به گزارش خبرگزاری مهر، نشست میزگرد بررسی و بارخوانی رمان «برفک» نوشته دن دلیلو با ترجمه پیمان خاکسار، با حضور احسان نوروزی مترجم، دانیال حقیقی نویسنده و پیمان خاکسار مترجم اثر در دفتر نشر چشمه برگزار شد.
در ابتدای این نشست احسان نوروزی گفت: به نظرم خیلی احتیاج به هوش عجیب و غریبی نیست که متوجه شویم، دان دلیلو مدام از رسانه صحبت میکند. با همان روایتش از اشارات و حضور تلویزیون میگوید. در خصوصی ترین لحظات افراد صدای تلویزیون است و بسیار واضح این کار را انجام می دهد که به توجه کردن احتیاجی ندارد. نکتهای که کتاب دلیلو را به چیزی بیشتر از رسانه ها و ماشینی شدن تبدیل میکند؛ پیوندی است که می تواند میان یک تصویر کلی از اجتماع و جزئیات زندگی خصوصی افراد برقرار کند. اینها تقریبا می تواند به ما بگوید که دهه هشتادی که انتهای جنگ سرد و فاجعه در حال وقوع در لحظه لحظه زندگی روزمره است.
وی افزود: چیز دیگری که وجود دارد نمونههایی است که میگوید و به نظرم در دهه هشتاد خیلی پیشگویانه است؛ این مدل پیوند رسانهها با تصویر موفقیت. یعنی دوره ای که خوشبختی جایش را به موفقیت داده و آدمها برای اینکه تصوری از خوشبختی و خوشحالی داشته باشند، باید یک چیزی از خودشان در رسانه ببینند. نیای کسانی که مدل تروریستی هستند و کارهای عجیب و غریب انجام میدهند. نکته دیگری که وجود دارد این است که دان دلیلو صراحتا می گوید نویسنده باید موضع مخالف نسبت به شرکتها، دولت و جاهای دیگر داشته باشد که مشابهتی بین نازیسم و چیزی که خودش میگوید برقرار میکند. تجسم آن در صحنهای است که الویس است و خودش فقط در مورد هیتلر صحبت می کند. تصویری که اول کار از ورود دانشجوها و کالاهایی که در اطرافشان است؛ پر از انبوه فهرستی از کالاهاست.
این مترجم ادامه داد: ما بیشتر مواقع صحنه ها را از طریق کالا یا تلویزیون یا رادیو می بینیم. این توصیف صحنه های ورود دانشجوها هم تقریبا موازی می شود با تصویری که خود گِلَدنی از زیبایی شناسی نازیسمی آن دوره می دهد. پیوند کسب و کار با مرگ هم شاید آغازش است که خریدن از روی ترس هست. این فرهنگ مصرف گرایی که مشخصا با دهه هشتاد شروع می شود و دان دلیلو بسیار خوب آن را تشخیص می دهد. ترس از مرگ بخش های مختلف دارد و یک جا باعث می شود کسب و کار معنویت فروشی و اینکه چگونه دوباره به تناسخ برسد و طرف دیگر کسب و کارش سیاست بدن می شود بنابراین با یک شاهکاری مواجه هستیم که خیلی عجیب است و اسم پیمان خاکسار مترجم خوبمان هم روی کتاب است.
نوروزی درباره اینکه چرا دان دلیلو رمانش را پسامدرن نمیداند، گفت: یک چیز قابل فهم است. اینکه می توان فهمید چرا اسم پست مدرن می گیرد. از بابت تکنیکی؛ اما الان که نگاه می کنیم با چیزی که ما به عنوان پست مدرن می شناسیم متفاوت است و اصلا آن نوع از پست مدرن نیست. بنابراین نمی دانم این طیفی که پست مدرن نامیده می شود چیست و چه کمکی به ما می کند که این برچسب را بزنیم یا.
در ادامه دانیال حقیقی شروع به صحبت کرد. او در بخشی از نکتههایش گفت: این کتاب در رابطه با چند موضوع اصلی است. اول بحثش بر سر فرهنگ پست مدرن است؛ درست است که نمیتوانیم بگوییم این رمان مثل دیگر آثار پست مدرن است اما با استفاده از نظریه فرهنگی پست مدرن به دوره خودش نگاه می کند که می توانیم به آن دوره تاریخی بگوییم دوره پست مدرنیسم. از این جهت با یک سری انگاره هایی که در ایده نظریه پست مدرنیسم مطرح می شود، با آنها بازی می کند و به ما نشان می دهد که چقدر اینها روی هوا شکل گرفته اند. چقدر در عین اینکه همه آن زمان احساس می کردند نسبت به دوره مدرنیسم جامعه آمریکایی پیشرفت کرده است ولی خیلی زیرکانه به ما نشان می دهد که این اتفاق نمی افتد این کتاب را هم جزء زیر ژانرهای رمان های دانشگاهی هم دانسته اند. شما می بینید دانشگاه تا چه اندازه تحت تاثیر رسانه است و رسانه رشته علمی درست می کند. برای مثال شما در علوم طبیعی و علوم شناختی، شخصیتی است که در حوزهی اعصاب و روان است و کارهای بیولوژیکی انجام می دهد که به او نابغه می گویند. اما به آدمی که رشته هیتلر شناسی را در دانشگاه به وجود آورده است زرنگ میگویند. او را عالم و دانشمند نمی دانند اما استاد دانشگاه است و رییس گروه است. اما کار ژورنالیستی انجام می دهد. اتفاقی هم که در رابطه با هیتلر در دانشگاه افتاده است یک کار ژورنالیستی است و به شما نشان می دهد از هر پدیده رسانه ای، دانشگاه استفاده تجاری می کند و دانشگاه تا چه اندازه تجاری شده است.
پس از مدتی بحث و گفتوگو پیمان خاکسار مترجم هم نکاتی را اضافه کرد: من در مقام منتقد صحبت نمی کنم بلکه در جایگاه مترجم کتاب «برفک» صحبت می کنم. من براساس دل مشغولی های خودم کتاب انتخاب می کنم. یعنی خیلی اینکه کتاب مشهور است یا نه برایم مهم نیست. همیشه کتاب هایی را پیدا می کنم که آن چیزهایی که اگر فرضا خودم میخواستم بنویسم و یا مطرحشان کنم؛ آن کتاب این مسائل را به بهترین شکل مطرح کرده است. «برفک» برای من مجموعه ای از دل مشغولی های خودم بود. مثل مرگ، مصرف گرایی و سلطه رسانه ها بر افکار عمومی.
وی افزود: همین سه موضوع برایم کافی بود که کتاب را ترجمه کنم. در کنارش هم اهمیت کتاب بود که به عنوان یکی از مهمترین رمان های دهه هشتاد شناخته شده است. این کتاب از منظر پیشگویانه بودنش خیلی برایم شوک آور بود. یعنی من اصلا باورم نمی شد که یک کتابی در سال ۱۹۸۵ نوشته شده باشد و تا این اندازه با امروزه مطابقت داشته باشد. منهای بعضی تفاوت های آن زمان با حال حاضر. مهمتر از همه به واسطه فاصله ای که ایران از مدرنیسم دارد و این اتفاقاتی که در این کتاب در سال ۱۹۸۵ مطرح شده بسیار منطبق با امروز ما است. یعنی اگر این کتاب همان سال ترجمه می شد؛ برای ما قابل فهم نبود. به دلیل اینکه مظاهری در کتاب وجود دارد که ما آن زمان متوجه نمی شدیم چه چیزی هستند و ما ۱۰ سال است که درگیر این مسائل هستیم.
این مترجم در ادامه گفت: اما این کتاب با شرایط فعلی ما بسیار هم خوانی دارد. یعنی اتفاقی که در آن دهه برای آمریکا افتاد ده سال است که گریبان گیر ما شده است. به نظر من یکی از مهمترین مسائلی که در کتاب به آن پرداخته می شود؛ مصرف گرایی است. دلیلو جایی گفته است که «مصرف کن یا بمیر» این تعریف جامعه در حال حاضر آمریکا است. شما هیچ وقت در این کتاب حس نمی کنید که جک لدنی یک پروفسور است. یعنی باید آن لباس ها را بپوشد، عینک بزند. اسمش را عوض کند تا بتواند شمایلی از خودش درست کند که مثل هیتلر شود. بخش «واقعه ابر سمی» این فاجعه زیست محیطی که اتفاق می افتد، ثمرهی چه چیزی است؟ ثمره مصرف گرایی بی رویه انسان امروز است. تنها جایی که جک لدنی شور زندگی پیدا می کند جایی است که در فروشگاه شروع به خرید الکی می کند و هر چه را که نیاز دارد و ندارد بر می دارد و احساس می کند زنده است. بخش عمدهای از این رمان راه های انسان امروز برای طفره رفتن حتی از فکر کردن به مرگ که عنصر دایلار یک موضوع فانتزی در رمان است. هنوز هم چیزی کشف نشده که بتواند مرکز ترس از مرگ در مغز باشد.»
در ادامه بحث درباره عناصر دیگر این رمان نیز بحث و گفت و گو شد و همچنین منتقدان به ترجمه روان خاکسار اشاره کرده و آن را یکی از دلایل بهتر خواندهشدن این رمان در بازار ایران دانستند.