خبرگزاری مهر-گروه هنر: یکی از نکات مهمی که در حاشیه برگزاری جشنواره موسیقی جوان به ویژه از سال گذشته مورد توجه اهالی رسانه و منتقدان قرار گرفت و تبدیل به یکی از بحثانگیزترین و پرچالش ترین اتفاقات سی امین جشنواره موسیقی فجر نیز شد، انتقال برخی از بخش های حذف شده جشنواره موسیقی فجر از جمله «استعدادهای درخشان»، «نسلی دیگر» و «رقابتی» به جشنواره موسیقی جوان بود. اینکه جشنواره موسیقی جوان از نگاه مدیران برگزاری جشنواره موسیقی فجر می تواند جای خالی بخش های حذف شده جشنواره موسیقی فجر را پر کند، موضوعی است که تا همین امروز همچنان محل بحث اهالی رسانه و موسیقی است.
حسین علیزاده عضو شورای سیاستگذاری جشنواره موسیقی جوان در بخش دوم میزگرد مدیران این جشنواره در خبرگزاری مهر ضمن بیان نظرات خود درباره اتفاقات هفته های اخیر موسیقی کشور، حرف های جالبی درباره برخی از مسائل مطرح شده در حوزه برگزاری جشنواره موسیقی جوان داشت که خواندن آن از زبان یکی از منتقدان صریح اللهجه موسیقی کشورمان خالی از لطف نیست. این در حالی است که حمیدرضا اردلان مدیر بخش موسیقی نواحی و عضو هیات داوران در این بخش از گفتگو به بیان نقطه نظراتشان درباره برگزاری این رویداد علمی موسیقایی کشور پرداختند.
با ما در بخش دوم این میزگرد همراه میشوید:
*جناب علیزاده قبل از اینکه بخواهیم وارد مباحث مربوط به جشنواره موسیقی جوان شویم، بد نیست از دیدگاه هنرمندی که در بزنگاه های مختلف و در نظر گرفتن شرایط موجود اظهارنظرها متفاوت و البته دلسوزانه و کارشناسانهای داشته است جویای احوال این روزهای موسیقی باشیم و بدانیم دیدگاه و اعتقاد شما چیست.
حسین علیزاده: بنده از جمله افرادی هستم که در هر کجای دنیا حضور داشته باشم همیشه پیگیری اخبار راست ترین ها و چپ ترین ها را رها کرده و سراغ خبری می روم که نگاه متعادل داشته باشد و اصل بی طرفی با در نظر گرفتن موقعیت در آن برجسته تر باشد. در همین راستا خبرگزاری مهر از جمله رسانه هایی است که سلامت خوبی دارد، اما در مورد انعکاس خبری دوست دارم این توصیه را به دوستان خبرگزاری داشته باشم که اینکه شما بی طرف باشید و هر اتفاقی را منتشر کنید دلیل بر فعال بودن نیست. ما نباید احساس کنیم که این رسانه برای پر کردن فضایی که در اختیار دارد دست به چنین کاری می زند. به عنوان نمونه اگر شما به عنوان یک رسانه درباره طبیعت یا نگهداری از آن، آزار دادن حیوانات و امثال اینها مقالات زیادی مینویسید به خاطر این است که طبیعت جزو مهمی از ایران است که باید در قالب یک وظیفه ملی در حفظ آن کوشا باشیم. حال میخواهم بگویم حفاظت از موسیقی درست هم جزوی از فرهنگ و وظیفه ملی من و خبرگزاری مهر است.
به اعتقاد من در حال حاضر جامعه و مردم با موسیقی مشکلی ندارند بلکه این مسئولان هستند که به جهت بیاطلاعی و شناخت ناکافی از هنر موسیقی با این عرصه دچار مشکل شدهاند. در همین آیین ها و تجمعاتی که ما در قالب مذهبی اجرا می کنیم بدون موسیقی کاری را نمی توان انجام داد اما اگر تعدادی از مدیران این سوال و ابهام را دارند که موسیقی در کجای این آیین ها قرار دارد بیایند تا من و دیگر برایشان تشریح کنیم که موسیقی در این آیین ها در چه جایگاهی قرار دارد.
ما میدانیم اتفاقا وزارت ارشاد، شهرداری ها و خیلی از ارگان های دیگر خرج می کنند تا پیامشان را از طریق موسیقی به ملت برسانند ولی از سوی دیگر برخوردهایی با موسیقی میشود که ما از خود میپرسیم آخر این چه تضاد ظاهری است که اتفاق میافتد؟ به اعتقاد من این اتفاقات یک دعوای زرگری است که واژه موسیقی را بهانه ای برای پیش بردن مسائل سیاسی کرده و متاسفانه ماجرا به حدی رسیده که ما توهین های متعددی را در این زمینه می شنویم.
هیچکس حق ندارد به هیچ حرفه و تخصصی توهین کند کما اینکه وقتی مرگ بیماری اتفاق می افتد هیچ کس حق ندارد تا زمان رسیدگی قانونی به ماجرای مرگ، به دکتر یا بیمارستان توهین کند. بنابراین من این رسالت را برای خبرگزاری مهر به عنوان یک رسانه معتبر قائلم که بداند مساله فقط بیطرف بودن در اخبار موسیقی نیست، مساله فقط انعکاس اخبار اینکه فلان خواننده چه آلبومی تولید کرده یا چه کنسرتی برگزار شده، نیست. وقتی این همه اتفاق در موسیقی می افتد، وقتی مردم یک منطقه از موسیقی بومی خودشان دور افتاده اند و دنبال این هستند که فلان خواننده پاپ چه زمانی قرار است در شهرستان آنها کنسرت برگزار کند، وقتی مخاطبان ما دیگر تعصبی به موسیقی منطقه خودش ندارند اینجاست که رسالت یک خبرگزاری مهمی چون مهر مشخص می شود که باید در یک سمت و سوی جهت دار در جهت حفظ فرهنگ ایران گام بردارد. به هر حال من بار دیگر با یک باور قلبی از عملکرد خبرگزاری مهر تقدیر می کنم اما به شما توصیه می کنم با توجه به صحبت هایی که در مقدمه این جلسه گفتم کمی به این مواضع نیز توجه کنید.
* با این مواضعی که پیرامون سیاستگذاری های کلان حوزه موسیقی دارید چطور وارد جریان پر فراز و نشیب و سختی چون جشنواره موسیقی جوان شدید؟
علیزاده: هومان اسعدی و علی ترابی فارغ از مسئولیتهایی که دارند از دوستان خوب من هستند که به طور حتم اگر آنها در این جشنواره حضور نداشتند من هم نبودم. چنانچه اگر دقت داشته باشید در هیچ جشنواره دیگری نیز حضور ندارم. البته تردید ندارم دیگر دوستانی که به عنوان هیات داوران در جشنواره حضور دارند نیز همینطور هستند چراکه برگزاری این جشنواره یک هدف مشترک بود و علی ترابی و هومان اسعدی با اعتمادسازی رفتاری کردند و این باعث شد ما برای حضور در این جشنواره انگیزه زیادی پیدا کنیم. به هر حال حضور هشتاد هنرمند که به اعتقاد من در صدر موسیقی این مملکت هستند مانند اخباری که دائم در رسانه ها درباره پول و پرداخت هزینه های مختلف منتشر می شود به طور حتم با دیدگاه مادی نیست اینها با یک نگاه کاملا معنوی وارد فضای جشنواره شده اند.
ما از دیدگاه حوزه موسیقی اعتماد چندانی به ارگان های دولتی نداریم اما این دوستان اعتماد ما را جلب کردند و باعث شدند که در این مدت انجمن را خانه خودمان بدانیم. همچنین آقای بهرام جمالی که به عنوان مدیرعامل جدید انجمن موسیقی مشغول به فعالیت شده از جمله مدیرانی است که سابقه فعالیت در حوزه موسیقی را به عنوان یک موزیسین دارد و به طور طبیعی دغدغه های این حوزه را می شناسند که به نظرم انتخاب ایشان به عنوان مدیرعامل جدید انجمن موسیقی اتفاق خوبی است. البته بنده درباره احترام و علاقه خودم به آقای ترابی مدیرعامل سابق انجمن موسیقی هم با آقای مرادخانی صحبت کردم که خوشبختانه آقای مرادخانی هم گفت برای اینکه کارهای ایشان در سطح خیلی خوبی است، ما نمیخواهیم فقط در انجمن محدود شود به همین جهت مسئولیتهای حساستری را به ایشان دادیم. به هر ترتیب جایگزین آقای ترابی جایگزین خوبی است و تا آنجا که می دانم آقای ترابی هم از این موضوع خوشحالند که آقای جمالی وارد انجمن شده و این مسئولیت را پذیرفته است و من فکر کنم که همه دوستان باز با همان شوق این راه را ادامه می دهند.
*جناب علیزاده اگر موافق باشید این بخش از گفتگو را به اتفاقات جشنواره موسیقی فجر سال گذشته و اظهارات مدیران دوره قبل مبنی بر حذف چند بخش و پیشنهاد انتقال آن به جشنواره موسیقی جوان اختصاص دهیم. در حالیکه در بخش قبل گفتگو هم جناب ترابی به این موضوع اشاره داشتند که اساسا گسترده تر شدن جشنواره به نفع این جریان علمی نیست. حال شما به عنوان یک هنرمند مطلع از جریانهای اخیر حوزه موسیقی چه تصوری از این شرایط مطرح شده دارید؟
علیزاده: من چندان تمایل ندارم که وارد بحث جشنواره موسیقی فجر شوم چرا که درباره این موضوع زیاد صحبت کرده ام. از سوی دیگر این موضوع خیلی کار راحتی است که همه مسئولیت ها را به یک جهت سوق دهیم. نمی دانم شاید هم این کار از روی ناچاری است اما سوال بزرگی که فکر می کنم باید مطرح شود این است که اصلا هدف جشنواره موسیقی فجر چیست؟ در این منظر و در همه جشنوارههایی از این دست ما یک «بخش سیاسی» و یک «بخش ملی» داریم که تکلیف هر یک از اینها در همه جای دنیا مشخص است. در همه جای دنیا اگر دویست سال هم از استقلال یا پیروزی انقلابشان گذشته باشد این واقعه را گرامی داشته و آن را تبدیل به یک جشن ملی می کنند که اصلا هم جنبه فرمایشی ندارد و تمام مردم نیز واقعا در آن مشارکت ویژه ای دارند. حتی چنین رویدادهایی تا آنجا که من دیده ام در بسیاری از موارد جنبه درآمدزایی هم نداشته اند. اما در اینجا چون هدف روشن نیست و با تغییر دولت ها و به تبع آن تغییر وزیران هر گرایشی ماجرا را به زعم خودش می بیند عنوان «جشنواره» نیز تبدیل به یک اتفاق شناوری می شود که می توان از آن بهره های مختلف گرفت. وقتی ما به جشنواره به عنوان یک رویداد ملی نگاه کنیم و بدانیم این جشنواره بهانه ای برای بازنمایی این اتفاق است که در یک مقطع تاریخی دل های مردم یکی شده است آن وقت شرایط یکسانی در جشنواره حکمفرما خواهد شد. من چندان مایل به توضیح و تفسیر موضوع نیستم اما کسانی که خیلی اصرار دارند که این جشنواره ها در حوزه موسیقی ادامه داشته باشد هدف ها را روشن کنند و قطعا اگر اهداف روشن باشد جشنواره موسیقی فجر نیز پربارتر خواهد بود.
ما موسیقیدانهای این مملکت اگر به جشنواره ملی خودمان معتقد باشیم باید رایگان در جشنواره شرکت کنیم و نباید دستمزد تعیین کنیم. از سوی دیگر وقتی در مورد توجه به تعلیم و تربیت در موسیقی یک جور لجاجت، اختلاف آشکار و غیر آشکار وجود دارد یک سوال به وجود می آید و آن اینکه موسیقی چیست و چرا خیلی ها به خود این اجازه را می دهند که غیر متخصصانه درباره موسیقی نظر دهند؟
*می توانید به صورت مصداقی درباره این شرایط که شاید بی ارتباط با جریان برگزاری جشنواره موسیقی جوان نباشد توضیحاتی را ارائه دهید؟
علیزاده: متاسفانه یک جریانی در کشور حکمفرماست که در برخی از موارد موجب تنگ تر شدن موسیقی در حوزه دانشگاهی می شود. بسیاری از افراد نمی دانند که موسیقی یک هنر است ولی آنها باید بدانند که نمی توانند بین موسیقی و تئاتر فرق بگذارند. آنها باید بدانند موسیقی نقش غیر قابل انکاری در همه هنرها دارد، یعنی هیچ هنری نیست که موسیقی در آن نباشد اما وقتی در حوزه سیاستگذاری، برنامه ریزی به نحوی باشد که موسیقی از امکانات دانشگاهی محروم باشد شرایط بسیار بحرانی در این حوزه به وجود می آید. من خودم چندی پیش از رییس یک بخش از یکی از دانشگاه ها پرسیدم که وضع دانشگاه شما به لحاظ موسیقایی چگونه است. ایشان در یک حالت بسیار رضایتمندانه از قصد دانشگاه برای دعوت از یک خواننده مشهور پاپ برای «تدریس» موسیقی سخن گفت. البته در نگاه اول با احترام می توان گفت که ایشان هنرمند محبوب و خوبی است ولی دانشگاه واقعا محل چه کاری است؟ وقتی ما بیاییم آن فهم و درک موسیقی را از دانشگاه ها حذف کنیم و مسئولانی را در بخش های مختلف منصوب کنیم که متوجه نیستند در کجا قرار گرفته اند، وقتی نگاه تربیتی و ریشه ای از موسیقی را که می توانیم با آن نیایش کنیم، می توانیم با آن جشن بگیریم و می توانیم با آن زندگی کنیم از مراکز تصمیم گیرنده و دانشگاهی حذف کنیم موسیقی همانی می شود که شما به آن حرام می گویید. من تاکید می کنم که ما طرفدار موسیقی حرام نیستیم و بنده هم از نظر شرعی هیچ صلاحیتی ندارم که راجع به این مساله صحبت کنم. ولی حلال و حرام با ادبیات دیگری در کار ما معرفی می شود. به عنوان نمونه ما به عنوان اعضای هیات ژوری وقتی در جریان برگزاری جشنواره موسیقی جوان کارها را داوری می کنیم به کسی که ساز غلط، بی محتوا و خارج از چارچوب اصول موسیقی می زند، حرام نمی گوییم بلکه او از نظر ما «مردود» است و نمره ای به او تعلق نمی گیرد.
من از تمام مسئولانی که مخالف موسیقی هستند خواهش میکنم در دو جمله توضیح بدهند که تعریفشان از موسیقی چیست. من بر این باورم وقتی فرهنگ هر جامعهای در یک سطح معقولی قرار بگیرد، مسئله تخصص و به دنبال آن مساله قانون مطرح می شود. من بارها گفتهام امور را به صورت قانونی و مدون پیش ببریم. این سیاست «یک بام و دو هوا» باعث ایجاد فساد شده و من از برخی مسئولان شنیدم در جریان برگزاری کنسرت زیر میزی ها به قدری زیاد شده که فقط کنسرت های درآمدزا مورد توجه مسئولان قرار می گیرد.
وقتی نگاه دانشگاه و برخی از مدیران به موسیقی در چنین قالبی باشد همین می شود که همه توپ را به زمین جشنواره موسیقی جوان میفرستند که اتفاقا جایگاه بسیار خوبی است و شما نباید حضور بیش از ۸۰ هنرمند شاخص موسیقی کشور را شوخی بگیرید. مطمئن باشید اگر اصول برنامهریزی موسیقی در مملکت با مشورت این ۸۰ نفر بود، ما بهترین کشور دنیا میشدیم که سالمترین و افتخارآمیزترین موسیقیها را دارد. به اعتقاد من این دعواهای موجود حوزه موسیقی ریشه در مسائل سیاسی دارد که موسیقی قربانی آن شده است. من باز هم می گویم که جشنواره موسیقی جوان در جایگاه بسیار قدرتمندی قرار دارد ولی قطعا چنین قدرتی ندارد که بخواهد در سطح کشور همه تصمیمات را بگیرد. من بر این باورم جشنواره موسیقی جوان باید الگویی برای همه جشنواره های دیگر باشد. در این جشنواره آنچنان نگاه معنوی، دلسوزانه و متعهدانه ای وجود دارد که وقتی شرکت کننده ای می آید و آنجا ساز می زند ما طوری اشک می ریزیم که گویی این هنرمند فرزند خودمان است. ما وقتی وارد چنین رویدادی می شویم مانند بچه ها از سر ذوق دل توی دلمان نیست. ما در این جشنواره روی چیزهای فکر می کنیم که مسئولان فکر می کنند ما عقلمان کم است اما ما تمام تلاش خود را انجام می دهیم که فرهنگ جشنواره موسیقی جوان به تمامی مسئولان و ارگانها سوق پیدا کند زیرا بر این باوریم با چنین کاری شرایط موسیقی بهتر می شود.
*صحبت های آقای علیزاده چه در سخنرانیای که اخیرا در فستیوال موسیقی نواحی «آینه دار» انجام دادند و چه در این جلسه نشان از دقت و وسواس برگزارکنندگان جشنواره موسیقی جوان دارد موضوعی که حضور هنرمندانی چون استاد حمیدرضا اردلان و خانم فریماه قوام صدری تاکید دوبارهای بر آن است. خوب است دیگر دوستان هم وارد بحث شوند.
حمیدرضا اردلان: من هم در این ابتدا لازم می دانم از هومان اسعدی و علی ترابی که با دقت و حس مسئولیتپذیری برای برگزاری جشنواره موسیقی جوان تلاش های زیادی را انجام دادند، تشکر کنم. به هر حال حضور با کیفیت بیش از ۸۰ هنرمند شاخص در جمع هیات داوران در یک شرایط مادی ضعیف که در اختیار جشنواره است کار بسیار بزرگی است که باید از این اقدام ستودنی تقدیر کرد. اما در پاسخ به پرسش شما بنده از این منظر وارد می شوم که موسیقی به عنوان بخشی از فرهنگ، یک حیات تاریخی دارد و در طول تاریخ به زندگی خود ادامه می دهد یعنی ما نمی توانیم تصمیم بگیریم که موسیقی را نابود کنیم. این موضوع یک استعدادی در تاریخ است که بنا به اقتضائات خود به وظیفه خودش عمل می کند. تمام داشته های ما از قبل، یک انرژی تولید می کند که این انرژی حتی در حساب و کتاب های عقلی ما نمی گنجد مثلا شما می بینید یک مرتبه یک «قوپوز نواز» جوان از یک ناحیه بدون هیچ آموزش و توصیه ای می آید که با تربیتی ژنتیک و اجدادی کار فوق العاده ای را انجام می دهد اما ما فکر می کنیم خودمان در این زمینه کاری کرده و شرایط را برای تربیت او فراهم کردهایم. بنابراین یک جنبه از فرهنگ، استعداد تاریخی است که به نسلهای بسیار دور و بیشتر از هزار سال ربط پیدا میکند.
وقتی متولیان فرهنگی یک دولت متوجه این میراث، داراییها و استعدادها باشند راه آن را باز میکنند، به آن بها میدهند و حتی نواقصش را برطرف میکنند. از این منظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به بودجه بسیار مختصری که در اختیار دارد همین کارهایی هم که میکند، مثلا در بخش موسیقی جوان خیلی کار خوبی است، اما نسبت به فرهنگ و دارایی موسیقی ما تقریبا میتوانیم بگوییم که دولت چشمش را بسته، توجه خاصی ندارد و اصلا موضوعش نیست.
مساله دیگر این است که ما وقتی از «مردم» سخن می گوییم تعریفمان از «مردم» چیست؟ اینکه می گوییم «موسیقی» تعریفمان از «موسیقی» چیست؟ به عنوان نمونه خراسان یکی از بنیان های معرفت شنیداری کشور، منطقه و جهان است. حتی می توان گفت ریشه تمام نحله های اهل معرفت در خراسان است که وقتی دور هم جمع می شدند و تنبور می زدند روحشان را با این ساز میزان میکردند. آیا درست است که ما بیاییم و معرفت شنیداری و دینی خراسان یا کردستان را نادیده بگیریم؟ به اعتقاد من در این منظر دوستان باید یک بار هم شده پای صحبتهای موسیقیدان ها بنشینند و ببینند آنها چه می گویند. یک بار بیایند و در همین جلسات داوری ما حضور داشته باشند و از ما سوال کنند که چه می گوییم؟ این ها موضوعاتی بود که من هم از صحبت های آقای علیزاده به شوق آمدم و با خود گفتم من هم یک جنبه از ماجرا بگویم و حالا نمی دانم به سوال شما جواب دادم یا نه؟
*بخشی را پاسخ دادید اما مشخصا در مورد بخش موسیقی نواحی جشنواره موسیقی جوان هم مواردی مطرح است، اینکه چه نیازهایی باعث شد بخش «موسیقی نواحی» به جشنواره موسیقی جوان اضافه شود.
اردلان: ما نمیتوانیم «موسیقی نواحی»، «موسیقی دستگاهی»، «موسیقی کلاسیک» را کاملا از هم جدا کنیم. اینها مجموعه ای مانند بدن انسان است که نمیتوان اعضای آن را از هم جدا کرد. به هر حال مکانیزم رویدادی مانند جشنواره موسیقی جوان نیازمند بخش موسیقی نواحی و مقامی است. وقتی در رویدادی این فرصت برای جوان ها و نوجوان های علاقه مند به موسیقی وجود دارد به نظر من بهترین تصمیم این بوده که به عنوان یک زیر بنا موسیقی نواحی در کنار موسیقی ردیف دستگاهی ایران و حتی موسیقی کلاسیک قرار گیرد. من نمی توانم اینها را جدای از هم تصور کنم چراکه این ها مجموعه ای متحد در یک فستیوال هستند.
* اما دیدگاه اشتباهی در بین برخی از سیاستگذاران عرصه فرهنگ و هنر وجود داشته و دارد که بر این باورند با توجه به فقدان تحصیلات آکادمیک و علمی میان اغلب هنرمندان فعال موسیقی نواحی، چنین جایگاهی در جشنوارهای مانند موسیقی جوان که خاستگاه علمی دارد محلی از اعراب ندارد.
اردلان: این سوال شما یک بحثی است که در گذشته هم بوده ولی ذاتا بحث اشتباهی است. در موسیقی ردیف دستگاهی ایران، موسیقی نواحی و آیینهای کهن، «معرفت» نوشتاری و کتبی نیست، بلکه شفاهی است که به لفظ و ذهن متعین میشود. البته در بخش «موسیقی عقلانی» این جنبه یک مقدار ضعیف میشود. پس شما نمی توانید بگویید هر کسی نوشت و آن را عقلی کرد، دانشی دارد و آن کسی که ننوشت از دانش و سواد برخوردار نیست.
* اتفاقا سوال من هم در راستای بیانات شماست. اینکه هدف بخش موسیقی نواحی جشنواره موسیقی جوان در قالب کاربردی آن چیست؟
اردلان: توجه، توجه و فقط توجه.
* ولی آقای دکتر باید بپذیریم در عمل چنین اتفاقی نیفتاده است.
اردلان: ببینید امور نسبی است و شما نمیتوانید چنین مسایلی را مطلق ببینید. در این حد و حدود آقای اسعدی به من زنگ زده، به آقای درویشی زنگ زده، به چند نفر از اساتید برجسته موسیقی نواحی کشور زنگ زده، در بعضی گروهها داوران دعوایشان شده، فلانی میگوید این کار را باید بکنیم، آن یکی میگوید این کار را نباید بکنیم، اینها یعنی جدی بودن ماجرا و توجه عمیق به جریان موسیقی در حد یک فستیوال که بیش از ۱۵۰ نفر در آن جشنواره شرکت می کنند. همین موضوع باعث می شود دیگران ماجرا را ببینند، انگیزه پیدا کنند، به جشنواره بیایند، استادها را ببینند و در نهایت با تمدن ایران زمین آشنایی بیشتری پیدا کنند. شما نباید اینها را دست کم بگیرید، اینها چیزهایی است که میتواند نجات دهنده و موجب طرح مساله جدی باشد. من یقین دارم این تداوم کارساز خواهد بود.
علیزاده: در مورد موسیقی نواحی این صحبت شما با چاشنی صحبت من درست میشود. من اتفاقا در حرفهایم گفتم اگر بعد از مدتی پایتخت ایران تهران نباشد مثلا خرمآباد باشد آیا موسیقی رسمی مملکت باید بشود موسیقی خرم آباد و همه موسیقیهای دیگر بد شوند؟ موسیقی دستگاهی هم زیر سوال برود؟ همین موسیقی دستگاهی ایران که بنده بر این باورم قدمتی بیش از ۲۵۰ سال دارد، اگر بخواهیم به عقبه اش نگاهی بیندازیم متوجه می شویم این موسیقی مناطق مختلف ایران بوده که آرام آرام شکل شهری به خود گرفته و «ردیف» را تشکیل داده اند. ردیف در واقع ویترین ساخته شده ای از کل موسیقی هایی است که در ایران حداقل ریشه های مشترک با هم دارند. بنابراین دیدگاه بسیار غلطی است که بگوییم فلان استاد موسیقی نواحی، هنرمندی بی سواد در حوزه موسیقی است. وقتی شما فلان استاد را می آورید تا از او هنگام اجرای موسیقی اش چیزی یاد بگیرید، تازه باید بفهمید او چه کار می کند که این موسیقی را از آن خود می کند؟ پس بدانید او هم علم خودش را دارد. این همه دوستان «اتنوموزیکولوگ» هم که مشغول تلاش در حوزه موسیقی هستند نیز باید به این موضوع فکر کنند که تحقیقات آنها نباید برای کتابخانه ها و دانشگاه ها باشد. ما مامور این نیستیم که بیاییم و بگوییم چه کسی فوت شد، چه کسی پول ندارد و چه کسی بیمار است. متاسفانه شرایط به گونه ای است که به هنرمندان موسیقی نواحی به عنوان عناصر محتاج نگاه می کنیم. من بر این باورم اگر به رقابت با یک هنرمند موسیقی نواحی بنشینم هیچ هستم زیرا او به قدری خالصانه هنرنمایی می کند که همین جشنواره ها ممکن است او را از حالت خاصش جدا کند. بنابراین شعور و سواد فقط به مدرک نیست. کما اینکه وقتی این هنرمندان از هنرشان صحبت می کنند، طوری حرف می زنند که گویی از تمام ناموس تاریخی شان حرف می زنند.
هنرمند موسیقی نواحی یک ریشه و منشا است. ما درباره انسانی صحبت می کنیم که تمام عرصه های زندگی، شکست و پیروزی را طی کرده است. بنابراین بنده معتقدم باید موسیقی نواحی را تبدیل به یک رشته مردمی کنیم که فقط در کتابخانه و دانشگاه ها نباشد. اصلا به نظرم باید موسیقی نواحی را از این عنوان برداریم. وقتی می گوییم «ملت ایران» یعنی همه ایران با تمام اقوام که موسیقی ایران هم جزوی از آن است. به نظر من هر کدام از هنرمندان موسیقی ما در هر گرایشی بی بهره از موسیقی اقوام باشند موسیقی آنها هویت ندارد.
جالب اینجاست که این روزها خیلیها باخ، موتزارت و بتهون را می شناسند و حتی فضا به سمتی رفته که گویی آنها موسیقی ملی ما هستند. بشریت فقط آلمان و فرانسه نیست، در همین دهات های خراسان و کردستان هم بشریت وجود دارد، منتهی آنجا فهمیدند، درک کردند و علیه آن قطعنامه ندادند، اما اینجا مرتب به سرش کوبیدند و خاموشش کردند. بنابراین باید نگاهمان به موسیقی نواحی نگاه فقط دلسوزانه باشد، نه اینکه ترحم کنیم چون آنها احتیاجی به ترحم ندارد. اتفاقا نوازندههای موسیقی نواحی غرورشان به نظر من بسیار بیشتر و مناعت طبعشان بیشتر از ما موسیقیدانهای دستگاهی و غیره است.
ادامه دارد...