پتر اشتام که پس از ۱۰ سال باردیگر مهمان نمایشگاه کتاب تهران شده است با اشاره به وجهه بین‌المللی این رویداد می‌گوید: امسال، رونق خوبی از این نظر در نمایشگاه وجود دارد.

خبرگزاری مهر ، گروه فرهنگ- صادق وفایی : پتر اشتام یکی از نویسندگان سوئیسی و آلمانی زبانی است که تعدادی از آثارش در ایران ترجمه و منتشر شده و بین مخاطبان ادبیات داستانی در ایران، شناخته شده است.

این نویسنده سوئیسی امسال در برنامه‌های هفته ادبیات آلمانی در شهر کتاب و همچنین برنامه‌های بیست و نهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران حضور داشته دارد. از اشتام ۴ کتاب داستانی توسط نشر افق با خرید حق کپی رایت ترجمه و منتشر شده است.

اشتام روز شنبه ۱۸ اردیبهشت مهمان بیست و نهمین نمایشگاه کتاب تهران بود و با خانواده خود از برنامه‌ها و بخش‌های جانبی نمایشگاه دیدن کرد. در فرصت کوتاهی که در پاتوق اهل قلم نمایشگاه پیش آمد، گپ و گفتی با این نویسنده داشتیم و درباره شیوه داستان‌نویسی‌اش به گفتگو نشستیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید:

* آقای اشتام، خودتان را در گروه کدام نویسندگان طبقه بندی می کنید؛ مدرن یا پست مدرن؟

بگذارید برای پاسخ این سوال، یک مثال بزنم. گاوی که شیر می‌دهد، کاری ندارد که با شیرش چه کار می‌کنند. من هم مانند همان گاو هستم با این تفاوت که محصولم داستان است ولی بعد از تولدش، مثل همان شیر که گاو کاری با آن ندارد، من هم سعی نمی کنم داستانم را در یک گروه یا طبقه سبک یا متد قرار بدهم.

با این حال گروهی از منتقدان در آلمان من را جزو داستان نویسان پست مدرن می شناسند.

* شما در داستان نویسی تان به محتوا توجه دارید یا فرم؟ شاید هم هر دو!

به نظرم جدا کردن این دو از هم خیلی سخت و دشوار است.

* پس فرم و محتوای داستان را در هم تنیده می‌دانید...

دقیقا. فرم داستان برایم بسیار مهم است اما طبیعی است که محتوای داستان هم اهمیت زیادی دارد و به آن بی توجه نیستم.

*نویسندگی را یک امر ذاتی و تجربی می‌دانید یا یک مهارت که می توان با آموزش آن را به دست آورد؟

این مساله بسته به این است که نویسنده می‌خواهد چه بنویسد. برخی از نویسندگان، زبان فوق العاده‌ای دارند. گروهی دیگر داستان خارق‌العاده خلق می‌کنند. به نظرم برای نوشتن به یک استعداد اولیه احتیاج است.

برای شما پیش آمده که رمان هایی ادبی بخوانید که زبان سحرانگیزشان شما را دیوانه کند. اما از طرف دیگر هم رمان‌هایی خوانده اید که زبان ادبی ویژه ای ندارند اما طرح داستانی شان شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.

* پس معتقدید نویسندگی باید به صورت یک گوهر ذاتی در درون فرد باشد؟

به طور کامل نه. ابتدا یک استعداد یا به تعبیر شما همین گوهر لازم است اما یادگیری فنون و مهارت داستان‌نویسی هم مهم است. این روزها در آلمان، نویسندگانی هستند که مهاجر محسوب می شوند. زبان آلمانی برای آن‌ها بسیار مشکل است ولی به جایی رسیده‌اند که زبان خودشان را پیدا کرده‌اند و بعضی از آن‌ها خیلی هم موفق هستند. طبیعی است که آن‌ها هم خیلی از ریزه کاری های زبان آلمانی را یاد می گیرند.

ولی به یک نکته اشاره کنم، آن گروه از نویسندگانی که زبان ادبی و جذابی دارند، معمولا جذب فضای تبلیغات و مشاغل این چنین می‌شوند. چون می‌توانند از این راه پول خوبی در بیاورند. در هر حال، به نظرم کسی که داستان می نویسد، باید به اندازه کافی به زبان مسلط باشد.

* شیوه داستان‌نویسی شما کشف و شهودی است یا از پیش می‌دانید قرار است چه اتفاقی برای داستانتان بیافتد؟

اول داستان نمی‌دانم قرار است چه اتفاقی بیافتد. نوشتن داستان برایم مانند راهپیمایی در منطقه‌ای است که نمی‌دانم چه جغرافیا و ویژگی‌هایی دارد.

* طرح یا ساختار اولیه چطور؟

چرا. همیشه یک ایده و طرح اولیه دارم. مثلا در یکی از رمان‌هایم، ایده اولیه این بود که یک مرد هست، یک زن زیبا و یک زن نازیبا. بعد نشستم تا ببینم بین این انسان‌ها چه خبری خواهد شد.

* خودتان چقدر در داستان‌هایتان حضور دارید؟

خودم در داستان‌هایم حضور دارم. داستان‌ها، بیشتر تصاویر هستند؛ تصاویری که می‌بینم. مثلا در رمان «روزی مثل امروز» خودم خیلی حضور دارم. البته بگویم، این گونه نیست که اتفاقی که در داستان رخ می دهد، در زندگی و بیوگرافی من رخ داده باشد اما احساس و اندیشه که نسبت به چیزی دارم، کاملا در داستانم وجود دارد.

* یعنی شخصیت اصلی به نوعی آینه دار شماست؟

وقتی می‌نویسم باید به قالب شخصیت اصلی نفوذ کنم و به نوعی خودم را به نقش او در بیاورم اما؛ عکس این قضیه صادق نیست. داستان‌هایم یک منشا دیداری دارند و به تجاربی بر می‌گردند که در زندگی داشته‌ام؛ افرادی که شناخته‌ام و... بنابراین نمی‌توانم چندان تفکیک منظم و مرتبی ارائه بدهم. این مفاهیم که در پس ذهنم قرار دارند، به نوعی در هم تنیده هستند.

* در داستان نویسی، بیشتر تحت تاثیر چه نویسنده یا نویسندگانی هستید؟

نمی‌توانم دقیق بگویم چون تحت تاثیر نویسندگان زیادی بوده و هستم. ولی اگر بخواهم نام ببرم می توانم از همینگوی، چزاره پاوزه، آلبر کامو، ریچارد فورد و... نام ببرم.

* این سوال شاید تکراری باشد اما شما از نویسندگان ایرانی چه کسانی را می‌شناسید؟ احتمالا صادق هدایت یا ...

نه صادق هدایت را نمی شناسم. اما از نویسندگان شما، محمود دولت‌آبادی و امیرحسن چهل‌تن را می‌شناسم. البته خیلی همدیگر را نمی‌بینیم ولی همدیگر را بسیار دوست داریم.

* به عنوان سوال آخر، نظر شما درباره نمایشگاه کتاب تهران چیست؟

به عنوان یک نویسنده، وقتی به نمایشگاه کتابی می‌آیم، برایم مهم است که وجهه بین‌المللی اش تقویت شده باشد. وقتی حال و روز امروز نمایشگاه کتاب تهران را می‌بینم خیلی خوشحال می شوم چون تا چند سال قبل، مهمانان خارجی و حاضر در نمایشگاه تنها ترکیه و چند کشور همسایه ایران بودند. اما امسال، رونق خوبی از این نظر در نمایشگاه وجود دارد.

* شما قبلا هم به نمایشگاه تهران آمده بودید؟

بله. ۱۰ سال پیش. به خاطر دلیلی که به آن اشاره کردم، کپی رایت خیلی مهم است. مثلا وقتی نویسنده‌ای مانند ترویانف از اتریش سال گذشته به نمایشگاه تهران می آید به این دلیل است که حق کپی رایت کتابش پرداخت شده است.

کپی رایت از جمله مسائلی است که اگر رعایت نشود، نمایشگاهی مانند فرانکفورت از فرد دعوت نمی‌کند. بنابراین به نظرم کپی‌رایت مساله بسیار مهمی است تا حق کسی ضایع نشود. عدم رعایت کپی رایت در اروپا دزدی محسوب می‌شود. البته نه فقط در حوزه کتاب، بلکه در حوزه‌هایی مانند موسیقی و دیگر عرصه های هنر و فرهنگ.

* پس کپی رایت برای شما مهم است.

بله ولی نه از نظر مادی. رعایت کپی رایت، در واقع احترام به نویسنده و مولف است.

* این روزها مشغول نوشتن داستان جدیدی هستید؟

بله.

* چه زمانی تمام می‌شود؟

راستش نمی دانم چون فقط ۲۰ صفحه‌اش را نوشته‌ام...