خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: اورهان پاموک نویسنده بین المللی ترکیه ای، کار نویسندگی اش را با «جودت بیک و پسران» آغاز کرد که تا به حال چندین ترجمه فارسی از آن در بازار نشر کشور عرضه شده است. او دومین رمانش را با نام «خانه سیاه» نوشت و پس از آن بود که «قلعه سفید» را در سال ۱۹۸۵ منتشر کرد که باعث شد از آن به بعد به عنوان یک نویسنده بین المللی مطرح شود. نویسندگانی چون اورهان پاموک یا خالد حسینی که این روزها از شهرت بین المللی برخوردارند، به طور کامل و البته صحیح از اسلوب رمان نویسی پیروی می کنند که موفق شده اند در سطح جهانی خوانندگانی داشته باشند.
«قلعه سفید» پاموک از ابتدا تا فصول پایانی اش، کاملا اثری قصه گوست و می توان آن را در گروه رمان های تاریخی طبقه بندی کرد چون موضوع و مواد تشکیل دهنده اش تاریخی هستند و نفس داستان نیز در یک بستر تاریخی شکل گرفته است. به طور خلاصه، داستان درباره یک مرد عالم و دانشمند ایتالیایی است که در یک کشتی ونیزی توسط ناوگان امپراطوری عثمانی دستگیر شده و به بردگی برده می شود. ابتدا با خطر اعدام روبروست اما مردی که در طول داستان با نام «استاد» از او یاد می شود از نظر ظاهر، شباهت زیادی با مرد ونیزی دارد، او را می خرد و با خود به خانه اش می برد. دانشمند ونیزی به استاد کمک زیادی می کند تا نزد پاشا (از نزدیکان سلطان) و شخص سلطان (که یک کودک است) ارج و قرب زیادی پیدا کند. استاد مرتب در پی آزمایشات علمی است و از علم مرد ونیزی بهره زیادی می برد...
پاموک در مطلبی که برای «قلعه سفید» نوشته به این نکته اشاره کرده که چند نوع داستان وجود دارد؛ یک نوع با پایان به جا تمام می شوند اما قهرمانشان بیرون از کتاب و در تخیل، به زندگی شان ادامه می دهند. برخی از نویسندگان قرن نوزدهم کوشیده اند این تخیلات را در جلدهای بعدی کتابشان ادامه بدهند. از دید پاموک کتاب های دیگری هم وجود دارند که نه با ماجراهای تازه قهرمانشان در جلدهای بعدی، که با سرگذشت خودِ کتاب، حیات جدیدشان را در تخیل نویسنده پی می گیرند. او معتقد است واکنش خوانندگان و دوست و آشناهای نویسنده، باعث می شود که کتاب مرتبا در ذهن نویسنده در حال تغییر و تحول باشد.
پاموک درباره بستر زمانی این رمان، این توضیحات را می دهد که: اواسط قرن هفدهم را برای زمان داستانم، فقط به این دلیل انتخاب نکردم که از لحاظ تاریخی مناسب است یا عصری رنگارنگ و ناآرام بوده، بلکه می خواستم قهرمانانم بتوانند از نوشته های نعیما، اولیا چلبی و کاتب چلبی هم فیض ببرند، اما خیلی حوادث کوچک قرن های قبلی و بعدی هم، از رهگذر سیاحتنامه ها، به کتابم رسوخ کرد. برای آن که بتوانم ایتالیایی پاک نیت و خوش بینم را برده استاد کنم از کتابی سود بردم که نویسنده ای گمنام به فیلیپ دوم تقدیم کرده بود. روزهای زندان بارون و. وراتیسلاو _ که همزمان با سروانتس در کشتی های عثمانی پارو می زده _ الگویی شد برای زندگی برده ام توی سلول.
این نویسنده همچنین برای نوشتن بخش هایی از رمانش که مربوط به شیوع طاعون در استانبول است، از نامه های مردی فرانسوی به نام بوسبک استفاده کرده که ۴۰ سال قبل از بستر زمانی این رمان، به استانبول آمده بوده است.
یک نکته درباره این رمان این است که پاموک برای نوشتن خواب های موجود در «قلعه سفید» که باید توسط شخصیت اصلی داستان تعبیر شوند، از مطالب و مستندات تاریخی استفاده کرده است. اما او بخشی از خود و گذشته اش را هم به این عامل از داستانش، وام داده است. به عبارتی او برخی از خواب ها را با توجه به کودکی خودش نوشته و این مطلب را در یادداشتی که برای این رمان نوشته، توضیح داده است. به هر حال، با توجه به این مساله می توان گفت اتفاقاتی که در طول داستان رخ می دهد، تلفیقی از تاریخ جدید و قدیم ترکیه است.
اما مرموز شدن رمان و خارج شدنش از ساختار صرفا قصه گو، تازه از دو فصل پایانی یعنی فصول ۱۰ و ۱۱ کتاب آغاز می شود. آنجا که عنصر «او» وارد ادبیات راوی می شود، در فرازهایی باعث می شود مخاطب کتاب واقعا سردرگم شود که راوی داستان از اول دانشمند ایتالیایی بوده یا استاد ترک؟ البته شخصیت راوی در بین جملات و فعل هایی که به کار می برد، کدهایی را برای ردیابی اش به جا گذاشته که باعث می شود مخاطب یقین کند داشته از ابتدا روایت همان مرد ایتالیایی را می خوانده است. اما در فرازهایی همان طور که اشاره شد، سردرگمی و به بیان بهتر تردید، موجب لذت بخش شدن مطالعه این داستان می شود.
پاموک در به کار بردن این تکنیک، کار را به جایی می رساند که خودش هم می نویسد: من هم نمی دانم نسخه خطی «قلعه سفید» را برده ایتالیایی نوشته یا استاد عثمانی. برای احتراز از برخی دشواری های فنی (منظور پاموک دادن پاورقی و کارهایی از این قبیل است) تصمیم گرفتم از نزدیکی ای سود ببرم که به فاروق (یکی از قهرمانان رمان «خانه خاموش») احساس می کرد. یکی از مسائل فنی و اسلوبی که به کمک او حل کردم: بعضی خوانندگانی که به نصیحت یکی از قهرمانان گوش دادند و کتاب را تا آخر نخواندند، گفتند درست نیست که یک ترک کتابی را از زبان یک ایتالیایی بنویسد. لابد سروانتس هم در زمان خودش دچار همین نگرانی ها شده. این توضیح را هم اضافه کنیم که پاموک در سطری که مربوط به گوش دادن به نصیحت قهرمان داستان است، این جمله بین پرانتزی را هم می آورد که «به حرف قهرمان داستان بیش تر از حرف نویسنده گوش دادن یکی از حلقه های مهم سنت رمان خوانی ماست.»
همان طور که اشاره شد، این کتاب در وهله اول، قصه گوست و ویژگی داستان بودن در آن به قوت وجود دارد. اما بازی های زبانی و کلامی در ۲ فصل آخر قوت بیشتری از لحن داستان گونه اثر می گیرد و به آن حالتی تحلیلی می دهد. این رمان از طرفی تاریخ رویارویی امپراطوری عثمانی و اروپا را نشان می دهد، از طرفی گذشته ترکیه را به تصویر می کشد و از طرف دیگر یک قصه است. پاموک در خلق این اثرش که او را بین المللی کرد، از سنت و تاریخ پیشینیان خود بهره برده و چگونگی پیشرفت علم در دنیای قدیم را هم به مخاطبان جدید و امروزی نشان داده است.
یک نکته جالب درباره کار و آثار نویسندگانی چون اورهان پاموک یا خالد حسینی که جایگاهی بین المللی پیدا کرده اند، این است که از نظر طرح قصه، رو به قصه های بیگانه نکرده اند و داستان سرزمین خودشان را می گویند اما شاید رمز موفقیت شان این باشد که این کار را در اسلوب و چارچوب رمان نویسی به معنای صحیح آن انجام می دهند.
ترجمه ارسلان فصیحی از این رمان، زمستان سال ۹۴ توسط نشر ققنوس به چاپ دوم رسید و برای مطالعه در ایام عید نوروز، گزینه مناسبی به نظر می رسد.
صادق وفایی