحال اصنافی هستند که متولیانی آنجا از حقوق شاغلان حرفه‌های خود دفاع می کنند. اما مترجمان در ایران به شکل رسمی صنف خاصی ندارند مگر اینکه اخیراً تشکیل شده باشد. اما در پاسخ به پرسش شما، باید بگویم ترجمه از نظر من یک شغل است.

آنچه به نظرم می رسد این است که شغل پنداشتن یک عمل در درجه اول بسته به تأمین مادی است که از آن عمل کسب می کنیم و اگر کاری بتواند چنین توفیقی برای فرد به ارمغان آورد مسلماً هر چه باشد یک شغل محسوب می شود. بالطبع ترجمه هم چون چنین نتیجه‌ای به دنبال دارد یک شغل خواهد بود. ضمن اینکه ترجمه نه تنها یک شغل که عملی فرهنگ ساز و هنرمندانه است.

* با توجه به پاسخ مثبت شما به پرسش اول و نیز با تجربه شغلی که دارید آیا مترجمان در کشور از امنیت شغلی، درآمد و حمایت اجتماعی مناسب برخوردارند؟

وقتی صحبت از امنیت شغلی و درآمد تضمین شده و متناسب و مانند این‌ها می کنید، این مباحث از موضوعات صنفی است؛ یعنی صنفی باید وجود داشته باشد که بیمه کند، بیمه بیکاری بدهد، حقوق ثابت تعیین کند و از آن حمایت کند و مواردی از این دست.

در حال حاضر وزارت ارشاد مترجمان و نویسندگان را بیمه می‌کند، اما این بیمه ای حداقلی است در حد داشتن دفترچه بیمه تأمین اجتماعی و کف دستمزد کارگری و فکر می‌کنم یک بیمه تکمیلی هم بدهد. این تمام حمایت وزارت ارشاد از نویسندگان و مترجمان و سینماگران و کلیه کسانی است که تحت نام هنرمند شناخته می شوند. اما در اروپا و امریکا تسهیلات خیلی بیشتری برای هنرمندان و دست اندرکاران امور فرهنگی قائل اند. البته این کمک های گسترده دولتی در کشورهای اروپایی بیشتر از آمریکاست. چون ظاهرا در این کشورها برای فرهنگ سرمایه گذاری های کلان حتی در سطوح دولتی انجام می گیرد مانند فرانسه و آلمان.

در آمریکا همان طور که اشاره شد این به اصطلاح اعطای رانت به هنرمندان کمتر است، اما به نویسندگان معروف با آثار پر فروش امکان رشد و تبلیغ بالایی داده می شود. به عنوان مثال سلینجر نویسنده «ناتور دشت» یا هارپرلی نویسنده «مرغ مقلد»، اینها نویسندگانی هستند که آثار برجسته متعدد ندارند، اما با تسهیلاتی که از آن برخوردار بودند با یک یا دو کتاب پرفروش توانستند درآمدهای کلانی داشته باشند.

این امر در ایران مرسوم نیست و اصلاً چنین برنامه هایی، وجود خارجی ندارد. تیراژ کتاب حداکثر ۲ هزار تاست. حالا اگر کتابی در کشور پر فروش هم باشد مانند «دالان بهشت»، حداکثر ۱۰۰ هزار نسخه می‌فروشد که با تیراژهای چند میلیونی در اروپا و آمریکا قابل مقایسه و رقابت نیست. لذا خود مترجم و حتی نویسنده در جایگاه حقیقی شغلی و اجتماعی خود قرار ندارند و این خود بر جایگاه حقوقی آنها بی تأثیر نخواهد بود.

* با توجه به آنچه عنوان شد آیا شما داشتن بیمه، مسکن، امکانات رفاهی و حقوق ثابت و برخورداری از امنیت شغلی و کلاً هر حقوقی که بر یک صنف و حرفه کاری مترتب است را برای حرفه مترجمی لازم می بینید؟

در کل، این حقوق که مدنظر شماست باید برای حرفه مترجمی که به عنوان یک شغل شناخته شده و البته دارای سابقه طولانی با وجهه فرهنگی مؤثر هم هست، در نظر گرفته شود هر چند امروز چنین امری محقق نباشد.

* به عنوان یک مترجم باسابقه که مسلما اشراف کافی بر مشکلات صنفی خوذ دارد، چه راهکاری را برای تحقق چنین امری دارید؟

بحث اینجا به حمایت شغل مترجمی و مباحث صنفی و مهمتر از آن موضوعات فرهنگی مرتبط با آن می رسد. در رابطه با بیمه، ما در مورد اکثریت مشاغل در کل کشور با مشکلاتی روبرو هستیم، بالطبع این نابه‌سامانی شامل حال مترجمان هم می شود. هرچند همانطور که قبلاً اشاره شد برای مترجم هم به عنوان یکی از مشاغل موجود موضوع بیمه هم مطرح است. اما خیلی کمتر از دیگر مشاغل بدان پرداخته می شود. به ویژه این که متولی مشخصی هم در این حوزه وجود ندارد که پیگیر مطلب باشد.

موضوع دیگری هم که شاید بد نباشد اینجا بگویم، این است که ورود به دنیای ترجمه این روزها خیلی راحت شده و هرکسی می تواند بدون هیچ معیار و سنجه مشخصی وارد این عرصه شده و ادعای مترجمی داشته باشد. فکر می‌کنم ناشران و کارفرمایان ترجمه در کشور بایستی کنترل کیفی دقیق و کارآمد در این زمینه تدوین کنند تا هر کسی نتواند وارد این شغل شود؛ به این معنی که مترجم از یک حداقل استاندارد حرفه‌ای برخوردار باشد تا اثرش پذیرفته شود و اجازه چاپ پیدا کند و این خود مستلزم داشتن سازو کارهای قانونی و حقوقی خواهد بود.

همچنین، به دلیل اینکه ترجمه، عملی وقت گیر و نیازمند دقت و توجه بالاست، اغلب مترجمان شغل دیگری ندارند و تمام درآمدشان به این عمل بسته است. با عدم حمایت هایی هم که به لحاظ دولتی یا خصوصی وجود دارد هیچ تضمین حرفه ای و آینده شغلی روشنی هم برای این دسته از هنرمندان نمی توان متصور شد.

از طرفی ما امروز عملاً با معضلات اجتماعی فراوانی برخورد نزدیک داریم و همه اینها مسلم راهکارهایی هم برای برون رفت دارند. بعضاً تنش ها و عصبیت هایی هم در جامعه دیده می شود که برای کاهش اینها دولت باید در موضوعات فرهنگی سرمایه گذاری کند و بودجه ای هم برای فرهنگ سازی اختصاص دهد.

یعنی اینکه هنرمندان از هر صنفی، مثل مترجم، نویسنده، سینماگر، آهنگساز، نقاش... و تمام کسانی که توانایی تلطیف جامعه را دارند و  می توانند موجبات توسعه و پیشرفت و ارتقای سطوح اجتماعی را فراهم کرده و اندیشه سالم را احیا کنند؛ به عبارتی جامعه را وادار به درون نگری کنند، چنانچه این افراد بابت زندگی و تأمین معاش خود آسودگی خیال داشته باشند، شرایط کاری بهتری برایشان فراهم شده و لذا خلق هنری ارزشمند و قابل توجه تری هم خواهند داشت و اگر راهکارهایی برای این امر تدوین شود، می تواند موجب بهبود شرایط شغلی هنرمندان شود.

البته بحث شعار نیست و من هم مدعی این نیستم که دولت باید به همه هنرمندان حقوق بپردازد، اما می شود راهکارهایی برای آن دسته از افراد که ارکان هریک از این اصناف هستند، اندیشیده شود و حداقل حمایت هایی از معدودی افراد به عنوان نخبه صنف خود انجام گیرد تا امنیت شغلی نسبی برای دسته‌ای از هنرمندان هر صنف فراهم شود که خود مایه دلگرمی برای باقی اعضا خواهد بود. البته در حال حاضر به نظر می رسد اخیراً با ظهور رویکرد جدید به فرهنگ، نگاه ها به این قضیه در حال تغییر و رو به بهبود است، هرچند فکر می کنم هنوز کافی نیست و بسیار جای کار دارد، اما امیدوارکننده است. چون معتقدم هرچقدر در مبحث فرهنگ هزینه شود - البته منظور هزینه بهینه و واقعی که به بهره وری و بازده مناسب بیانجامد - باعث تحول چشم اندازها و کارکردهای جامعه و حرکت به سوی توسعه پایدار خواهدشد.

تا این جای بحث می توانم بگویم علیرغم این که ترجمه خود شغلی مستقل و حرفه ای فرهنگی و هنری است و لازمه چنین شغلی هم داشتن حقوق و مزایای متناسب با آن همراه با امنیت شغلی و حمایت اجتماعی است، اما تقریباً چنین شرایطی برای مترجمان کشور؛ حداقل تاکنون محقق نشده، به خصوص این که متولی مشخصی هم برای پرداختن به این مباحث وجود ندارد و یا اگر هست حداقل برای مترجمان شناخته شده نیست.

* اتحادیه‌های صنفی اغلب در جایگاه متولیان حقوقی و قانونی اصناف ضامن حفظ و ارتقاء منزلت دست اندرکاران مشاغل مربوطه هستند. به نظر شما یک انجمن صنفی می تواند نقشی در بهبود وضعیت کنونی ترجمه و مترجمان در کشور داشته باشد؟

در مقام تشبیه، این درست مثل همان نقشی است که خانه سینما در مورد اصناف مرتبط با سینما داشته و خب کمابیش مثبت هم بوده، اینجا هم یک انجمن صنفی می تواند چنین نقشی را در مورد مترجمان ایفا کند. منتهی فقط باید از سیاسی کاری در آنها پرهیز شود، چراکه به محض ورود به وادی سیاست تمام فعالیت های صنف تحت الشعاع قرار می گیرد و از خط سیر اصلی خود منحرف شده و در نهایت هدف اصلی که همان حمایت های حقوقی و قانونی اعضا است به پس زمینه رانده شده و ناگزیر از از آرمان خود عدول می کند.

باز هم باید همان مثال خانه سینما را بیاورم که در دولت قبل به دلیل سیاسی کاری دچار مشکل شد و تا تعطیلی کامل پیش رفت. چنان چه این انجمن‌ها وارد مسائل سیاسی نشده و دچار حاشیه نشوند، می توانند کارکرد خوبی در حمایت از حقوق مادی و معنوی دست اندرکاران صنف خود اعم از کارگر و کارفرما داشته باشند. اگر بتوان یک اتحادیه صنفی در حوزه ترجمه داشت که غیر سیاسی باشد، مسلم بسیاری از مشکلات این حوزه قابل حل خواهد بود.

* به‌عنوان سؤال آخر با توجه به تأسیس انجمن صنفی مترجمان شهر تهران، چه توصیه ای برای ایفای نقش بهتر این متولی صنف ترجمه دارید؟

به نظر من اگر مترجمان خود در اداره چنین انجمن هایی نقش داشته باشند، مسلما می توانند در ارتقای شرایط شغلی و بهبود کیفیت فعالیت مترجمان مؤثر باشد. منظور از واژه مترجم هم کسانی هستند که در این حرفه فعالیت دارند و عملاً به کار ترجمه مشغول اند. در حال حاضر ما با خیل عظیمی از فارغ التحصیلان ترجمه روبرو هستیم که اصلاً کار ترجمه نمی کنند و لذا با این تعریف اینها مترجم تلقی نمی شوند.

این یک حقیقت است که اغلب مترجمان برجسته در کشور از آموزش آکادمیک ترجمه چندان بهره ای ندارند. پس به نظرم، یکی از معیارهای مهم برای کارآمدی و به ثمر نشستن فعالیت چنین انجمن هایی استفاده از تجربیات مترجمان فعال با تأکید بر اهمیت تجربه عملی ترجمه خواهد بود که می تواند بر مبنای یک سری استانداردهای تعریف شده برای احراز جایگاه مترجمی توسط خود این انجمن ها و با مشاوره مترجمان حرفه ای تعریف و تبیین گردد.

تجربه نشان داده که در انجمن های صنفی چنانچه رؤسا و حتی بازرسان آنها از منابع انسانی حرفه ای صنف انتخاب شوند، در شناخت مشکلات و ارائه و تبیین راهکارها موفق تر عمل می کنند. ضمن اینکه می خواهم این توضیح را همیشه مدنظر داشته باشید که حرفه ای بودن به معنی داشتن دانش و تجربه ای است که به سرمایه ای با ارزش به نام مهارت شغلی منجر می شود و خود داشته ای با ارزش برای انجمن ها و اتحادیه های اصناف به شمار می رود.