به گزارش خبرگزاری مهر، پیرو انتشار یادداشتی از عبدالله شهبازی با تیتر «بهائیت فرقه است نه دین/ طهارت و نجاست ربطی به حقوق شهروندی ندارد» در واکنش به محسن کدیور درباره بهائیان، متن زیر یادداشتی دیگری از عبدالله شهبازی در این خصوص است که از نظر می گذرد.
برای من، که به وجود سازمان مخفی بهائیت در ایران، بجز تشکیلات علنی آن، باور دارم، و کارکردهای پنهان و تخریبی این فرقه را، از نفوذ و ترور تا عملیات گسترده و مافیایی مالی، در دوران قاجاریه و پهلوی شناخته و شناسانیدهام، «ضوضاء» اخیر نمیتواند عادی جلوه کند.
همبند کردن خانم فائزه هاشمی با سران بلندپایه تشکیلات بهائیت، نه بهائیانی معمولی، در دوره گذرانیدن محکومیت وی، با توجه به روحیات ایشان و تجربه طولانی مبلغین بهائی در تأثیرگذاری بر افراد ساده و ناآگاه از طریق تحریک عواطف انسانی، به تأمل جدی نیاز دارد. دیدار خانم هاشمی با یکی از این همبندان سابق که اخیراً به مرخصی آمده (فریبا کمالآبادی عضو «جمعیت یاران» که در غیاب «محفل ملی روحانی» هدایت سازمان بهائیت را در ایران به دست داشت) و پخش وسیع تصویر این دیدار و موج گسترده ناشی از آن نیز قطعاً تصادفی نیست.
تأمل در بحثهای جاری مرا به این یقین رسانیده که این ماجرا تماماً مهندسی شده است و به شکلی سازمانیافته همچنان به این «ضوضاء» دامن میزنند بدون توجه به استدلالهایی که در پیرامون تفاوت بنیادین میان حق شهروندی فرد و به رسمیت شناختن سازمانی غیرقانونی (بیتالعدل حیفا) و تفاوت دو پدیده «دین» و «کالت» ارائه میشود، و بدون توجه به محدودیتهایی که در جوامع غربی برای «کالتها» قائلاند به دلیل خطر تشکیل مافیاهای قدرتمند مالی- سیاسی و تهدیدهای جدی اینگونه سازمانهای متمرکز و بسته برای شهروندان و برای دمکراسی.
بحثهای جاری تکراری و شعاری است و تنها عواطف و احساسات انسانی را نشانه گرفته. بحث درباره حقوق شهروندی است ولی تعمداً به بحث تخصصی در این زمینه توجه نمیکنند و به این پرسش پاسخ نمیدهند که آیا بهائی به عنوان فرد، یعنی بدون عضویت و تبعیت سیاسی از سازمانی بیگانه و مستقر در خارج از قلمرو ایران، میتواند از حقوق شهروندی برخوردار باشد یا خیر؟ و آیا چنین فرد بهائی، ناوابسته به تشکیلات حیفا، وجود دارد یا خیر؟
طفره رفتن از این پرسش و تکرار مکرر شعارهای عاطفی انساندوستانه را تنها میتوان خلط مبحث و سفسطه و ضوضاء نامید لاغیر.