«نفاق» در قرآن، هم‌ردیف «کفر» آمده است و صفت کافرانی است كه بدون اعتقاد به خدا و پيامبر (ص)و روز رستاخيز، در میان مسلمانان، تظاهر به اسلام و ایمان می ­کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، موضع‌­گیری اعتقادي و اجتماعي و سیاسی انسان در مقابل حق و باطل بنا به اقتضائات زمانی دوگونه است؛ یا موضع­‌گیری واقعی و قلبي اوست یا موضع­‌گیری مصنوعی و ظاهری او. در زبان قرآن و در فرهنگ اسلام، هر کدام از آن موضع­‌گیری­ها نام خاص خود را داشته و هر یک، از احکام و تکالیف خاص خود پیروی می­‌نمایند. نفاق و تقیّه واژه‌هایی­ اند که در موارد بالا کاربرد داشته و از فرهنگ قرآن به فقه و فرهنگ اسلامی جریان یافته است. با توجه به ابهام ­آمیز بودن آن دو واژه در مقام تشخیص و تکلیف، تبیین آن­ها را ضروري می ­نماید تا انسان مسلمان را در مسیر زندگی مؤمنانه و در گیر و دارهای اجتماعی و سیاسی کارساز و راه­یاب بوده باشد.

نفاق و تقیه، با توجه به وجه تشابهی که دارند، گاه تشخیص آن دو را از همدیگر مشکل می ­نماید. ناآشنایی با مفاهیم آن‌ها چه بسا که تردید و خطاکاری در اعمال و وظایف فردی را به دنبال داشته و انسان را تا ورطه هلاکت رهنمون می ­گردد و چه بسا که در مناسبات اجتماعی، به سوء­ظن و تهمت و افترا در حق دیگران می  ­اجامد؛ و آشنایی با مفاهیم آن‌ها انسان را در انتخاب مسير درست و در شناسایی افراد منافق و اهل تقیه یاری می ­نماید.

برای ورود به این بحث، ابتدا به موضوع نفاق و سپس تقیه را مورد بحث قرار داده و در نهایت، حاصل تحقیق و جمع ­بندی جستار را که شامل وجوه تمایز و تکالیف هر کدام در فرهنگ قرآنی و سیره معصومان (ع) است، مي‌آوريم.

نفاق‌ چیست؟

نفاق اسم مصدر است از «نَفَقَ» و به قولی از نافقاء[1] این واژه در قالب کلام، به معانی دوگانه­ای به کار رفته است. گاه در جمع «نَفَقه» به معنای خرج کردن و هزینه کردن آمده، و گاه عملکرد فرد منافق را افاده نموده است. [2] آن گونه که از ریشه کلمه نفاق یعنی «نفق» (بر وزن برق) ظاهر می­شود، آن تونلی است که «یربوع» ـ موش دو پای شبیه راسو ـ در زیرزمین برخود ایجاد می­کند تا در هنگام حمله برخی حیوانات به لانه آن، از سوی دیگر تونل پا به فرار گذاشته و خود را از خطر دشمن برهاند.[3]

"ابن منظور مصری" می­ افزاید که: در حدیث، واژه «نفاق» با دیگر مشتقاتش از اسم و فعل، زیاد تکرار شده است؛ و آن یک واژه اسلامی است که اعراب پیش از اسلام با آن در این معنای خاص آشنا نبوده­اند.[4] در اصطلاح اسلامی نفاق را عمل منافقانه، و داخل شدن به اسلام از سویی و خارج شدن از آن از سوی دیگر معنا نموده­اند،[5] و منافق را کسی می­دانند که: کُفر خود را پنهان و ایمان خود را آشکار می ­کند؛ دشمنی خود را مخفی و صداقت خود را نمایان می­کند؛ و یا برخلاف آنچه در دل دارد خودنمایی می­کند.[6]

به طور كلي «نفاق، مصداقي از شرك است و تا اصل شرك در نهان كسي پديد نيايد، فتنة نفاق از او سر نمي‌زند؛ چنان‌كه عمل منافقانه زمينة شدت شرك را فراهم مي‌كند.[7] (جوادي آملي، 1386، 2، 261).  

نفاق در قرآن

 «نفاق» در قرآن، همردیف «کُفر» آمده است و صفت کافراني است كه بدون اعتقاد به خدا و پيامبر و روز رستاخيز، در میان مسلمانان، تظاهر به اسلام و ایمان می ­کنند. آیات زیر را توجه فرماييد:

1) ـ «ألأعرابُ أشَدُّ کُفراً وَ نِفاقاً ...» (توبه 9، 97) ـ بادیه­نشینان، کفر و نفاقشان شدیدتر است.

2) «لِیَعلَم الّذینَ نافَقُوا ... هُم لِلکُفرِ یومئذٍ أقرَبُ مِنهُم للإیمان ...» (آل عمران3، 167) ـ و بشناسند آنان را كه نفاق ورزیدند؛ ... آنان در آن روز به کفر نزدیک­تر از ایمانند.

3) «یا أيُّها النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّارَ وَ المنافقینَ وَ اغلُظ عَلَیهم» (توبه9، 73؛  تحریم66 ، 9) ـ ای پیامبر! با کافران و منافقان پیکار کن و برآنان سخت­گیری بنمای.

4) «یا أیُّهَا النَّبیُّ إاِتَّقِ الله و لا تُطِعِ الکافرینَ و المُنافِقین» (احزاب33، 1) ـ ای پیامبر! با کافران و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت­گیری بنمای.

5) «وَعَد اللهُ المُنافقینَ و المُنافِقاتِ وَ الکُفّارُ نارُ جَهَنَّم» (توبه9، 68) ـ خداوند به مردان و زنان منافق و کافران وعده آتش دوزخ داده است.

6) «اِنَّ الله جامِعُ المنافِقینَ وَ الکافرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعا» (نساء4، 140) ـ خداوند، منافقان را با کافران در جهنم جمع خواهد کرد.

صفت منافقان در قرآن

قرآن كريم در آيات گوناگون، چهره منافقان را چنين ترسيم مي‌نمايد:

1- منافقان بيماردلانند:

1-1) «فی قُلُوبِهم مَرضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً» (بقره2، 11)

ـ در دل­های آنان بیماری است؛ خداوند بر بیماریشان بیفزاید.

2-1) «اِذ یَقولُ المنافِقون و الّذین فی قُلوبِهم مَرَض ...» (انفال8، 49؛ احزاب33، 12)

 ـ هنگامی که منافقان و آنان که در دل­هایشان بیماری است می­گفتند:... .

2) منافقان به خیال خود خدا را فریب می­دهند:

«اِنَّ المُنافقینَ يُخادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُم» (نساء4، 142)

- همانا منافقان با خدا فريبكاري مي‌كنند و حال آن‌كه خدا فريب دهندة آنان است.

3) بر پیامبری رسول خدا (ص) گواهی دروغ می­ دهند:

«إذا جائکَ المُنافِقونَ قالُوا نَشهَدُ إنَّکَ لَرَسُولُ اللهِ ... وَ اللهُ یَشهَدُ إنَّ المُنافِقینَ لَکاذِبُونَ» (منافقون63، 1)­

ـ هنگامی که منافقان نزد تو می ­آیند می­ گویند: «ما شهادت می ­دهیم که یقیناً تو رسول خدایی؛ ... ولی خداوند گواهی می­ دهد که منافقان دروغگویانند.

4) وعده ­های خدا و پیامبر را دروغ می­پنداشتند:

«وَ إذ یَقُولُ المُنافِقوُنَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولَه إلاّ غُرُوراً» (احزاب33، 12) ـ و هنگامی را که منافقان و بیماردلان می­گفتند: خدا و پیامبرش جز وعده­های دروغین به ما نداده­اند.

5) فراریان از جبهه جنگ:

1-5: «وَ قیلَ لَهم تَعالَوا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَوِ ادفَعُوا قالُوا لَو نَعلَمُ قِتالاً لَاتَّبَعناکُم ...» (آل عمران3، 167) ـ چون به آنان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید یا به دفاع بپردازید»، گفتند: «اگر جنگ آزموده بودیم با شما همراهی می­کردیم.

2-5: «... اِنَّکُم رَضیتُم بالقُعُودِ ...» (توبه9، 83) ـ شما (منافقان) به بازماندن از جهاد خشنودید.

6) در برابر مؤمنان بسیار ترسناکند:

«لَأنتُم اَشَدُّ رَهبَةً فی صُدُورِهم مِنَ اللهِ ...» (حشر59، 13) ـ آنان بیش از خدا از شما بیمناکند.

7) از دین بر علیه دین استفاده می­ کنند:

«اَلَّذینَ اتَّخَذُوا مَسجِداً ضِراراً وَ کُفراً وَ تَفریقاً بَینَ المُؤمِنینَ. وَ ...» (توبه9، 107) ـ کسانی که مسجد می­سازند تا به مؤمنان زیان رسانند و میان آنان کفر و تفرقه اندازند.

8) از مسجد و مراكز مذهبي به عنوان خانه تیمی و کمینگاه استفاده می­کنند.

«اَلَّذینَ اَتَّخَذُوا مَسجِداً ضِراراً ... و إرصاداً لِمَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَهُ ...» ـ آنان که برای خسارت زدن به مؤمنان، مسجد می ­سازند ... کمین گاه کسانی است که می ­خواهند با خدا و رسول او محاربه نمایند.

9) بدی­ها و منکرات را ترویج می­ کنند:

«المُنافِقونَ وَ المُنافِقات ... یَنهَونَ عَنِ المَعرُوفِ (همان) ـ مردان و زنان منافق ... از ارزش‌های اسلامی منع می­کنند.

11) انفاق نمی کنند و مانع انفاق­کنندگان می­ شوند:

1-11) «المُنافِقونَ وَ المُنافقاتُ ... و یَقبِضُونَ أیدِیَهُم» (همان)ـ مردان و زنان منافق ... دست خود را از انفاق در راه خدا می ­بندند.

2-11- «هُم الّذینَ یَقُولوُنَ لا تُنفِقُوا مَن عِندَ رَسُولِ اللهِ حَتّی يَنفَضُوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ و الارض وَ لکِنَّ المُنافِقینَ لا یَفقَهُونَ» (منافقون63، 7)

3-11- آنان همان‌هایند که می­گویند: بر کسانی که اطراف پیامبر خدایند، انفاق نکنید تا پراکنده شوند؛ در حالی که خزینه های آسمان­ها و زمین، از آنِ خداوند است؛ ولی منافقان می ­فهمند.

4-11) «وَ مِنهُم مَن عاهَدَ اللهَ لَئن آتانا مِن فَضلِهِ لَنَصَّدَّ قَنَّ ... فَلَمّا آتاهُم مِن فَضلِهِ بَخِلوُا ... فَاَعقَبَهُم نِفاقاً فی قُلُوبِهِم إلی یَومِ یَلقَونَهُ ...» (توبه9، 77-75)

ـ بعضی از آنان با خدا عهد کرده­اند که اگر از کرم خود به ما عطا فرماید حتماً صدقه می­دهیم ... اما هنگامی که از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بُخل ورزیدند ... این عمل، روح نفاق را تا روزی که خدا را ملاقات کنند در دل‌هایشان برقرار ساخت.

12) منافقان به خدا و روز رستاخیز ناباورانند:

«و مِنَ النّاسِ مَن یَقولُ آمَنّا بِاللهِ وَ بِالیَومِ الآخِرِ وَ ما هُم بِمُؤمنینَ» (بقره2، 5) ـ از مردم کسانی هستند که می­گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده­ایم» در حالی که ایمان ندارند.

13) منافقان فسادکارانند:

«أَلا اِنَّهُم هُمُ المُفسِدُونَ وَ لکِن لا یَشعُروُنَ». (بقره2، 13) ـ آگاه باشید! این­ها (منافقان) همان مفسدانند؛ ولی نمی ­فهمند.

14) منافقان از قرآن و پیامبر رویگردانند. «وَ إذا قیلَ لَهُم تَعالوا إلی ما أنزَلَ اللهُ وَ إلیَ الرَّسُولِ رَأیتَ المُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُوراً» (نساء4، 61) ـ و هنگامی که به آنان گفته شود به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را می­بینی که (از قبول دعوت) تو اعراض می­کنند:

15) نماز را با کسالت و برای مردم می­ خوانند: «إنَّ المُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُم وَ إذا قاموا إلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُونَ النّاسَ ...» (نساء4، 142) ـ منافقان می­ خواهند خدا را فریب دهند، در حالی که او آنان را فریب می­دهد و هنگامی که به نماز برمی­خیزند، با کسالت برمی­خیزند و در برابر مردم ریا می­کنند.

16) منافقان از دین بازگشتگان و کافرانند: «ذلِکَ بأنَّهُم آمَنُوا ثُمَّ کَفَروُا ... (منافقون63، 3) ـ این به خاطر آن است که آنان نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند.

17) منافقان برادران و دوستان کافرانند:

1-17) «ألَم تَرَ اِلیَ الّذینَ نافَقُوا لِإخوانِهِمُ الَّذینَ کَفَروُا مِن أهلِ الکِتابِ ...» (حشر59، 11)

ـ آیا منافقان را ندیدی که پیوسته به برادران کافر خود از اهل کتاب، می­گفتند: ...

2-17) بَشِّر المُنافقینَ ... الّذینَ یتَّخِذُونَ الکافرینَ أولیاءَ مِن دُونِ المُؤمِنین ...» (نساء4، 138 و 139)

ـ منافقان را به عذاب دردناکی مژده ده؛ آنانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست خود می­گیرند.

18) منافقان قصد براندازی حکومت پیامبر خدا (ص) را داشتند:

«یَقُولُونَ لَئن رَجَعنا إلَی المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الأعَزُّ مِنهَا الأذَلَّ ... (همان، 8) ـ آنان (منافقان) می­گویند: «اگر به مدینه باز گردیم، عزیزان، ذلیلان (پیامبر و اطرافیانش) را بیرون می­کنند.

19) برای جلوگیری از راه خدا به دروغ متوسل می ­شوند:

1-19) «اِتَّخَذُوا أیمانَهُم جُنَّةً فَصَدُّوا عن سبَیلِ الله ...» (همان، 2)

ـ آنان (منافقان) سوگندهایشان را سپر ساخته­اند تا مردم را از راه خدا بازدارند

2-19) «... و اللهُ یَشهَدُ إنَّ المُنافِقینَ لَکاذِبوُنَ» (همان، 1)

ـ خداوند شهادت می­دهد که منافقان دروغگویانند.

20) منافقان چرب زبانند:

«... وَ إن یَقوُلوُا تَسمَع لِقَولِهِم ...» (همان، 4 ) ـ هنگامی که (منافقان) حرف می­زنند تو به سخنانشان گوش فرا می­دهی.

21) هر فریادی را بر ضد خود می­پندارند:

«... یَحسَبُونَ کُلَّ صَیحَةٍ عَلَهیم ...» (همان)

22) دشمن اصلی پیامبر و مؤمنانند:

«... هُمُ العَدُوُّ فَاحذَرهُم ...» (همان) ـ آنان (منافقان) دشمنان واقعی شمایند از آنان بپرهیزید.

23) منافقان خدا را و خدا آنان را فراموش کرده است:

«... نَسُو اللهَ فَنَسِیَهُم» (توبه9، 67) ـ (منافقان) خدا را فراموش کرده­اند، در نتیجه خدا هم آنان را فراموش کرده است.

24) منافقان، مگسانند گِرد شیرینی:

«وَ مِنَ الناسِ مَن یَقُوُلُ آمَنّا بِالله فإذا أوذِیَ فی اللهِ جَعَلَ فِتنَةَ الناسِ کَعذابِ اللهِ وَ لَئن جاءَ نَصرٌ مِنَ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إنا مَعَکُم ...» (عنکبوت29، 10) ـ از مردم کسانی هستند که می ­گویند: «به خدا ایمان آورده ­ایم!» اما هنگامی که در راه خدا شکنجه و آزار می ­بینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی می­ شمارند؛ ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت بیاید، می­ گویند: «ما با شما بودیم»!!

با توجه به آیاتی که درباره منافقان و صفات آنان در قرآن گذشت، چنین می­ نماید که نفاق در قرآن بر اساس مبانی اعتقادی درجه اول، یعنی اصول دین اسلام، تعریف و تبیین گردیده است. از این رو در دیدگاه قرآنی، منافقان، همان کافرانی هستند که پوستین اسلامیت پوشیده و برای پیشبرد اهداف و اغراض سیاسی و اجتماعی خود با مسلمانان در آمیخته ­اند؛ گاه با بی­ میلی تمام به نماز می ­ایستند و تا پشت جبهه­ های جهاد، مسلمانان را همراهی می ­نمایند، گاه مسجد می­ سازند و ...؛ در حالی که نه خدا و روز رستاخیز را باور دارند و نه رسالت پیامبر اسلام را. به بیانی دیگر، منافقان، کافران مسلمان‌نمایی هستند بدون باور قلبی به مبانی اسلام.

 

[1]- لسان العرب، 10، 359

[2]- نک: همان

[3]- نک: همان، 358.

[4]- همان، 359.

[5]- همان، 359.

[6]- المعجم الوسیط، 2، 942.

[7] - تسنيم، 2، 261.

نویسنده: حسن رهبری

ادامه دارد ... .