با وجود این‌که نویسنده کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) زمان بسیاری صرف نوشتن کتاب کرده است، اشکالات و ایرادهای فراوانی دارد و نقدهای بسیار جدی بر آن وارد است.

به گزارش خبرنگار مهر، مدتی است که کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) نوشته آقای امیرحسین ترکاشوند به صورت زیراکس و CD انتشار یافته و از تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ روی سایت شخصی ایشان نهاده شده است و محققان و افراد عادی بدون هیچ محدودیتی می‌توانند آن را در اختیار بگیرند. این کتاب ۱۱۰۰ صفحه‌ای که قصد بررسی کیفیت و حد حجاب در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) را دارد، با وجود این‌که به قول نویسنده زمان بسیاری (۴ سال) صرف نوشتن آن شده است، اشکالات و ایرادهای فراوانی دارد و نقدهای بسیار جدی بر آن وارد است که نویسنده محترم حتماً باید در آن‌ها تأمل کند و به بازبینی آن‌ها بپردازد.

قبل از ورود به بحث لازم می‌دانم تعریف پژوهش؛ شیوه پژوهش؛ تعریف پژوهش تاریخی و هدف پژوهش تاریخی را به نقل از دکتر علی دلاور در این‌جا ذکر کنم. دکتر علی دلاور در کتاب مبانی نظری و عملی پژوهش می‌گوید: پژوهش عبارت است از مجموعه فعالیت‌هایی که به کمک آن‌ها رابطه بین واقعیت‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرد. موفقیت و دست‌یابی به این هدف مستلزم آشنایی پژوهش‌گران با مبانی نظری و داشتن تجربه عملی است. (دلاور، صفحه ۲۱) یا: پژوهش عبارت است از مجموعه فعالیت‌هایی است که پژوهش‌گر با استفاده از آن‌ها به قوانین واقعیت پی می‌برد. (همان، صفحه ۲۵) یا: تحقیق عبارت است از مجموعه فعالیت‌هایی که برای کشف بخشی از جهان حقیقی انجام می‌شود. (همان، صفحه ۴۶)

وی در مورد اهمیت تحقیق نیز می‌گوید: راز احیا و رشد فرهنگی و علمی، پژوهش است. پژوهش زنگار جهل را می‌زداید؛ حقایق را آشکار می‌کند و راه را برای حل مسائل و مشکلات پیچیده انسانی هموار می‌سازد. (همان، صفحه ۴۶) همچنین: تحقیق کنکاش ماهرانه، منظم و دقیق در پدیده‌هاست. (همان، صفحه ۴۷)

وی در مورد شیوه کار محقق می‌گوید: محقق می‌داند که چه چیزهایی درباره موضوع مورد تحقیق او روشن است و کار خود را از همان نقطه با برنامه‌ریزی دقیق آغاز می‌کند، او اطلاعات را جمع‌آوری و ثبت می‌کند و سپس آن‌ها را با دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد... او تنها در جست‌وجوی اطلاعات واقعی است که می‌توانند فرضیه او را رد یا تأیید کنند و هیچ تلاش سوگیرانه در جهت ترغیب یا اثبات فرضیه‌های خود به کار نمی‌برد. تأکید او بر آزمایش است نه بر اثبات فرضیه. (همان، صفحات ۴۷ و ۴۸) و همچنین: پژوهش‌گر سعی در ارتقای تفکر و منطق خود دارد و بر احساسات و عواطف شخصی خود در تشریح مسائل لگام می‌زند. (همان، صفحه ۴۸)

دلاور بر این باور است: یافته‌های مهم و مفید را نمی‌توان از طریق روش‌های شتاب‌زده و غیردقیق به دست آورد. تحقیق نیاز به اشتیاق دارد و پژوهش‌گر ممکن است به دور از توجه عموم مردم برای سالیان متمادی کار خود را تا حصول نتایج دنبال کند. پژوهش‌گر باید خلاق، صبور و منطقی باشد و شجاعت دیدن و بیان واقعیت‌ها را داشته باشد.(همان)

وی در مورد پژوهش تاریخی نیز می‌گوید: [پژوهش تاریخی] عبارت است از کاربرد روش علمی ـ پژوهشی در مسائل تاریخی. این پژوهش در حقیقت کنکاش منظمی است در اسناد و مدارک و منابع دیگری که در زمینه مرتبط با سؤال مورخ درباره گذشته، دارای حقایقی هستند. بنابراین، پژوهش تاریخی ضرورتاً با وقایعی سر و کار دارد که قبل از تصمیم پژوهش‌گر به مطالعه آن‌ها، به وقوع پیوسته‌اند... د. پژوهش تاریخی به رعایت دقیق ملاک‌های روش‌شناختی نیاز دارد که در عین حال، با روش‌های دیگر پژوهشی قابل مقایسه‌اند.

هدف پژوهش تاریخی بازسازی گذشته در زمینه فرضیه‌ای است که در زمان حال تدوین می‌شود. دست‌یابی به این هدف مستلزم جمع‌آوری اطلاعات به صورتی منظم و عینی؛ ارزش‌یابی و تلفیق اسناد و مدارک و بالاخره رسیدن به نتایج قابل دفاع است. پژوهش تاریخی عبارت است از گردآوری بیش‌ترین حقایق واقعی و انکارناپذیر. [...] بررسی حوادث؛ توسعه و گسترش تجارب گذشته؛ سنجش دقیق اعتبار مدارک و سایر منابع اطلاعاتی و توصیف و تشریح مدارک سنجیده‌شده همه در محدوده پژوهش تاریخی قرار می‌گیرند. (همان، صفحات ۲۳۳ و ۲۳۴)

با مطالعه کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر [ص] اشکالات زیر آشکار می‌شود:

۱. استفاده نکردن از منابع دست اول

اصلی‌ترین و جدی‌ترین نیاز یک تحقیق به ویژه یک تحقیق تاریخی، استفاده از منابع و به خصوص منابع دست اول است: یکی از عمده‌ترین وظایف هر محقق، تاریخ دست‌یابی به منابع اطلاعاتی و جمع‌آوری مهم‌ترین اطلاعات موجود برای حل مسئله مورد تحقیق است. هر شی یا سند ثبت شده‌ای که به نظر برسد منبع اطلاعاتی بالقوه‌ای درباره گذشته است، مورد توجه مورخ قرار می‌گیرد. از آن‌جا که او قادر به مشاهده حوادث گذشته نیست؛ بنابراین، تلاش می‌کند تا به بهترین منابع اطلاعاتی دست‌رسی یابد.

منابع اطلاعاتی معمولاً به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند: منابع دست اول و منابع دست دوم. هر یک از این منابع نیز ممکن است به صورت مدارک کمّی، مدارک شفاهی یا اسناد و آثار باستانی باشند. مدارک، قسمت اعظم منابع تاریخی را تشکیل می‌دهند و به منظور انتقال اطلاعات نگه‌داری می‌شوند. (همان، صفحه ۲۳۸)

دلاور معتقد است: از آن‌جا که محقق شخصاً قادر به مشاهده حوادث گذشته نیست، باید کوشش کند که بهترین مدارک را از بین منابع دست اول موجود به دست آورد. او در این زمینه باید تلاش کند تا مدارک قابل مشاهده یا مدارکی را که برای آن‌ها شاهد وجود دارد انتخاب کند [...] تأکید بر منابع دست اول و تعیین صحت و سقم آن‌ها از اهمیت شایانی برخوردار است، زیرا این منابع، مواد اولیه پژوهش تاریخی هستند. (همان، صفحه ۲۴۰)

وی می‌گوید: مورخان هرگز قادر نیستند که حوادث را به طور مستقیم مشاهده کنند. به علاوه، حوادث گذشته هم قابل تکرار نیستند. بنابراین، مورخان نباید فرض کنند که یافته‌های آن‌ها به طور حتم، واقعی و درست هستند. از آن‌جا که اطلاعات تاریخی از منابع استخراج می‌شوند، پژوهش‌گر باید خیلی دقیق به بررسی آن‌ها بپردازد و سعی کند میزان اطمینان به صحت و سقم منابع را تعیین کند. روشن ساختن این نکته که سند یا مدرکی دارای اشتباهاتی عمدی یا غیر عمدی است، یکی از کارهای ضروری پژوهش‌گر است.

مورخی که از این کار خودداری می‌کند و بدون رعایت احتیاط و بررسی منابع، اطلاعات را جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل می‌نماید، دارای تهور بی‌موردی است. پژوهش‌گر کارآزموده با نگرشی انتقادآمیز به مدارک و اسناد توجه می‌کند. یک مدرک ممکن است به وسیله شخص دیگری به غیر از کسی که نام او در مدرک ذکر شده است، نوشته شده باشد. یک منبع تاریخی ممکن است متعلق به حادثه‌ای باشد که هرگز به شکلی که بیان شده، اتفاق نیفتاده باشد.

بنابراین، پژوهش‌گر باید همیشه واقعی و معتبر بودن منابع اطلاعاتی را مورد سؤال قرار دهد. هیچ کس نمی‌تواند در مورد واقعی و معتبر بودن منابع تاریخی کاملاً مطمئن باشد. بیش‌تر اوقات این احتمال وجود دارد که منبعی جعلی باشد یا محتوای آن به طور عمدی درست نباشد. در هر صورت، پژوهش‌گر باید منابع تاریخی را به صورتی دقیق و منظم ارزش‌یابی کند. ارزش‌یابی منابع تاریخی را انتقاد تاریخی می‌نامند، و این به دو طبقه تقسیم می‌شود:

۱. انتقاد بیرونی که ماهیت منابع را ارزش‌یابی می‌کند.

۲. انتقاد درونی که محتوای منابع را بررسی می‌کند.(همان، صفحات ۲۴۰ و ۲۴۱)

به گفته دلاور: از طریق انتقاد بیرونی، پژوهش‌گر به بررسی اصالت و نقد صحت منابع می‌پردازد. (همان، صفحه ۲۴۱) و پس از تعیین اصالت و اعتبار اسناد؛ مدارک و آثار باستانی، پژوهش‌گر به بررسی میزان درستی؛ دقت و ارزش محتوای منابع تاریخی می‌پردازد.(همان، صفحه ۲۴۲)

در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر [ص]، بحث شناخت «موقعیت جغرافیایی و فرهنگی حجاز در عصر جاهلیت» نقش مبنایی و اساسی دارد و نویسنده خود به اهمیت این موضوع اعتراف می‌کند و می‌نویسد: برای رسیدن به هدف مذکور [استخراج میزان حجاب شرعی در عصر پیامبر] ابتدا لازم بود حجاب رایج در عصر جاهلی را به عنوان مبنای بحث به دست می‌آوردم تا بر پایه آن بتوانم اصلاحاتی که آئین اسلام نسبت به آن به وجود آورد را به خوبی شناسایی کنم. (صفحه ۷، سطرهای ۱ تا ۳) اما اقدامی در این‌باره انجام نمی‌دهد و برای یافتن منابع معتبر و دست اول تلاش چندانی نمی‌کند و در صفحه ۸ سطرهای ۱۴ تا ۱۶ می‌نویسد: استخراج حجاب جاهلی بسیار سخت می‌نمود، زیرا در این باب به اثر مستقلی دست نیافتم. برخی آثار نیز که گاه به آن پرداخته بودند، معمولاَ در راستای اصلی تحقیقم که پی بردن به میزان پوشیدگی و برهنگی آنان است، نبود.

یا در صفحه ۲۳ سطرهای ۲ و ۳ می‌نویسد: دست‌یابی به حجاب شرعی و پوشش رایج آن روزگار کاری بس دشوار است، زیرا از آن دوران آثار مکتوب دست اول در اختیار نداریم. نویسنده با وجود این‌که به صراحت اعلام کرده که منبعی در این‌باره نیافته، چگونه به خود اجازه داده است که به بررسی این موضوع صرفاً تاریخی، بدون مطالعه منابع تاریخی بپردازد؟ از سوی دیگر، ادعای وی در مورد پیدا نکردن اثری مستقل در مورد موضوع تحقیق، صحیح نیست و دقت کافی را ندارد. در مورد عصر جاهلیت کتاب‌های بسیار بسیاری وجود دارد که نویسنده از وجود آن‌ها اطلاعی نداشته است.

برای نمونه نویسنده، کتاب تاریخ عرب قبل از اسلام دکتر عبدالعزیز سالم را که در آن از ۲۰۰ منبع مرتبط با موضوع عصر جاهلیت نام برده شده، ملاحظه نکرده است. این کتاب را باقر صدری‌نیا به فارسی ترجمه کرده و انتشارات علمی و فرهنگی سال ۱۳۸۰ در تهران، به چاپ رسانده است. دکتر آیینه‌وند استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس نیز در جزوه تاریخ جاهلیت که در سال ۱۳۷۴ تهیه شده، ۸۷ منبع عربی و انگلیسی مرتبط با موضوع جاهلیت را ذکر کرده است.

محمدجواد واعظی هم در مقاله وضعیت زن در عصر جاهلی که در فصل‌نامه تاریخ در آیینه پژوهش، زمستان ۱۳۸۸ چاپ شده است، از ۵۲ منبع یاد کرده است. و عبدالله عبدالعزیزبن ادریس در کتاب جامعه مدینه در عصر نبوی(ص) که خانم دکتر شهلا بختیاری آن را ترجمه و انتشارات سمت در سال ۱۳۸۶ چاپ کرده به ۱۷۴ منبع عربی و انگلیسی مربوط به عصر جاهلیت اشاره کرده است.

برای نمونه تعدادی کتاب که مربوط به بحث زن در عصر جاهلیت هستند و ارتباط مستقیمی با موضوع تحقیق دارند در ادامه ذکر می‌شود:

۱. المرأۀ العربیه فی ظلال الاسلام، عبدالله عفیفی.

۲. المرأۀ العربیۀ فی جاهلیتها و اسلامها، اصفهانی، مدینه، مکتبۀ الثقافه.

۳. المرأۀ فی التاریخ العربی قبل الاسلام، لیلی صباغ.

۴. المرأۀ فی الشعر الجاهلی، دکتر احمد محمد العوفی.

۵. العصبیۀ عند العرب فی الجاهلیۀ و الاسلام، علی مظهر.

۶. الزواج عند العرب فی الجاهلیۀ و الاسلام، د. عبدالسلام الترمانینی، دمشق.

۷. العبودیه، الرق و المرأۀ، دمشق، الاهالی، ۲۰۰۱ م.

۸. فصول عن المرأۀ، هادی العلوی، بیروت، دارالکنوز الادبیه، ۱۹۹۶ م.

۹. المرأۀ فی شعر الجاهلی، علی هاشمی، بغداد، ۱۹۶۰.

۱۰. الحیاۀ العربی من الشعر الجاهلی، دکتر احمد محمد الحسونی، قاهره، ۱۹۵۴ م.

۱۱. مدینۀ العرب فی الجاهلیة و الاسلام، محمد رشدی.

۱۲. اعلام النساء فی عالمی العرب والاسلام، عمررضا کحاله، دمشق، مطبعۀ الهاشمی.

۱۳. اعلام النساء المؤمنات، محمد الحسون و ام‌علی مشکور، نشر اسوه، ۱۴۱۱ ق.

۱۴. معجم النساء الشاعرات فی جاهلیۀ والاسلام، عبد مهنا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰.

در بررسی کتاب‌ها و منابع موجود در خصوص عصر جاهلیت مشاهده می‌شود که حتی کتاب‌های مستقلی در مورد رجزهای جنگی در عصر جاهلیت و یا نسب فحول الخیل فی الجاهلیۀ والاسلام یا تاریخ نظامی عرب و... وجود دارد؛ بنابراین، چگونه می‌توان ادعا کرد که در مورد شیوه زندگی عرب جاهلی و پوشش و دیدگاه آن‌ها در مورد پوشش و... هیچ منبعی پیدا نمی‌شود؟ از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین منابع برای بررسی فرهنگ جاهلیت، مطالعه اشعار مربوط به آن زمان، به خصوص اشعار معلقات سبع می‌باشد که هیچ گونه استنادی به آن‌ها در کتاب آقای ترکاشوند نشده است، البته، نویسنده از کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام نوشته جواد علی استفاده بسیار محدود و جهت‌داری کرده است.

بدیهی است بدون مطالعه اسناد معتبر تاریخی و بدون بررسی و ارزیابی آن‌ها نمی‌توان به تبیین واقعیت‌های زندگی افرادی که در ۱۴ قرن قبل زندگی می‌کرده‌اند پرداخت و در نتیجه نمی‌توان اصلاحات آئین اسلام را در آن جامعه روشن کرد. اصلی‌ترین وظیفه محقق، مطالعه اسناد معتبر تاریخی است و بدون مطالعه آن‌ها نمی‌تواند کار تحقیقی معتبر و منطقی انجام دهد. در بررسی وضعیت حمام در جاهلیت، نویسنده در صفحه ۱۸۱ سطرهای ۲ و ۳ آورده است: یکی دو کتاب معتبر را در مورد بررسی وضعیت حمام در جاهلیت ورق زدم. که البته برای نمونه در پاورقی همین صفحه، فقط کتاب بلوغ الارب آلوسی را نام می‌برد.

به این گفتار نقدهایی وارد است:

اول: برای بررسی این موضوع نباید کتاب‌ها را ورق زد، بلکه باید به مطالعه دقیق و پژوهش‌گرانه پرداخت.

دوم: چرا فقط یک کتاب ورق زده شده است؟ و حتی نام دومین کتاب نیز ذکر نمی‌شود؟

سوم: این‌که نویسنده محترم با صداقت بیان می‌کند که: یکی دو کتاب را ورق زدم، جای قدردانی و تشکر دارد، ولی نمی‌توان با ورق زدن حتی دو کتاب معتبر در مورد یک واقعیت تاریخی به جمع‌بندی و بر اساس آن جمع‌بندی نیز به نتایج شگفت‌انگیزی رسید.

۲. بررسی نکردن نوع پوشش مردم در عصر پیامبر(ص)

با وجود این‌که بحث اصلی کتاب شیوه پوشش رایج و حجاب زنان و مردان در عصر جاهلی و سپس اسلام می‌باشد، به صراحت در صفحه ۴ سطرهای ۱۵ تا ۱۷ نوشته شده است: در کتابی که پیش روی شماست درباره انواع لباس و پوشاک رایج در عصر پیامبر بحثی نکرده و کاری به جنس جامه‌ها و کیفیت آن‌ها نداشته و فقط حجاب شرعی را پی‌گیری کرده‌ام. نکته جدی این است اگر در مورد لباس و پوشاک رایج در این عصر بحث نشده، چگونه می‌توان به هدف تحقیق رسید؟

وقتی محقق به خود زحمت نداده که در مورد بدیهی‌ترین و اساسی‌ترین موضوع تحقیق که لباس و پوشاک رایج آن عصر و نوع، جنس و کیفیت آن‌هاست تحقیقی انجام دهد، چگونه می‌توان نام اثر وی را تحقیق نامید؟ نکته‌ای که نویسنده ذکر کرده حکایت از این دارد که احتمالاً موضوع تحقیق برای خود نویسنده نیز واضح نبوده یا حدود و چارچوب‌های اصلی آن را برای خود مشخص نکرده و در نتیجه تلاشی برای روشن کردن این موضوع اصلی انجام نداده است. در مورد مطالب ذکرشده در خصوص شیوه پوشش مردم عصر جاهلی و عصر پیامبر(ص) که نویسنده در کتاب خود آورده است، نیز مطالب فراوانی وجود دارد که در جای خود به آن‌ها اشاره خواهد شد.

۳. استفاده از روایت‌های ساختگی

نویسنده در صفحه ۳۰ سطرهای ۱۱ تا ۱۴ نوشته است: با این حساب منظور از واکنش مسلمانان، روایاتی اعم از صحیح و ساختگی است که توسط مسلمانان صدر اسلام به پیامبر(ص) منسوب شده است. البته، امیدوارم با ارشادات حقیقی حضرت فاصله زیادی نداشته باشد و اختلافات آن‌ها حداقلی باشد. همان گونه که در مقدمه ذکر شد، وظیفه اصلی محقق پس از انتخاب منابع معتبر و مستند، نقد بیرونی (بررسی اصالت و صحت منابع) و نقد درونی (بررسی میزان درستی، دقت و ارزش محتوایی منابع تاریخی) است. همین که خود نویسنده اذعان می‌کند که از روایات صحیح و روایات ساختگی استفاده کرده، ارزش تحقیقی کتابش را به پایین‌ترین مرتبه تنزل داده است.

مگر می‌توان گفت که در یک تحقیق، از اصول و مبانی تحقیقی استفاده نکرده‌ایم و انتظار داشته باشیم که به نتایج صحیح و متقن نیز رسیده باشیم؟ چگونه می‌توان برای کشف بخشی از واقعیت و حقیقت از اسناد ساختگی استفاده کرد و فقط با ذکر کلمه ”امیدوارم“ انتظار داشت که با ارشادات حقیقی حضرت پیامبر(ص) نیز فاصله زیادی نداشته باشد؟

محققان و دانش‌پژوهان ماهر حتی فرصت مطالعه تحقیق‌های معتبر و متقنِ فراوانِ کنونی را که بر مبنای اسناد صحیح و دست اول نوشته شده‌اند، ندارند و قاعدتاً به خود اجازه نخواهند داد که به مطالعه کتابی بپردازند که به اعتراف خود نویسنده برای نوشتن آن، از اسناد و پژوهش‌های تاریخی استفاده نشده و در آن قسمت‌هایی هم که استفاده کرده، کاری به صحیح یا ساختگی بودن نوشته است.

۴. استفاده از منابع موافق با فرضیه نویسنده

نویسنده با ذکر دو جمله دیگر نیز قابلیت پژوهشی کتابش را بسیار تنزل داده است: الف) صفحه ۷۵ سطرهای ۲ و ۳: برای استخراج پوشش رایج کنیزان، سراغ آن دسته از آرای فقهی را می‌گیریم که با واقعیت پیش گفته کتاب درباره عصر پیامبر مطابق باشد. ب) صفحه ۲۴۹ سطرهای ۲۰ تا آخر: توضیح این‌که روایات اخیر (که ناظر بر چگونگی استحمام پیامبر است) تا حدودی دلالت بر وجود گرمابه و حمام در روزگار حضرت دارد، اما پیش از این آوردم که احتمال وجود حمام در حیات پیامبر جداً ضعیف است و به همین دلیل روایات بالا را در فصل مربوطه نیاوردم.

همان گونه که در مقدمه ذکر شد، محقق باید اطلاعات واقعی را که می‌توانند فرضیه او را رد یا تأیید کنند، جمع‌آوری کند و به ارزیابی منطقی آن‌ها بپردازد و شجاعت دیدن و بیان واقعیت‌ها را داشته باشد. حال نویسنده با صراحت بیان می‌کند از میان روایت‌ها و نکته‌های تاریخی مربوط به پوشش کنیزان و وجود گرمابه در زمان حضرت پیامبر(ص) فقط آن روایاتی را ذکر می‌کند که با فرضیه‌اش تطبیق داشته باشد و به روایت‌هایی که به گونه‌ای فرضیه نویسنده را رد می‌کنند، توجه نمی‌کند و به ارزیابی آن‌ها نمی‌پردازد.

یک‌طرفه نگاه کردن و تلاش برای اثبات فرضیه تحقیق با هر شیوه‌ای، آفت بزرگی است که تحقیق را به یک‌جانبه‌نگری؛ اثبات پیش‌فرض‌ها؛ پیش‌داوری و به کرسی نشاندن نظر خود به هر وسیله‌ای تنزل می‌دهد و از ارزش مطالعاتی آن می‌کاهد.

این دو جمله که نویسنده خود آن‌ها را بیان کرده است و در هنگام مطالعه کتاب نیز به وضوح مشخص می‌شود، بیان‌کننده این حقیقت است که نویسنده برای اثبات نظریه و فرضیه‌اش به هر وسیله‌ای تمسک جسته است تا وضعیت برهنگی و نه پوشش و حجاب در عصر جاهلی و عصر پیامبر را بر مبنای تحلیل شخصی و تخیل فردی به اثبات برساند. شیوه‌ای که نویسنده در پیش گرفته است عملاً تحقیق را به یک تحقیق جهت‌دار و سوگیرانه تنزل داده است. در این تحقیق، نویسنده هر آنچه را که با نظرها و دیدگاه‌های فردی‌اش در ۱۵ قرن گذشته تطابق نداشته کنار گذاشته و آن‌ها را بررسی نکرده است.

بزرگ‌ترین آفت تحقیق، جهت‌دار بودن آن است و در این صورت نه ۱۱۰۰ صفحه مطلب که اگر ۱۱ هزار میلیارد صفحه کتاب نیز نوشته شود چون از اخلاق تحقیق؛ بی‌طرف و منصف بودن و ارزیابی و نقد وقایع دور شده است، ارزش تحقیقاتی آن به حد صفر تنزل یافته است و نه چهار سال زحمت که اگر چهل سال نیز برای نوشتن آن زحمت کشیده شده باشد، همه آن وقت‌ها نیز به بیراهه رفته است.

اگر راننده‌ای برای رفتن به تهرانپارس و حکیمیه، در اتوبان همت به سمت پونک و سعادت‌آباد برود و تلاش بسیاری نیز در این مسیر انجام دهد، آیا به صرف این‌که وقت خود را صرف کرده و زحمت کشیده است از او تشکر می‌کنند یا به او یادآوری می‌کنند و تذکر می‌دهند که اولین و اصلی‌ترین وظیفه شما، یافتن هدف و جهت حرکت و سپس تلاش و کوشش و ممارست است.

۵. بررسی وضعیت برهنگی مردم عصر پیامبر(ص) به جای پوشش آنان

از آن‌جا که موضوع تحقیق حجاب شرعی است، قاعدتاً نویسنده محترم باید به بررسی وضعیت پوشش مردم در عصر جاهلیت و عصر پیامبر(ص) بپردازد، ولی مشاهده می‌شود که تأکید وی بر بررسی وضعیت برهنگی و لخت بودن مردم آن عصر است و نه بررسی وضعیت پوشش و حجاب آنان.

هر کدام از عناوین تحقیق (حجاب در عصر جاهلیت یا برهنگی در عصر جاهلیت) ضوابط و اصول خاص خود را دارد و شیوه جمع‌آوری اطلاعات و فیش‌نویسی نویسنده را تعیین می‌کند. برای نمونه، نویسنده در آغاز صفحه ۹  که نتایجش را توضیح می‌دهد، این گونه شروع می‌کند: برهنگی مستمر بسیاری از اندام، پدیده‌ای کاملاً رایج در سطح اجتماع بود. از آن گذشته، بخش دیگری از اندام که معمولاً پوشیده بود نیز گه‌گاه نمایان می‌شد، به طوری که حتی عزم جدی در پوشاندن عوره از سوی زنان و به ویژه مردان وجود نداشت! قبح برهنگی در نزد آنان شکسته بود و به عبارت دقیق‌تر، قبحی وجود نداشت که بخواهد شکسته شود.

گفتنی است که:

اول: در مقدمه نباید نتیجه تحقیق را بیان کرد و آنچه را که در نهایت باید آورد، بدون بررسی و ارزیابی، در اولین سطر شروع تحقیق ارائه داد.

دوم: این نتیجه‌گیری به وضوح سوگیری و جهت‌دار بودن تحقیق را بیان و نویسنده را مجبور می‌کند که همه صغری و کبراهایش را بر این مبنا پایه‌ریزی کند تا فرضیه برهنه بودن مردم آن عصر و قبح نداشتن برهنگی نزد آنان را به اثبات برساند.

سوم: در صورتی که دو اشکال بالا را نیز در نشر بگیریم، این شیوه شروع کردن مطلب برای تحقیق‌هایی با عنوان‌هایی چون بی‌حجابی، برهنگی یا بی‌عفتی در عصر جاهلیت مناسب است، نه برای عنوانی چون حجاب و پوشش در عصر جاهلیت.

در صورتی که تحقیقی عنوان پوشش داشته باشد، در آن تحقیق باید ابتدا در مورد جهان‌بینی و اعتقادات آن جامعه؛ جایگاه انسان؛ فلسفه پوشش؛ شیوه‌های تعامل مردان و زنان در جامعه؛ پوشش مردم آن عصر؛ کیفیت پوشش مردم؛ انواع پارچه‌ها و محصولات مورد استفاده برای پوشش و... صحبت شود.

چهارم: مطالب ذکرشده در صفحه ۴ کتاب نیز حکایت از این دارد که نویسنده به خود زحمت نداده است که حتی در مورد انواع لباس و پوشاک موجود در آن عصر و کیفیت و جنس جامه‌ها تحقیق کند و آن‌ها را توضیح دهد. این موضوع نشان می‌دهد که بیش از بررسی حجاب، به بررسی بی‌حجابی پرداخته شده است.

۶. تعریف عملیاتی نکردن واژه‌ها

نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که واژه‌های استفاده شده در تحقیق را تعریف عملیاتی نشده ‌است.

ـ معلوم نیست که عصر جاهلیت چه برهه‌ای از زمان را شامل می‌شود؟ صد سال قبل از بعثت یا دویست سال قبل از بعثت یا هم‌زمان با بعثت؟

ـ مشخص نیست که محدوده جغرافیایی حجاز چه سرزمین‌هایی را شامل می‌شود. آیا یمن را نیز در برمی‌گیرد یا فقط شامل مکه و مدینه است؟ و آیا طائف و قبا و خیبر را نیز می‌توان جزئی از آن محسوب کرد یا نه؟

ـ عصر پیامبر(ص) شامل چه سال‌هایی می‌شود؟ آیا فقط تا سال ۱۰ هجری که آن حضرت در قید حیات بوده‌اند را شامل می‌شود یا قرن ۱۴ هجری را نیز در برمی‌گیرد؟

ـ آیا کتاب درصدد تبیین حجاب شرعی در عصر پیامبر است یا این‌که علت غلیظ شدن حجاب در جمهوری اسلامی را نیز بررسی می‌کند؟

ـ آیا برای بیان حجاب عصر پیامبر(ص) باید فتواهای فقهای قرون هفتم تا چهاردهم هجری را نیز مطالعه کرد؟

ـ آیا منظور از نوشتن این کتاب حجیم، گردآوری کشکولی در مورد حجاب است یا فقط بررسی حجاب در عصر پیامبر [ص]؟

ـ آیا قصد بازنگری در متون دینی داریم یا قصد تبیین واقعیت موجود در عصر پیامبر(ص) را؟

همچنین با مطالعه دقیق کتاب مشخص می‌شود نه تنها تعریف مشخص و مدونی از واژه‌های کلیدی استفاده شده ارائه نشده، بلکه در هر قسمت از کتاب به منظور جا انداختن تحقیق سوگیرانه در موقعیت‌های گوناگون تعریفی جدید و متفاوت با قبل، عرضه شده است. برای نمونه در مورد تعریف ”ساق“، معانی متفاوت زیر بیان شده است:

*در صفحه ۴۶ سطرهای ۸ تا ۱۱ آمده است: نیمه ساق در عصر پیامبر با آنچه در اعصار بعدی شکل گرفت متفاوت است و در نتیجه  نیمه ساق، بالاتر از وسط ساق کنونی بوده و دست‌کم منطبق بر زانوست.

*در همین صفحه سطرهای ۲۲ و ۲۳، نیمه ساق، بالای زانوان ترجمه شده است.

*در صفحه ۴۷ سطر ۴، نیمه ساق، بالای عضو ترجمه شده است.

*در صفحه ۴۸ سطر سوم، نصف ساق به معنای بخش‌های قابل توجهی از پا تحلیل شده است.

*در صفحه ۷۶ سطر ۱۲ ذکر شده است: گفتنی است چه‌بسا قدم در آن اعصار نه برابر با قدم کنونی (از مچ پا به پایین)، بلکه دلالت بر قسمت‌های بیش‌تری از پا داشته و حتی معادل رجل بوده [...] در این راستا، حتی ساق به قدم نسبت داده می‌شود.

*در صفحه ۸۶ سطر ۱۲ آمده است: در این روایت ساق را به معنای ران گرفتم.

*در صفحه ۱۵۳ سطر ۲۲، به معنای نیمه ران [نیم‌وجب بالاتر از زانو] فرض شده است.

می‌بینید که برای تعریف یک کلمه چگونه مصادیق متفاوت زانو، بالای زانو، ران، پا، نیم‌وجب بالاتر از زانو و بخش‌های قابل توجهی از پا آورده شده و هر کجا بسته به تحلیل مورد نظر نویسنده، از آن‌ها استفاده شده است.

۷. تعمیم‌های ناصحیح

یکی دیگر از مشکلات اساسی این کتاب، تعمیم‌های ناصحیح و نتیجه‌گیری‌های عجیب و ناصحیحی است که از یک یا چند واژه در فرهنگ لغات اعراب و گفتار آن جامعه شده است.

۱/۷. برای نمونه در صفحه ۸۹ تا ۹۱ آمده است:

برهنگی در خانه‌ها و نیز نمایان شدن شرمگاه در حین نشستن از شکاف تحتانی دامن لباس، مایه شگفتی کسی نبود! اینک نمونه‌هایی در این باره را مرور می‌کنیم.

فَرِج: واژه فَرِج (به فتح فاء و کسر راء) بر کسی اطلاق می‌شود که همیشه فرج و شرمگاه و میان دو پایش نمایان بود! چنان‌که ازهری، ابن‌فارس، راغب و شمار دیگر این معنا را آورده‌اند [...] واژه اجلع و اعفث را قتیبی به همین معنا آورده است.

بنابراین، واژه‌های فَرِج، اجلع و اعفث دلالت بر فردی دارد که دائماً یا به کثرت مرتکب کشف عورت، دست‌کم در هنگام نشستن، می‌شد.

رواج این واژه‌ها در جامعه آن روز، حکایت از واقعیت خارجی داشت، به طوری که حتی زبیر، صحابی پیامبر را نیز به این واژه‌ها توصیف کرده‌اند. [...]

در توضیح این مطالب باید گفت:

اول: وجود واژه‌ها در فرهنگ‌نامه‌ها یا گفتار شفاهی جامعه دلیلی بر رواج آن‌ها در جامعه نیست و برای اثبات آن به مستندات تاریخی دیگری نیاز است.

دوم: حتی اگر زبیر، صحابی پیامبر(ص) نیز دچار این نقطه‌ضعف باشد، نمی‌توان این ضعف را به جامعه آن روز تعمیم داد و نتیجه‌گیری کرد که برهنگی در خانه‌ها و نمایان شدن عورت، مایه شگفتی کسی نبوده است. البته، خود نویسنده در صفحه ۹۱ آورده است: «زبیر برای جلوگیری از آشکار شدن عورت خود، در زیر ازارش یک تنبانی می‌پوشید.»

سوم: آیا وجود واژه‌های دزد، قاتل، کلاه‌بردار، رباخوار، فراری، آدم‌کش، سلطان اقتصاد و هزاران واژه دیگری که در فرهنگ لغات همه جوامع وجود دارد و در همه روزنامه‌های دنیا حداقل یک صفحه حوادث خود را به این گونه وقایع اختصاص می‌دهند، دلیل بر این می‌باشد که همه جوامع و تک‌تک افراد آن‌ها دزد و قاتل و رباخوار و... هستند؟

چهارم: یکی از آفت‌های اساسی تحقیق و آسیب‌های یک تحقیق علمی و منطقی، تعمیم ناصحیح یک مصداق به کل جامعه می‌باشد که در این کتاب به دفعات از آن استفاده شده است.

۲/۷. نمونه دیگر در مورد وضعیت آب و هوایی شبه جزیره حجاز است.

در صفحه ۲۲ سطرهای ۱۲ و ۱۳ آمده است: داغ بودن هوای جزیره العرب [مناخ جزیره العرب - علی العموم - حار شدید الحراره - جاف الاعلی السواحل (تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۱، صفحه ۲۱۲)] عامل دیگری است در ضعف پوشیدگی و کم‌لباسی آن‌ها.

یا در صفحه ۳۲ سطرهای ۱۰ و ۱۱ آمده است: گرمای مناطق آن دیار، خود عاملی بود برای بی‌توجهی به پوشش.

از جمله اشکالاتی که بر این قسمت وارد می‌باشد این است که:

اول: نویسنده محترم چنین پنداشته است که هوای کل شبه جزیره بسیار گرم و داغ می‌باشد و هیچ تفاوتی میان آب و هوای شهرهای مکه، مدینه، طائف، قبا، خیبر، فدک و... و در صبح و شب و در زمستان و تابستان وجود ندارد که این یک تصور ناصحیح است، چرا که وضعیت آب و هوایی در هر یک از این مکان‌ها و زمان‌ها متفاوت می‌باشد.

حداقل در مورد وضعیت جغرافیایی و آب و هوای عربستان، منابع و اسناد و گزارش‌های بسیاری وجود داشته و دارد و نویسنده محترم نمی‌بایست طبق ذهنیت عمومی در مورد داغ بودن عربستان نتیجه‌گیری کلی می‌کرد. همچنین، مگر داغ بودن هوای اهواز، خرمشهر و آبادان یا بندرعباس و بوشهر سبب برهنه بودن زنان و مردان آن شهرها در عصر کنونی یا اعصار گذشته شده است؟ و اگر نیز چنین بوده است باید تفاوت نوع پوشش هر یک از مناطق گرمسیری و سردسیر حجاز توضیح داده می‌شد، نه این‌که به صرف گرم بودن هوا، یک نتیجه‌گیری کلی می‌شد.

دوم: چرا نویسنده فقط با استفاده از یک سطر از یک صفحه از یک کتاب (المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام) نتیجه‌گیری کرده که هوای کل سرزمین عربستان در همه زمان‌ها داغ بوده است؟ و چرا از کتاب‌های معتبر دیگر مانند مجمع البلدان، یاقوت حموی و اخبار مکه ازرقی، فتوح البلدان بلاذری و... استفاده نشده است؟

سوم: مطالب ذکرشده در کتاب‌های تاریخی، بیان‌کننده واقعیت‌های دیگری است که با برداشت و نتیجه‌گیری نویسنده تفاوت بسیاری دارد. عبدالعزیز سالم در کتاب تاریخ عرب قبل از اسلام صفحه ۲۷۵ نوشته است:

آب و هوای طائف معتدل است. معروف است که این شهر دارای هوای پاکیزه شمالی است. [یاقوت حموی، صفحه ۹] مقدسی می‌نویسد که هوای آن شامی و آبش سرد است. [مقدسی، صفحه ۷۹] طائف ییلاق مردم مکه بود. در فصل تابستان به هنگام شدت گرمای مکه، مردم آن شهر به سوی طائف می‌رفتند. [همان، صفحه ۷۹] بی‌تردید قرار گرفتن طائف در منطقه مرتفع و در معرض بادهای شمالی، سبب تلطیف هوا و گوارایی آب آن در تابستان بود، اما در فصل زمستان، هوای آن چنان سرد و سوزناک بود که آب را منجمد می‌ساخت. [یاقوت حموی، صفحه ۱۲؛ بلوغ الارب، آلوسی، ج ۱، صفحه ۱۹۱] هوای معتدل طائف، خاک حاصل‌خیز و آب فراوان و گوارای آن سبب گسترش فعالیت‌های کشاورزی در منطقه وسیعی از آن شده است.

یا در صفحه ۲۸۶ نوشته است: وادی العقیق از مناطق سرسبز و پرنعمت یثرب است و در حدود ۵/۴ کیلومتری غرب شهر قرار دارد و بنا به قولی، فاصله آن‌جا تا شهر حدود ۹ کیلومتر است. (ابراهیم رفعت، ج ۱، صفحه ۴۳۰) ... وادی العقیق از سمت جنوب غربی نیز یثرب را در میان گرفته است [...] و بعد از قبا و در شمال وادی النقیح واقع شده و جنگل‌های متراکم آن را پوشانده است.

چهارم: نکته دیگر این است که چرا نویسنده بقیه فصول مربوط به کتاب جواد علی (المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام) و فصل‌های مربوط به بررسی شهرهای مکه، مدینه، طائف و قبا را مطالعه نکرده و هیچ توضیحی در مورد وضعیت آب و هوای آن نداده است؟

ادامه دارد ...

نویسنده: سعید سرمدی