خبرگزاری مهر- گروه هنر- عطیه موذن: دهه شصت با همه سختی ها و کمبودها و خلاهایی که داشت یک نکته خوب هم داشت و آن برنامه ها و فیلم و سریال هایی بود که برای کودکان و نوجوانان پخش می شد؛ برنامه هایی که مخاطب با آنها همراه شد و پا به پای قهرمانان کوچک آنها بزرگ می شد و زندگی کردن می آموخت. امروز اما شاید مخاطب کودک و نوجوان کمتر شاهد این نوع برنامه ها در تلویزیون باشد و همین امر شاید زنگ خطری شده که در یکی دو سال اخیر این موضوع بیشتر جدی گرفته شده و باید منتظر خروجی آن در سال های بعد بود.
فقدان برنامه های مناسب برای نسل نوجوان تا جایی پیش رفت که چندی پیش رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانی هایشان به این مساله اشاره کردند و خواستار توجه به این نسل شدند.
شبکه نوپای کودک و نوجوان با مدیریت محمد سرشار چند ماهی است که فعالیت خود را آغاز کرد است و از ۳۰ فروردین سال جاری به فعالیت هایش رسمیت بخشیده است. سرشار مدیر این شبکه در گفتگویی که برای پاسخ به این دغدغه رهبری تدارک دیده شد همراه با احسان عسکری مدیر طرح و برنامه شبکه به خبرگزاری مهر آمد و در این باره سخن گفت.
محمد سرشار در این گفتگو از وجود خط قرمزهایی گفت که در اصل خط قرمز نیست و بیشتر به دلیل نظر و سلیقه یک برنامه ساز و تهیه کننده که از لحاظ تئوریک فضاها را نمی شناسد و فکر می کند نباید به سمت آن موارد حرکت کند به عنوان خط قرمز شناخته شده است. با ما در بخش پایانی این نشست همراه می شوید:
*چندی پیش مقام معظم رهبری دغدغه هایی را نسبت به رسانه ملی مطرح کردند که مهمترین محور آنها وجود برنامه هایی برای نسل نوجوان در تلویزیون بود که بتواند این نسل را تربیت کند. شما در این زمینه چه طرح ها و برنامه هایی در شبکه دارید؟ برنامه هایی که هم تربیتی و آموزشی باشند و هم بتواند نسل نوجوان را جذب کند.
- مهمترین شناخت، شناخت هر فرد نسبت به خودش است و ما این نکته را در پژوهش های خود نیز دریافتیم. اولین مشکل صداوسیما در از دست دادن مخاطب جذاب نبودن خود برنامه هاست و نه وجود شبکه های ماهواره ای و یا رسانه های جدید که گاهی مطرح می شود. مخصوصا در رده خرسال و کودک به طریق اولی این مساله پررنگ تر است. وقتی شما از مخاطب نوجوان می پرسید که چرا برنامه ها را نمی بینید، می گوید چون جذاب نیستند و درصد بسیار کمی هستند که ممکن است پاسخ دهند چون ماهواره دارند و یا از طریق اینترنت خود را مشغول می کنند. پس باید بدانیم که اولین معارض ما در حوزه برنامه سازی خودمان هستیم و اگر بتوانیم جذابیت برنامه ها را افزایش دهیم به طور طبیعی مخاطب هم افزایش پیدا می کند. نکته دیگر تسلط برنامه سازان بر مبانی نظری است و این نکته اهمیت بسیاری دارد. کسی که از نظر فکری همسو نباشد محصولی خنثی تحویل می دهد که هیچ اثری ندارد. بنابراین برنامه سازانی باید در این حوزه کار کنند که به ترتبیت و آینده سازی این نسل اعتقاد دارند و می دانند که برای منظومه انقلاب اسلامی کار می کنند لذا مبانی فکری این منظومه را می شناسند.
بسیاری از مواردی که شما به عنوان یک خط قرمز در رسانه می شناسید در اصل خط قرمز نیست بلکه تهیه کنندگانی هستند که از لحاظ تئوریک فضاها را نمی شناسند و فکر می کنند نباید به سمت آن موارد حرکت کنند. به طور مثال من وارد شبکه کودک و نوجوان شدم و دیدم کارتون «بل و سباستین» پخش نمی شود. دلیل آن را پرسیدم که پاسخ دادند چون در سریال سگ وجود دارد و من هم توضیح دادم که ما از نظر فقهی احکامی درباره سگ ها داریم و سگ ها انواع مختلفی از جمله سگ نگهبان، سگ گله، سگ شکارچی و همچنین سگ زینتی دارند که آخری از احکام سختی برخوردار است. با این حال در کارتون «بل و سباستین» هم سگ زینتی وجود داشت و هم سگ نگهبان و اتفاقا جالب بود که در همان زمان نشریه ای تیتر زد که مدیران جدید شبکه «بل و سباستین» را ممنوع التصویر کرده اند. مصاحبه ای هم با انجمن حمایت از حیوانات شده بود و آنها پرسیده بودند که چرا عده ای با حیوانات خوب نیستند و اظهار نظرهایی این چنینی مطرح شد. صحبت من این است کسی که به احکام فقهی مسلط نیست فکر می کند سگ جزو خطوط ممنوع التصویری است. خوک نیز قوانینی دارد، با این حال این حیوان مخلوق خداست و با توجه به شریعتی که داریم باید در نظر گرفت که کجا باید از آن استفاده کرد. یا یکی دیگر از مواردی که تصور می شد خط قرمز است این بود که عموها و خاله ها برای کودکان زیر ۶ سال با اصرار روسری سرشان می کردند درحالیکه این کار هیچ حکم شرعی ندارد. ما اکنون به تهیه کنندگان خود توضیح می دهیم که حجاب در این سنین اجباری نیست اما اگر دختربچه ای مقید به حجاب است، می تواند رعایت کند. تنها اگر دختر بچه ای مثل بزرگترها آرایش کند و لباس بپوشد برای ما یک خط قرمز است چراکه خردسال باید در رده سنی خودش رفتار کند. من دو هفته پیش جلوی پخش یکی از تبلیغات تلویزیونی را گرفتم چراکه تبلیغ پوشکی بود که در آن خردسالی که پوشک به پا داشت رفتارهای بزرگسالان را داشت و متاسفانه این تبلیغ از دیگر شبکه ها پخش می شود.
مثال دیگری بزنم از اتفاقی که در شبکه ما رخ داده است، ما در انیمیشن هایی که خودمان می سازیم و شخصیت های خیالی دارد، زن مسلمان غیرمشهور را بی حجاب نشان می دهیم تا خردسالان و کودکان ما تفاوت حجاب را متوجه شوند که شخصیت در داخل منزل بی حجاب است و وقتی بیرون می آید روسری یا چادر به سر می کند. این انیمیشن ها در ایام نوروز پخش شدند و مخاطبان در تماس هایی که با ما داشتند بیان کردند که فکر می کنند در شبکه انقلاب شده است. بنابراین این موارد خط قرمز ما نبوده است اما شخص برنامه ساز چون تسلط نداشته، وقتی به او گفته شده که حجاب را رعایت کند، فکر می کند که در یک انیمیشن در منزل هم باید مراقب این مساله باشد و بعد شما می بینید که در منزل محرم و نامحرم را کنار هم می نشاند و آنها با هم شوخی می کنند و در عین حال حجاب هم دارند.
*شاید بخشی از این ناآگاهی به دلیل این است که صداوسیما تکلیف برنامهسازان را در این قوانین مشخص نمی کند، به طور مثال بعضی کارتون های خارجی که ما در کودکی دیده ایم امروز در پخش دوباره از شبکه ها دچار سانسور می شوند.
- ما سعی کردیم این مساله را هم برطرف کنیم. من اسم این رویکرد را هارمونی فرهنگی گذاشته ام و از ابتدا در سند راهبردی خود هم مطرح کرده ایم که همه آثار کودک و نوجوان در یک مکان ویرایش شوند. ما پیش از این در شبکه هم مشکلات ساختاری و هم محتوایی داشتیم به طور مثال من متوجه شدم که متن ها ابتدا دوبله می شود و تصاویر بعد از صداگذاری اصلاح می شود. در این صورت اگر تصاویری کات می شد در داستان نوعی پرش بوجود می آمد ولی ما به آسانی این دو مرحله را جابه جا کردیم یعنی ابتدا تصویر را آماده می کنیم سپس آن را برای دوبله می فرستیم تا اگر مجبور شدیم صحنه ای را حذف کنیم در دیالوگ ها آن را جبران کنیم و یک باره با انقطاع مواجه نخواهیم شد. نکته دیگر این است که افراد حرفه ای تری باید وارد این حوزه شوند درحالیکه در کارها تنبلی می شد و اصلاحات با شیوه خوبی صورت نمی گرفت.
*آیا هدف شبکه کودک این است که بیشتر مخاطب خود را جذب کند یا بیشتر به سمت ساختار تخصصی و حفظ شعائر برای کودکان پیش رود؟ به طور مثال برنامه هایی مثل «خنداونه» اگر درباره یک امر معنوی و دینی صحبت کنند تاثیر بسیار بیشتری از یک میزگرد تخصصی درباره موضوعات دینی دارد چون مخاطب بیشتری دارد.
- وقتی شما درباره رسانه صحبت می کنید عنصر اول آن جذابیت است، یعنی شخص باید پای رسانه بنشیند تا مورد خطاب قرار بگیرد و اگر چنین جذابیتی وجود نداشته باشد قطعا شما شکست خواهید خورد. اگر پیامی در رسانه ای تولید شود اما به توزیع نرسد با شکست مواجه شده است حتی اگر بهترین پیام باشد. بنابراین عنصر جذابیت ملاک اصلی و اولیه است اما کافی نیست. بحث محتوا عنصر دومی است که ملاک قرار می گیرد اینجا نکته ای را هم باید بیان کرد و آن، این است که ذات رسانه ها با یکدیگر متفاوت است. به طور مثال، سینما نسبت به تلویزیون رسانه ای نخبه گراست و تلویزیون عامه گراتر است. در سینما ابزار به گونه ای ساخته شده است که حتی با حرکت گوشه چشم یک بازیگر پیامی منتقل می شود و می تواند نشان دهنده ترس، خوشحالی، هیجان و... باشد. در حالی که همین فیلم های سینمایی وقتی از تلویزیون پخش می شوند اثر انتقال پیام کاهش پیدا می کند و یک دلیلش این است که تلویزیون رسانه ای گل درشت تر است. ما برای ظرفی مثل تلویزیون باید محتوای مناسب آن را طراحی کنیم. بعضی از محتواها عمقش زیاد است و باید از طریق کتاب یا فیلم سینمایی به مخاطبان ارائه شود. از طرف دیگر باید حواسمان باشد که قشرهای مختلفی از مخاطب پای آنتن می نشینند. از نظر فنی برودکست (broadcast) این اجازه را به ما نمی دهد که به ازای قشرهای مخاطب، برنامه ای برای آنتن طراحی کنیم. بنابراین باید برای همه طیف هایی که مخاطب این رسانه عامه پسند قرار می گیرند، برنامه چید. طبیعتا سطح عمق پیامی که برنامه هایی مثل «خندوانه» طراحی می کند برای دسته ای از مخاطبان با دایره ای وسیع تر است و البته برنامه هایی مثل «سمت خدا» نیز برای طیفی محدودتر اما عمیق تر است. این دو برنامه با هم منافاتی ندارند و رسانه باید برای هر دو طیف برنامه داشته باشد.
*این نکته را قبول دارم اما بحث بر سر چگونگی پرداختن به موضوعات است. به طور مثال یکی از دغدغه های رهبر معظم انقلاب درباره تربیت نوجوانان در برنامه های تلویزیونی بود در حالی که ما در بسیای از برنامه های ترکیبی می بینیم که مجری یا هنرمند با ادبیاتی مستقیم و گاه شعاری به چنین مسائلی می پردازد و از احترام به پدر و مادر و یا اخلاق اجتماعی سخن می گوید. پس چه نکته ای باعث به وجود آمدن چنین خلایی می شود؟
- فکر می کنم پیش از این هم بیان کردم تلفیق بین سرگرمی و آموزش در برنامه های ما رخ نداده است. این مشکل برنامه های ماست. ما حدیثی داریم «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» یعنی زمانی که می خواهید رفتاری را به خردسال کودک یا نوجوان آموزش دهید باید آن رفتار را در عمل نشان دهید. آموزش با کلام اتفاق نمی افتد. احادیث و جملاتی که روی در و دیوار نوشته می شود به مرحله آخر یک فرهنگسازی تعلق دارد و شما در رفتارسازی ابتدا باید عملی را نهادینه کنید و بعد به طور مثال بگویید که در حدیثی هم بر آن عمل تاکید شده است. وقتی شخص اهمیت و طعم نظافت را احساس کرد بعد از آن به او توضیح دهید که در حدیث «النظافة من الایمان» بر این موضوع تاکید شده است. عده ای به جای اینکه زحمت بکشند به ساده ترین شکل حتی به صورت گزیده ای از بیانات رهبران انقلاب آنها را در تریبون های برنامه ها قرائت می کنند، مسلم است که چنین کاری تاثیری ندارد. این دغدغه ها تا تبدیل به یک رفتار نشود نمی تواند باورها را تغییر دهد.
ضمن اینکه بعضی از این رفتارها از دل برنیامده تا بر دل بنشیند. شما می بینید که بعضی از برنامه های تلویزیونی و یا چهره هایی که به تلویزیون می آیند شاید از لحاظ استانداردهای تلویزیونی سطح بالایی نداشه باشند اما مخاطب زیادی دارند. برنامه آقای هاشم تفکری بافقی با نام «از لاک جیغ تا خدا» استاندارد برنامه سازی در سطح بالا را ندارد اما به دلیل موضوع آن محبوب شده است چون خود برنامه ساز چنین تجربیاتی را داشته است و اگر او را در بیرون از برنامه هم ببینید درباره همین موضوعات سخن می گوید. در عین حال شخصی به عنوان یک مجری متدین روی آنتن معروف است اما بعدا عکس های دیگری از این فرد منتشر می شود که می فهمید فضای خانوادگی او کاملا از آنچه که روی آنتن نشان می دهد، متفاوت است.
*برنامه های شما در حوزه نوجوان به چه شکل پیش خواهد رفت؟ یکی از دغدغه های رهبری این بود که برنامه مناسبی در این حوزه وجود ندارد. نوجوان در سنی قرار دارد که دوست دارد به طور مستقل از خانواده فکر کند و تصمیم بگیرد و شاید یک برنامه تلویزیونی بیشتر از خانواده و یا حتی معلم روی وی تاثیر بگذارد.
- البته این را در ذهن داشته باشید که دوران طلایی تربیت دوران خردسالی است و دوره نوجوانی تقریبا شخصیت شکل گرفته است مگر اینکه شخص نوعی اراده داشته باشد که بتواند خود را تغییر دهد. با این حال از زمانی که ما وارد صدا و سیما شدیم همه بیان می کردند که در رده سنی نوجوان مشکل اساسی وجود دارد. متاسفانه اکثر نوجوانان ما برنامه های بزرگسال را می بینند، حتی در برنامه های کودک محبوبترین برنامه «محله گل و بلبل» است که برای یک رده سنی دیگر تهیه و تولید شده است. بنابراین از بعد از «نیمرخ» یک ضعف تاریخی در حوزه برنامه سازی برای نوجوانان وجود داشته است. تک ستاره هایی داشته ایم که به یک جریان تبدیل نشده اند. به طبع این اتفاق مشکلاتی هم وجود دارد، از جمله اینکه برنامه ساز ندارید، دانش سازمانی شکل نمی گیرد و... بنابراین دست شما خالی می شود. طبیعتا بخش نوجوان به عنوان یکی از بخش های شبکه کودک و نوجوان از ابتدا در دستور کار قرار گرفت. ما باید افرادی را از بیرون سازمان یا عرصه های دیگر پیدا می کردیم و این کار دشواری بود، با این حال از ابتدای امسال ما برنامه های نوجوانان را آغاز کردیم. یکی دیگر از مشکلات ما در تامین برنامه های نوجوانان آثار خارجی است. رده نوجوان رده طغیان است و مواردی در برنامه ها و سریال های خارجی در این رده سنی در حوزه پوشش و همچنین کلام دیده می شود که در آثار بزرگسال پیدا نمی شود. به طور مثال آرایش های شیطان پرستی و یا پوشش های نامناسب بسیاری در سریال های نوجوانان در آمریکا وجود دارد که با بالاتر رفتن سن این آرایش ها و پوشش ها هم متعادل تر می شود و بیشتر به بحران های ۱۳ سالگی آنها مربوط می شود. این مشکلات وجود دارد و بر این اساس به حوزه نوجوان که نه کودک است و نه بزرگسال ظلم می شود. برنامه های ما از ابتدای ماه مبارک برای نوجوانان جدی تر شد. بعد از ماه مبارک رمضان نیز برنامه جدیدتری در این حوزه اضافه شده و ما به تدریج برنامه هایی را روی آنتن خواهیم برد. امیدواریم وقتی به سالگرد ابراز دغدغه حضرت آقا درباره برنامه های مرتبط با نوجوانان می رسیم، قسمت مهمی از این دغدغه ها رفع شده باشد.
*پدر شما سال ها در عرصه قصه گویی با برنامه «قصه ظهر جمعه» فعالیت کرده و در ذهن مخاطبان ماندگار است، به عنوان یک فعال و نویسنده نیز توفیقات و تجربه های بسیاری دارند. چقدر در شبکه کودک از ایشان کمک گرفتید؟
- خیلی زیاد، شاید مهمترین موهبتی که من در کارم دارم این است که یکی از باتجربه ترین افراد در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در کنار من قرار دارد و من به راحتی و با یک تلفن می توانم از تجربه ۵۰ سال فعالیت وی استفاده کنم. ایشان به طور مستقیم در شبکه کودک و نوجوان فعالیتی ندارند ولی از زمانی که من به مدیریت این شبکه منصوب شدم، او در زمینه گرایش های مخاطب و همچنین تجربیات موفق خود در این حوزه کمک فکری بسیاری به من کرد.
*مخالف حضور شما در شبکه کودک نبودند؟
- مخالفت ایشان به سال ۱۳۸۵ بازمی گردد که به من گفتند اصلا وارد کارهای اجرایی نشوم و بیشتر بنویسم که البته من وارد کارهای اجرایی شدم. ایشان به آفرینش و تولید بیشتر از کارهای اجرایی اعتقاد دارند و خودش هم زندگی را وقف این کار کرد.
*جناب سرشار قصه گویی های پدر شما از دهه شصت برای بسیاری خاطره انگیز است و اصلا تلویزیون در آن سال ها برنامه های زیادی برای مخاطب خود داشت، فکر می کنید خلاء امروز ناشی از چیست؟
- تلویزیون به عنوان یک رسانه روی سکوهایی ایستاده است که هنرهای مختلف آنها را ایجاد می کند. حتی این سوال که ما تلویزیون انقلابی داریم یا خیر وابسته به آن هنرهاست. هنرهایی مثل ادبیات، سینما، انیمیشن، موسیقی، تئاتر، گرافیک و... سکویی را می سازند که تلویزیون روی آن می ایستد. تلویزیون در کشورهایی موفق بوده است که هنرهای ذکر شده در آن کشورها توفیق هایی را پیدا کرده اند و کشورهایی که این هنرها در آنها ضعیف بوده اند طبیعتا رسانه تلویزیونی هم به زمین خورده است. پدر من به عنوان یکی از قله های رشته ادبیات کمک بسیاری به من کرد تا بتوانم بین ادبیات و تلویزیون آشتی برقرار کنم. اکنون ما می توانیم با استفاده از حرفه ای ترین کتاب ها کارهایی را اقتباس کنیم و کار را جلو ببریم. همه انتقادهایی که جبهه فرهنگی انقلاب به تلویزیون و رسانه ملی دارد ابتدا به سمت این هنرهای مادر بازمی گردد یعنی اگر ما تئاتر، سینما، موسیقی و گرافیک انقلابی داشته باشیم میوه های آن در تلویزیون چیده می شود و تا زمانی که آن اتفاق شکل نگیرد حرکت در تلویزیون جریان نخواهد داشت. بنابراین سرمایه گذاری ما باید در این حوزه ها باشد. به طور مثال حوزه هنری، سازمان رسانه ای اوج، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر مکان هایی که متولی هنر هستند باید نقش تاریخی خود را ایفا کنند تا در مرحله بعد رسانه ملی هم بتواند رسانه ای انقلابی باشد و پیام ها را منتقل کند.
* البته من این سخن شما را قبول دارم ولی ما دوره هایی را داشته ایم که هر یک از این هنرها در حوزه انقلاب شکوفایی داشته اند و شاید مساله اصلی این باشد که میان رسانه ملی و سایر نهادها و سازمان های انقلابی تعامل و همافزایی درستی وجود ندارد.
- این مساله به کمبود تجربه حکومتداری در کشور ما بازمی گردد. کشوری مثل ایالات متحده حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال تجربه حکومتداری دارد و اکنون به نظمی رسیده است که حتی وقتی رئیس جمهور آن تغییر می کند اتفاق خاصی در آن رخ نمی دهد، اما تجربه ما در حوزه حکومتداری بسیار کم است و از سال ۱۳۵۷ تاکنون به زیر ۴۰ سال می رسد. اگر ما زمان کنونی خود را با ۴۰ سالگی انقلاب های دیگر مقایسه کنیم اگر از ۴۰ سالگی آنها عقبتر باشیم پسرفت بوده است و اگر جلوتر باشیم، می توانیم به این روند امیدوار باشیم. یکی از دلایلی که رهبر انقلاب به این حرکت تاریخی امیدوار هستند، این است که می فرمایند با مقایسه ۴۰ سالگی ایران و بسیاری از کشورها روند پیشروی ما با همه مشکلاتی که وجود داشته، بسیار خوب بوده است و انشاءالله حرکت در یک افق تمدنی با سرعت بیشتری پیش خواهد رفت.
* با این حال زمانی که تلویزیون ایران را با دهه های قبل خود مقایسه می کنیم این احساس به وجود می آید که در حرکت تاریخی خود مخاطبان بیشتری را پس زده است.
- این مساله فقط به تلویزیون برنمی گردد بلکه با تغییرات محیطی نیز مرتبط است. تغییرات در هر فعالیتی شرایط جدیدی را ایجاد می کند به طور مثال اگر مجموعه ها بتوانند در حوزه کسب و کار خود را با تغییرات جدید وفق دهند، به حیات خود ادامه می دهند. در دهه ۶۰ فقط یک ارائهکننده در حوزه تلویزیون داشتیم و قالب های دیگری که می توانستند پیام را به این شکل به دست مخاطب برسانند، بسیار محدود بودند. حتی VHS ها هم به صورت محدود و غیرقانونی جابهجا می شد. اینترنتی وجود نداشت و تنها مصرف تلویزیونی از طریق برودکست زمینی در ایران بود.
طبیعتا تلاش برای برنامه های مطلوب صورت می گرفت و حتی در پی آن خالی شدن خیابان از افراد در حین پخش این برنامه ها نیز اتفاق می افتاد. در حال حاضر ما در حال تکثر هستیم و شما می بینید که حتی می توانید ویدئوها را از طریق گوشی همراه حمل کنید. در این فضا کار رسانه های قدیمی تر سخت می شود زیرا باید بتوانند خود را با این تغییرات تطابق دهند وگرنه شکست می خورند و مخاطب به سمت رسانه های جدید می رود.
* فکر می کنید شبکه کودک بتواند به نقطه ای برسد که هم مخاطب را جذب کند و هم دغدغه های رهبر معظم انقلاب را مورد توجه قرار دهد.
- در جریان ضد استکباری و همچنین جریان عدالتخواهانه ای که در جهان وجود دارد، مهمترین شبکه ای که در عرصه کودک و نوجوان در تلویزیون فعالیت می کند شبکه کودک و نوجوان است. ما بیشترین مخاطب و بیشترین تعداد ساعات پخش را داریم. تجربه های محدودتر و قدیمیتری نسبت به ما وجود دارد مثلا شبکه هایی که برای مخاطب محدودتر روزی چهار ساعت برنامهسازی می کند. سختی کار ما این است که مدلی وجود ندارد که بر اساس آن پیش رویم.
ما تنها می توانیم مدل های کارهای رقیب و معارض را نگاه کنیم و تصمیم بگیریم که کدام یک از آنها را نمی خواهیم. با این حال فکر می کنم با حرکتی که اتفاق افتاده است و با توجه به برنامه هایی که در دست طراحی است جذابیت بیشتری را برای مخاطب در نظر گرفته ایم و انتخاب ها هم برای خانواده ها راحتتر است. آنها باید بین یک شبکه جذاب تربیتمدار یا شبکه جذابی که دغدغه تربیتی ندارد و بیشتر به پمپاژ فرهنگ های معارض فعالیت می کند، انتخاب کنند.
در چنین زمانی فکر می کنم شعار شبکه کودک و نوجوان به عنوان مهمترین دستیار رسانه ای خانواده ها در تربیت فرزندان محقق می شود و در واقع خانواده فکر می کند کسی هست که روزانه ۳ ساعت و نیم با فرزندان آنها سروکله می زند و در واقع به آنها کمک می کند که راحت تر نقش تربیتی خود را انجام دهند. نباید این را فراموش کنیم که تربیت بر عهده پدر و مادر است و بقیه چه در تلویزیون، چه در مدارس و... دستیاران پدر و مادر هستند و هیچگاه نباید تلاش کنند جای آنها را بگیرند. در ۸- ۹ ماه اخیر این رویکرد خود را در شبکه کودک و نوجوان نشان داده است و پدر و مادرهایی را که این تبلیغات را در شبکه دیده اند با ما تماس می گیرند و از این تغییرات می گویند. امیدوارم با برنامه های جدیدی که به آنتن تزریق می شود، این همافزایی بهتر خود را نشان دهد.
نظر شما