به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه «جهان تازه دم» از مجموعههای جدید نشر چشمه است که به طور مشترک آن را با نشر چرخ منتشر میکند. اولین عنوان این مجموعه چندی پیش منتشر و راهی بازار نشر شد و به تازگی عناوین دوم و سوم این مجموعه به چاپ رسیدهاند.
عنوان دوم این مجموعه، رمان طنز «بی سوادی که حساب و کتاب سرش میشد» نوشته یوناس یوناسون است که توسط حسین تهرانی ترجمه شده است.
این رمان ۲۴ بخش دارد که عناوین آن ها به ترتیب عبارت است از:
«درباره دخترکی داخل یک کلبه و مردی که با مُردنش دخترک را از آن جا بیرون کشید»، «درباره ماجرایی که آن سوی دنیا اتفاق افتاد، وقتی همه چیز تقریبا برعکس شد»، «درباره یک مجازات سخت، سرزمینی که دچار سوءتفاهم شده بود و سه دختر چینی همه فن حریف»، «درباره امدادگر خوش قلب، دزد دوچرخه و خانم خانهداری که وابستگی اش به نیکوتین هر روز بیشتر می شد»، «درباره نامه بدون امضا، صلح روی زمین و عقرب گرسنه»، «درباره هولگر و هولگر و قلب شکسته»، «درباره بمبی که وجود نداشت و مهندسی که طول نکشید که به همان سرنوشت مبتلا شد»، «درباره یک بازی که مساوی تمام شد، و رئیس شرکتی که اجازه نیافت زندگی کند»، «درباره یک ملاقات، یک اشتباه، و یک ظهور غیرمنتظره»، درباره یک نخست وزیر رشوهناپذیر و اشتیاق زیاد یک رعیت برای ربودن پادشاهش»، «در این باره که چگونه همه چیز اتفاقی درست شد»، «درباره خواستگاری روی بمب اتمی و اختلاف سلیقه در قیمت گذاری»، «درباره دیدار مجدد و مردی که اسمش برازنده شخصیت اش بود»، «درباره میهمان ناخوانده و مرگ ناگهانی»، «درباره به قتل رساندن یک متوفا و دو انسان بسیار مقتصد»، «درباره ماموری که جا خورده بود و اشراف زادهای که سیب زمینی می کاشت»، «درباره خطر فتوکپی دقیق از خود بودن»، «درباره موفقیت کوتاه مدت یک نشریه و نخست وزیری که ناگهان آماده حرف زدن بود»، «درباره ضیافت شام در قصر و ارتباط با آن دنیا»، «درباره کارهایی که پادشاهان انجام میدهند و کارهایی که انجام نمیدهند»، «درباره مردی که خودش را می بازد و برادری که به برادر دوقلویش شلیک میکند»، «درباره جمع و جور کردن و رفتن»، «درباره فرمانده خشمگین و خانمی که با صدای خوش آواز میخواند» و «درباره سعادت وجود داشتن و دماغی که پیچانده شد».
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
«و این گونه شد که پس از تولید چهارمین و پنجمین بمب، جفت بعدی هم تولید شد، یعنی بمب های ششم و هفتم! بنابراین سهوا یک بمب اتمی بیشتر از آن چه که در پروتکل ثبت شده بود، تولید شد. بمبی وجود داشت که اصلا وجود نداشت.
وقتی خانم نظافتچی از موضوع مطلع شد، رئیس اش را در جریان گذاشت و او هم طبق انتظار نگران شد. بمبهایی که قرار نبود وجود داشته باشند، نباید وجود میداشتند وگرنه جز دردسر فایده دیگری نداشتند. ولی مهندس که نمیتوانست دور از چشم رئیس جمهور و دولت، این بمب را از بین ببرد. تازه اصلا نمیدانست چگونه. قصد هم نداشت خطای محاسباتی تیم تحقیقاتی را افشا کند.
نومبکو به مهندس دلداری داد و گفت، شاید با گذشت زمان سفارش ساخت چند بمب دیگر هم داده شود. پس می توان بمبی را که نباید وجود خارجی داشته باشد، در انبار پنهان نگه داشت. تا روزی که اجازه وجود داشته باشد...»
این کتاب با ۴۲۸ صفحه، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۳۲۰ هزار ریال منتشر شده است.
«پاندای محجوب بامبو به دست با چشم هایی دورسیاه، در اندیشه انقراض» نوشته جابر حسین زاده نودهی هم کتاب سوم جهان تازه دم است که به تازگی به چاپ رسیده است.
این رمان بخش های مختلفی دارد که عناوین آن ها به ترتیب عبارت است از:
«یک دم هالو پریدولِ ۵، هر شب قبل خواب»، «یک چهارم پروپرانولولِ ۴۰، یک چهارم کلونازپامِ ۱، روزی دوبار»، «اضافه شود یک دوم نورتریپتیلینِ ۲۵»، «لیتیوم کربناتِ ۳۰۰، فعلا روزی یک سوم قرص»، «هرکدام دو عدد روزانه: بی پریدینِ ۲، کاربامازپینِ ۲۰۰»، «ظهر: فلوکستین ۲۰ دو عدد، شب: سرترالینِ ۵۰ یک عدد»، «فلوکستین و پاروکستین روزها، اسکازینا و لورازپام قبلِ خواب»، «فقط پیموزاید و رسپرودون، کلونازپام دیگر لازم نیست»، «از یک تا ده می شمرم و خوابت میبره»، «آمی تریپتیلین ۲۵، فلوکستین ۲۰، کلونازپام ۲، هرکدام سه عدد روزانه»، «یوگا و مدیتیشن، همین. به تدریج قرص را کم می کنیم. لبخند بزن!»، «ورزش رزمی، نوروفیدبک همراه روان کاوی»، «سیتالوپرام، یک قرص کامل. پیاده روی هر روز پیش از غروب» و «چه کار کردی با خودت؟ با یک دوم هالوپریدولِ ۵ شروع می کنیم. همیشه این قدر لبخند می زنی؟»
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
ساعت تقریبا شش بعد از ظهر بود که سامان پیدایش شد این طرف ها. برایش چای ریختم و نشسته بودیم رو به روی هم روی این مبل های استیل دور پذیرایی. حرف نمی زد و چند دقیقه بود که لبش را چسبانده بود به لیوان چای و از بس داغ بود نمی توانست بخورد. نگاهش را دوخته بود به فرش و انگار از جایی منتظر دستور ورود چای به دهانش بود. من هم سیگار روشن کرده بودم و منتظر بودم بنالد دردش چیست. نیم ساعت قبلش زنگ زده بود و با صدای هیجان زده ای پرسیده بود خانه ام یا نه. به خاطر حضرت آقا، پرستو را پیچاندم که قرار بود برایم از آن کوکوهای سیب زمینی اش بیاورد. طفلک کلی هم ناراحت شد و تعارف زد اگر نمی خواهی مرا ببینی لااقل کوکوها را با آژانس بفرستم برایت. پرستو و کوکوها را انداخته بودم برای فردا، آن وقت مردک نشسته بود روبه روی من و زل زده بود به گل های فرش ماشینی. سیگارم داشت تمام می شد و می خواستم متلکی چیزی بارش کنم که دهانش باز شد. «میشه بشینیم روی زمین؟»...
این کتاب با ۱۳۹ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار ریال به چاپ رسیده است.