خبرگزاری مهر- گروه هنر: با فعالیت شبکه کودک و نوجوان شاید بسیاری فکر می کردند یکی از اولین اقدامات این شبکه جذب عموها و خاله ها باشد و اکثر آنها به این شبکه کوچ کنند درحالیکه محمد سرشار مدیر این شبکه در گفتگویی از رویکردهای شبکه سخن گفت و بیان کرد با تهیه کنندگان بسیاری از برنامه های موفق تماس می گیرد ولی از آنها می خواهد مطابق با این رویکردها برنامه سازی کنند.
۳۰ فروردین ماه آغاز رسمی فعالیت های شبکه کودک و نوجوان بود و همین چند ماه فعالیت این شبکه باعث شد تا بخواهیم درباره رویکردها و اکثر اقداماتی که تاکنون انجام گرفته است گفتگویی با مدیران آن داشته باشیم. خبرگزاری مهر در این گفتگو سراغ محمد سرشار مدیر شبکه کودک و نوجوان و احسان عسکری مدیر طرح و برنامه این شبکه رفت. سرشار در این قسمت از گفتگو از رویکردهای شبکه گفت و اینکه عموها و خاله ها به دلیل ضربآهنگ پایین برنامه هایشان نمی توانستند با شبکه همکاری کنند.
وی بیان کرد برنامه زنده جزو ارزان ترین ساختارهای تلویزیونی است و این زنده بودن باعث می شود ریتم کند و همچنین خطاهای زیاد داشته باشد. برنامه زنده اکنون به یک سنت مطلوب تبدیل شده است درحالیکه برنامه هایی مثل مسابقات و یا گفتگوهای حساس که قرار است مخاطب به آن اطمینان کند باید زنده باشند.
با ما در قسمت این گفتگو همراه میشوید:
*شما در این مدت مطالعات و تحقیقات زیادی روی شبکه های خارجی داشتید. با توجه به مطالعات شما و میزان عملکرد شبکه کودک و نوجوان فکر می کنید این شبکه در مقایسه با آنها در چه جایگاهی قرار دارد و بازخوردها نسبت به این شبکه چگونه بوده است؟
محمد سرشار: برنامه های شبکه کودک و نوجوان از ابتدای مهر ماه سال ۹۴ روی آنتن رفت و از آنجا که صداوسیما در حوزه نظرسنجی، پیمایش هایی ملی دارد هر فصل پیمایش هایی انجام می شود و بر آن اساس یکی از کارهای ما مطالعات همان اطلاعات است. این اطلاعات در شورای مدیران شبکه مطرح می شود و مبنای تصمیم گیری های فصل های بعدی ما خواهد بود. ما در این زمینه خیلی کار کردیم و حتی به دیگر شبکه ها هم مشورت هایی ارایه می کنیم. من نکاتی را هم بر اساس این اطلاعات با معاون جدید سیما مطرح کردم. این پیمایش ها اولین منبع اطلاعاتی ما هستند که قابل اطمینان هم هست چراکه براساس سابقه قدیمی صداوسیما در مرکز پژوهش و سنجش افکار شکل می گیرد. متاسفانه نتوانستیم از اطلاعات سال ۹۳ مرکز استفاده کنیم چون مربوط به شهر تهران بود ولی از ابتدای سال ۹۴ پیمایش ها به شکل ملی برگزار شد.
*پیمایش های فصل های پاییز و زمستان چه نتایجی را در برداشت؟
سرشار: برای ما بسیار دلگرم کننده بود. البته قسمت خردسال و کودک قابل پیش بینی بود با این حال با اینکه ما همه برنامه های ۱۲ سال به بالا را از مهر ۹۴ حذف کردیم اما مخاطبان بزرگسال یعنی ۱۱ سال به بالا یک درصد هم افزایش پیدا کرد چون به این ترتیب تکلیفشان با شبکه مشخص شده بود. پیش از این مشکلی وجود داشت و آن، این بود که نوجوانان تماس می گرفتند و درباره یک برنامه خردسال انتقاد می کردند که به طور مثال جالب نیست ولی اکنون می دانند برنامه ها در چه ساعتی به خردسالان تعلق دارند و نیازی نیست که آنها را ببینند. اکنون مخاطبان کانال های خردسال و کودک به اندازه شبکه هایی چون مستند، افق، آموزش و... است. بزرگسالان به طور پیگیر اعلام کردند که این کانال ها دیده می شود، در فصل های پاییز و زمستان تعداد کسانیکه اعلام کردند اگر از بین شبکه ها بخواهند یک شبکه را انتخاب کنند شبکه کودک و نوجوان را برمی گزینند بسیار زیاد بودند.
طبیعتا در دوره آموزشی شبکه، مخاطب سردرگم بود اما از ۳۰ فروردین که ما پخش رسمی خود را شروع کردیم به نظرم اقبال مخاطب افزایش بیشتری پیدا کرد. این پیمایش ها مرجع اول اطلاعات ماست. مرجع دوم ما مجموعه هایی هستند که اطلاعات کیفی به ما ارایه می کنند، مثل مراکز نظارتی که زیر نظر خود صداوسیما فعالیت دارند. این مجموعه ها کارها را می بینند و به طور دقیق تحلیل های خود را ارایه می کنند که بسیار جامع است. مرجع سوم ما بازخوردهای خود مخاطبان است که از ارتباط گرفتن با شماره ۱۶۲ تا واکنش های فضای مجازی را شامل می شود و در این فضا نیز نقدها و تشویق های آنها کمک زیادی به ما می کند. البته ما نمی توانیم به همه اظهارنظرها پاسخ دهیم ولی گاهی من به طور خصوصی از بعضی انتقادها تشکر کرده ام. به طور مثال چندی پیش فردی در یکی از شبکه های مجازی به من پیغام داد که نام خدا را در ابتدای یکی از برنامه ها نیاورده ایم و من متوجه شدم که او راست می گوید و تذکر دادم که اصلاح شود. مرجع چهارم ما هم که به تدریج در حال فعال کردن آن هستیم نخبگانی هستند که تلویزیون می بینند و تحصیلکرده هستند. این نخبگان مصرف کننده جدی تلویزیون هستند و ما به دنبال این نکته هستیم که توصیه های عملیاتی آنها را به کار ببریم و اتفاقا در پی این توصیه ها بود که ما به دنبال گیتی خامنه و یا حامد مدرس به عنوان مجری رفتیم و یا برنامه «به توان خدا» که در ماه رمضان پخش می شد به توصیه یکی از این نخبگان بود که معتقد بود این قطعه در پازل برنامه سازی ما غایب است. بعد از این باید عرصه روندپژوهی را داشته باشیم که زمان یک تا دو سال را می طلبد و سن شبکه ما هنوز به آنجا نرسیده است.
*بحثی وجود دارد نسبت به کار مدیریتی در شبکه کودک و نوجوان که ممکن است به دلیل حضور خود شما باشد و آن بزرگانه رفتار کردن با کودکان است. اینکه اجازه کودکی کردن به بچه ها داده نمی شود و این اتهام نسبت به این شبکه وجود دارد، مساله دیگری هم وجود دارد و آن این است که چقدر از زاویه کودکان به جهان نگاه می شود. خاطرم هست زمانی ما کتابی را در سازمان فرهنگ، هنر و ارتباطات برای مسلمانان خارج از کشور تهیه می کردیم. هنرمند نقاشی آن زمان می گفت در یکی از کارهای پیمایشی که در اروپا صورت گرفته است برخلاف تصور بزرگترها، بچه ها آثار دوبعدی را بیشتر از سه بعدی دوست دارند ولی ما براساس انتخاب خود برای آنها تصمیم می گیریم. به طور مثال چه نیازی وجود دارد که یک کودک انیمیشن «بچرخ تا بچرخیم» را ببیند چون نمادسازی های آن را نمی فهمد گرچه که ممکن است ما با دیدن آن لذت ببریم.
سرشار: ابتدا باید این سوال را مطرح کرد که آیا شبکه کودک و نوجوان گرایش های مخاطبانش را در انتخاب هایش تاثیر می دهد یا خیر؟ در اینجا مهمترین مشکل ما این است که اتفاقا منتقدان ما نگاه های بزرگسالانه برنامه ها را نقد می کنند. به طور مثال بعد از طراحی لوگوهای شبکه در گروهی که در یکی از شبکه های اجتماعی داشتیم و مخاطبان هم در آن عضو هستند انتقادهای زیادی مطرح شد. من چند روز سکوت کردم و بعد از آن پرسیدم که به نظرشان چه مراحلی باید طی می شد تا ما به طرح نهایی لوگو می رسیدیم. مخاطبان نظرات خود را مطرح کردند و من گفتم ما تمام این مراحل را انجام دادیم، علاوه بر اینکه با یک پیمایش هم از مخاطب نظرسنجی کردیم درحالیکه آنها نظر شخصی خود را به مخاطب کودک و خردسال تعمیم می دادند. درباره طراحی لوگو باید گفت، ما ابتدا لوگوهای ۱۴۰ شبکه کودک را در دنیا استخراج کردیم بعد از آن از استادان فعال در این حوزه خواستیم این لوگوها را برای ما دسته بندی کنند و فهمیدیم تجربه جهانی در طراحی لوگو کودک و نوجوان چیست. بعد از آن به این نقطه رسیدیم که در ایران برای طراحی هویت بصری شبکه های تلویزیونی چه مجموعه هایی فعالیت می کنند. طبیعتا بیشترین مجموعه ای که در صداوسیما تجربه داشت معاونت برون مرزی بود که هویت گرافیکی آن هم با باقی معاونت ها متفاوت بود. ما به سراغ آقای محمدعلی قاسمی مشاور هنری سازمان صداوسیما رفتیم و در حوزه طراحی هویت های گرافیکی مشورت خواستیم (این را هم بگویم در ایران تنها چند مجموعه توانایی طراحی هویت های گرافیکی را دارند و مشکل ما همین است که هر گرافیستی فکر می کند که اگر برای نشریه، کتاب و... لوگو طراحی می کند، می تواند برای یک شبکه تلوزیونی نیز همین کار را انجام دهد درصورتیکه هرکدام اقتضائات خود را دارند). ما درنهایت براساس دسته بندی هایی که داشتیم لوگوهای متعددی را طراحی کردیم که در هر شاخه یک لوگو که قوی تر بود انتخاب شد. این چهار گزینه روی کارت هایی چاپ شده و به تناسب گروه خردسال و کودک در محیط هایی که آنها حضور داشتند، توزیع شدند و نظرسنجی انجام گرفت. نکته جالب اینجا بود که در سنین زیر ۶ سال تقریبا ۹۸ درصد همین لوگوی فعلی را انتخاب کردند. در گروه نهال هم ۸۵ درصد بچه ها لوگوی فعلی را انتخاب کردند با اینکه خود من این لوگو را نمی پسندیدم و به نظرم لوگوتایپ شبکه زیباتر بود. ما مجموعه این اطلاعات را در اختیار رییس وقت صداوسیما قرار دادیم و او هم سلیقه اش با آنچه که روی آنتن رفت متفاوت بود ولی به نظر کودکانی که لوگو را دوست داشتند، احترام گذاشتیم. طبیعی بود که به محض اینکه رده سنی جلوتر می رفت، بچه ها علاقمندیشان به لوگو کاهش می یافت و ما در این نقطه مجبور بودیم این فشار را از طرف منتقدان تحمل کنیم. ابتدا جستجو کردند تا ببیند لوگوها از کجا کپی شده است و چون طراحی خود ما بود این انتقاد را مطرح کردند که ما بدسلیقه هستیم و من همانطور که گفتم به سلیقه کودکان احترام گذاشتیم و خواستیم به یک گرایش جوابگو باشیم.
*جامعه آماری شما چند نفر بود؟
سرشار: ۲۰۰ نفر در هر رده سنی و البته کاری که ما انجام دادیم در صداوسیما یک اتفاق جدید بود و تاکنون کسی برای انتخاب لوگو نظرسنجی نکرده بود. در حوزه برنامه سازی نیز ما همین رویکرد را در پیش گرفتیم به طور مثال خردسال حوصله ندارد بیش از ۷ دقیقه کار ببیند و ما این مساله را در آثار خود رعایت می کنیم. اگرچه که به بسیاری از برنامه سازان قدیمی تلویزیون برمی خورد وقتی به آنها می گوییم ۷ دقیقه برنامه بسازند و بسیاری از آنها بیان کرده اند که ما شأن آنها را در حد یک آیتم ساز پایین آورده ایم. درحالیکه اینها اقتضائات مخاطب است و ما در برنامه سازی خود رعایتشان می کنیم. حتی موردی هم که شما درباره دو بعدی بودن و یا سه بعدی بودن برنامه ها گفتید نیز انجام می شود و ما برای مخاطب خردسال کمتر انیمیشن های سه بعدی خریداری می کنیم. مهمترین نکته در گرایش سنجی مخاطب این است که ما براساس تلفیق نیازها و پژوهش ها سفارش نامه هایی را می نویسیم و تهیه کنندگان براساس آنها ایده های خود را مطرح می کنند. بعد از اینکه برنامه ای روی آنتن می رود حدود یک فصل یعنی ۲۶ قسمت طول می کشد و سپس ما نتایج و بازخوردها را می سنجیم. این را هم باید در ذهن داشته باشیم که کودک به تناسب رشدی که دارد قدرت تصمیم گیری اش افزایش پیدا می کند و زمانیکه بچه ها به سن تکلیف می رسند عملا می توانند به شکل کاملی برنامه زندگی خود را انتخاب کنند ولی خردسال نمی تواند تصویری کلی داشته باشد که چه برنامه هایی را باید ببیند تا مجموعه مهارت هایش کامل شود بنابراین ممکن است یک سی دی جذاب را از صبح تا شب ببیند درحالیکه پدر و مادر می دانند که یک سی دی فقط یک مهارت او را کامل می کند. در اینجا باید با تکنیک های تربیتی به خردسال کمک کرد تا به نیازهای او پاسخ داده شود.
*ذهنیتی نسبت به شبکه کودک و نوجوان وجود دارد که کودکان توسط این شبکه با تفکرات دهه شصتی آموزش می بینند.
سرشار: در اواخر دهه ۵۰ به خاطر یک اتفاق سیاسی که در کشور رخ داد و انقلاب به پیروزی رسید نوعی انفجار را در هنرهای مختلف از جمله در تلویزیون شاهد بودیم. یک منظومه فکری تغییر و تفکری دیگر جایگزین آن شد. بنابراین خلاقیت های زیادی بروز کرد که در مجموعه آن بهترین انتخاب ها اتفاق افتاد اما دهه ۶۰ را که پشت سر گذاشتیم گویی خلاقیت ها به تدریج کاهش می یابد و محدودیت ها بیشتر می شود. بودجه تلویزیون از دوره ای به بعد کمتر شد و چون قرار نیست مخاطب متوجه شود به سمت ساختارهای زنده می رود. برنامه زنده جزو ارزان ترین ساختارهای تلویزیونی است و این زنده بودن باعث می شود ریتم کند و همچنین خطاهای زیاد داشته باشد. برنامه زنده اکنون به یک سنت مطلوب تبدیل شده است درحالیکه برنامه هایی مثل مسابقات و یا گفتگوهای حساس که قرار است مخاطب به آن اطمینان کند باید زنده باشند و یا برنامه هایی که در بازه زمانی کوتاه مراسمی چون افتتاحیه و اختتامیه را پوشش می دهند.
غیر از برنامه هایی که گفته شد حضور یک عمو یا خاله روی آنتن چه ویژگی ای دارد که نیاز باشد زنده روایت شود. برعکس مخاطب در اینجا دوست دارد کیفیت هنری بالاتری را ببیند و ما این مساله را فدا می کنیم و حالا ما در شبکه کودک از چنین مواردی پرهیز کرده ایم. ما جلوی این نوع از برنامه سازی که ۹۰ دقیقه آنتن در دست یک نفر باشد، ایستادگی کردیم. البته در توضیح این برچسب دهه شصتی که گفته شد باید بیان کرد که ما سعی کردیم در هر دوره بهترین تجربه ها را انتخاب کنیم و به شبکه بیاوریم. در اجرای خردسال ما کسی را به باتجربگی گیتی خامنه نداریم و او یک سرمایه ملی است. او فردی است که در زندگی شخصی خود هم به همان شیوه ای رفتار می کند که روی آنتن است و این اهمیت بسیاری دارد. چرا ما دایم از بازیگرانی ایراد می گیریم نقشی را ایفا می کنند درحالیکه در زندگی شخصی خود به شیوه دیگری رفتار می کنند. احساس می کنیم که آنها ریا می کنند و وقتی یک مجری را می بینیم که زندگی شخصی و کاری او نزدیکی زیادی با هم دارد برای مخاطب لذتبخش است. من خوشحالم که خردسالان ما وقتی بیرون می رود و خانم خامنه را می بینند همان کسی را می بینند که روی آنتن می بینند و احساس دوگانگی پیدا نمی کنند.
حتی یکی از کارهای من این است که برنامه های موفقی را که در دیگر شبکه ها می بینم با تهیه کنندگانشان تماس می گیرم و از آنها درخواست می کنم که به ما هم مشاوره دهند اما بعضی از آنها نتوانستند با ما همکاری داشته باشند. ما در دوره ای که فیتیله ای ها روی آنتن نبودند دغدغه های تربیتی خود را گفتیم و بیان کردیم اگر بتوانند خود را بازسازی کنند به دلیل تجربه تربیتی که روی آنتن داشتند، می توانند برنامه جدید و خوب بسازند. آنها مدعی شدند که پشتوانه تربیتی و کارشناسی خوبی دارند، طرح هایی را آوردند اما دیدیم طرح ها بیانگر همان مجموعه با همان روال تربیتی قبل است و دیدیم که در ایام نوروز هم کارشان به سمت بزرگسال گرایش پیدا کرد.
*شما گفتید عموها و خاله ها ریتم برنامه هایشان کند است اما آیا امکان نداشت که بتوان به تعاملی رسید که درنهایت این همکاری به نتیجه برسد چون بعضی از این برنامه ها در شبکه های دیگر بازخوردهای خوبی داشته اند.
سرشار: باید تفاوتی قایل شد بین کسی که یک میان وعده پرطرفدار به مخاطب خود ارایه می کند با کسی که غذای روزانه را تامین می کند. شبکه های دیگر مخصوصا شبکه دو شبکه قله هستند یعنی یک میان وعده با مخاطب بسیار بالا ارایه می کنند. درحالیکه شبکه کودک و نوجوان تغذیه را بر عهده دارد و این برنامه خیلی بالاتر از یک میان وعده است. رویکرد ما خیلی بالاتر از یک عمو یا خاله تک ستاره است، میزان محبوبیت مجموعه برنامه های ما فاصله بسیار کمی با یکدیگر دارد به طور مثال گفته می شود برنامه «محله گل و بلبل» ۷۰ درصد مخاطب دارد و واقعا اینطور است اما برنامه هایی که در رده دوم و سوم قرار می گیرند به یک باره با افت شدیدی مواجه می شوند. آنتن ما به این شکل نیست و اعواج در مخاطب نداریم. برنامه ها در یک قد با هم رشد می کنند. بینشان ستاره وجود ندارد ولی ضعیف هم ندارند، مخاطب وفادار ما به تدریج در حال رشد است. جالب است که در نظرسنجی ها ۲۵ درصد کودکان اعلام کرده اند که برنامه عمو پورنگ را نمی بینند چون شبکه کودک را نگاه می کنند یعنی اصلا خبر ندارند که در باقی شبکه ها چه اتفاقی رخ می دهد. ما بزرگسالانی داریم که با ما تماس می گیرند و می خواهند که اخبار «۲۰:۳۰» را در این شبکه پخش کنیم تا بتوانند حداقل اخبار روزانه را تماشا کنند چراکه کودکانشان اجازه نمی دهند آنتن را عوض کنند. نکته دوم این است که خود عموها و خاله ها به این نتیجه رسیده اند که تجربه هایشان به یک دهه دیگر تعلق دارد عموپورنگ اکنون به عنوان محبوب ترین چهره ای که روی آنتن داریم دیگر ساختار برنامه های گذشته خود را پیش نمی برد بلکه به سمت کارهای نمایشی حرکت کرده است چراکه آن ساختار دیگر جواب نمی دهد. یا یکی از خاله های مشهور نزد ما آمد و بیان کرد که می خواهد در حوزه برنامه سازی کار کند و دیگر نمی خواهد روی آنتن باشد چون دوره اش گذشته است و امروز مدل ساخت برنامه های هیجانی و ارزان قیمت به پایان رسیده است. اکنون برنامه های خوش ساخت تر با ضرباهنگ تندتر متناسب با اقتضائات سنین خردسال و کودکی لازم است بعضی در این راستا با ما همکاری کرده اند و بعضی هم نمی توانند خود را تطبیق دهند.
ادامه دارد...