به گزارش خبرنگار مهر، رمان «برادرزاده رامو» نوشته دنی دیدرو به تازگی با ترجمه مینو مشیری، توسط نشر چشمه منتشر و راهی کتابفروشیها شده است. این رمان به عنوان یکی از کتابهای مجموعه «جهان کلاسیک» این ناشر به چاپ رسیده و صد و هشتاد و ششمین «داستان غیر فارسی» چشمه است.
دنی دیدرو یکی از فیلسوفان عصر روشنگری فرانسه است که رمان «برادرزاده رامو» او یکی از آثار مشهور ادبی _ فلسفی جهان است و بیشتر مانند یک رساله فلسفی است یا یک رمان ادبی. احتمال میرود که این رمان در سال ۱۷۶۲ نوشته شده باشد. «برادرزاده رامو» در دوران مختلف بارها توسط نویسنده اش، بازنویسی شده است. پیش از آشنایی فرانسویها با این اثر، نسخهای از آن به دست شیللر رسیدو او هم آن را برای گوته فرستاد. گوته بعد از خواندن این رمان، مانند شیللر تحت تاثیر قرار گرفت و در سال ۱۸۰۵ آن را به زبان آلمانی ترجمه کرد.
دیدرو، فیلسوف، رمان نویس، نمایشنامه نویس، منتقد، نظریه پرداز زیبایی شناسی و زبان شناس بود. نام دیدرو در کنار نام دیگر فیلسوفان جنبش روشنگری فرانسه، یعنی مونتسکیو، ولتر و روسو قرار دارد.
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
آدم منتظر است آن نخ کشیده شود که نمی شود، یا اگر اتفاقا آرواره اش کمی باز شود فقط برای گفتن واژه ای اسفناک است تا بفهمید دیده نشده اید و تمام آن اداواطوارهایی که برایش ریخته اید هدر رفته اند؛ واژه ای که می گوید پاسخ سوالی است که چهار روز پیش تر از او کرده اید؛ و پس از گفتن آن آرواره اش مجددا جمع و بسته می شود.
سپس رامو شروع به درآوردن ادای آن مرد کرد. در صندلی بی حرکت نشسته بود و سرش را تکان نمی داد، کلاه را تا روی پلکها پایین کشیده بود، با چشمهای نیمه بسته و بازوان آویزان، آرواره هایش را چون دستگاه خودکاری می جنباند و می گفت «بله، مادموازل، حق با شماست، لازم است در آن کار ظرافت به خرج داد.»
به این دلیل که حرف آخر همواره با این آقاست: شب، صبح، در توالت، وقت ناهار، در کافه، در قمار، در تئاتر، وقت شام، در بستر. اکنون نزدیکش نیستم تا عقایدش را بشنوم، اما از دستوراتش در سایر موارد کاملا خسته شده ام. ارباب ما غم زده، نامفهوم، و قاطع چون سرنوشت است.
در مقابلش زن خشکه مقدسی است که خود را خیلی مهم جلوه می دهد و می توان گفت هنوز زیباست...
این کتاب با ۱۲۲ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۸۵ هزار ریال منتشر شده است.