خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: تهران، لندن نیست؛ پاریس نیست؛ رم، فلورانس و ونیز هم نیست که هویت تاریخی خود را حفظ کرده باشد. تهران، امروز شهر بیهویتی است که در آن به سختی میتوان یادگار روزهای گذشته را یافت. دیگر از خانههای قدیمی با درهای چوبی و شیشههای رنگی و حیاط هایی پرگل با حوض کوچک آبی، نشانی باقی نمانده است.
این بیهویتی، تنها ویژه تهران نیست و این ویژگی را به شهرهای دیگر ایران هم میتوان تعمیم داد. امروز شهرهای تاریخی ما چون اصفهان و شیراز و یزد و کرمان هم در هجوم آهن و سیمان، هویت خود را از دست دادهاند. این در حالی است که معماری همواره، تابع اصول و ضوابط معین و شناخته شدهای است و پیوندی ناگسستنی با فرهنگ، الگوهای رفتاری و ارزشهای یک جامعه دارد. به همین دلیل است که سبک معماری هر دوره نشان دهنده فرهنگ و هنر آن دوره به شمار میرود.
نمای بیرونی، پوستهای است که ما را با ساختار کلی یک ساختمان آشنا میکند و باید هماهنگ با طبیعت و شرایط جغرافیایی و فرهنگی شهر و منطقهای باشد که ساختمان در آن بنا شده است. برای مثال روزگاری نمای ساختمانهای ما آجری و یا چوبی بود اما امروز نمای رومی و کامپوزیت و چندین و چند نوع دیگر که هیچ سنخیتی با فرهنگ و معماری ما ندارند، جایگزین آن چیزی شدهاند که یک روز برای ما آشنا بوده و با ان انس گرفته بودیم.
سالهاست که در تهران و شهرهای دیگر ایران از نمای کامپوزیت استفاده میشود. در تعریف کامپوزیت آمده است: اگر مواد مهندسی را به سه دسته اصلی فلز، پلیمر و سرامیک طبقهبندی کنیم، کامپوزیت دسته چهارمی است که در واقع ترکیبی از ۳ دسته دیگر است. موادی چند جزئی که خواص آنها در مجموع از هرکدام از اجزاء بهتر است. ضمن آنکه اجزای مختلف، کارایی یکدیگر را بهبود میبخشند.
استفاده از این مواد البته ایده جدیدی نیست. چینیها و مصریان قدیم از جمله تمدنهای باستانی بودهاند که برای اولین بار از مخلوط کاهگل و شن برای بناسازی استفاده کردهاند تا استحکام گل افزایش پیدا کند.
نسبت کامپوزیت با فرهنگ و معماری ما چیست؟
با این حال استفاده از کامپوزیتهای پیشرفته، از حدود نیمه دوم قرن بیستم آغاز شد و امروز این ماده را در نمای ساختمانها هم به کار میبرند؛ اما نماهای کامپوزیت تا چه اندازه با معماری و فرهنگ ما از یک سو و اصول زیباشناختی از سوی دیگر هماهنگ است؟
سیامک اسکندری، معمار در پاسخ به این پرسش با لبخند تلخی به خبرنگار مهر میگوید: مدتهاست معماری ما ارتباط چندانی با فرهنگ و شرایط اقلیمی ما ندارد و اما درباره کامپوزیت؛ من تاریخچه استفاده از آن را نمیدانم اما به یقین میدانم که قرار بوده از نمای کامپوزیت در ساختمانهای اداری استفاده شود و نه مسکونی؛ چرا که کامپوزیتها، به جهت پیش ساخته بودن، سریعتر و آسانتر نصب میشوند و به راحتی میتوان به آنها شکل داد.
به گفته این مهندس معمار و استفاده از نمای کامپوزیت در شهری چون تهران، محلی از اعراب ندارد چراکه مواد اولیه باکیفیت در ساخت آن مورد استفاده قرار نمیگیرد و پس از مدتی، بر اثر آلودگی هوا، کثیف و سیاه میشود. از سوی دیگر ممکن است این کامپوزیتها سوراخ شوند و دیگر امکان ترمیم و یا تعویض آن وجود نداشته باشد.
کامپوزیت، همان «قُمپزیت» است
اسکندری با اشاره به اینکه بعضی ساختمان را به شکل مجسمه میبینند میگوید: معماری، یک کارآکتر است و بر نمای ظاهری برتری دارد. ما باید کلیت یک ساختمان را به صورت حجمی واحد در نظر بگیریم؛ زیرا احجام مقدم بر نما هستند و درک ما ر ا از فضابندی و پر و خالی بودن معنا میکنند.
او به کارهای «میس واندر روهه»، معمار آلمانی اشاره و بیان میکند: این گفته میس وندروهه که «کمتر، بیشتر است» یعنی ساختمان باید فاقد هر گونه تزئینات و اجزای اضافه باشد. از اینرو پیروان او هم در طرحهای خود به ندرت از خطوط منحنی یا مورب استفاده میکنند و سادگی و خطوط مستقیم از مشخصههای کارشان است اما نمیدانم چرا بیشتر معماران و کارفرمایان ایرانی عاشق تزیینات هستند و دلشان میخواهد یک قوطی را تزیین کنند. بیآنکه بدانند بزک کردن یک قوطی، چیزی به ارزش آن نمیافزاید همان طور که افزودن تزیینات زائد به ارزش موزه هنرهای معاصر تهران اضافه نمیکند. سازهای که با وجود بادگیرها و نورگیرها و حیاط مرکزیاش، خانههای کویری را به خاطر میاورد و در نهایت زیبایی ساخته شده است.
اسکندری، استفاده از کامپوزیت را نوعی «قمپز در کردن» میداند و میگوید: کامپوزیت، روح ندارد. از سوی دیگر من در جایگاه یک معمار با آنچه به تولید انبوه میرسد موافق نیستم. حتی در دنیای امروز، کامپوزیتها متنوعتر شدهاند و علاوه بر آلومینیوم از پلاستیک هم در ساخت این نوع مصالح استفاده میشود، اما آنچه در ایران مورد استفاده قرار میگیرد، آلومینیومی و بدون روح است و باید نام آن را به «قُمپزیت» تغییر داد.
این معمار در پاسخ به اینکه نمای کامپوزیت تا چه اندازه با محیط زیست هماهنگ است میوید: در کشوری چون ژاپن، صدر در صد تولید آلومینیوم با مواد بازیافتی است اما در ایران چنین اتفاقی نمی افتد و تولید آلومینیوم با اصول حفاظت از محیط زیست منافات دارد.
کامپوزیت، فاقد روح زندگی است
نیما کیوانی، معمار هم براین باور است که باید از نمای کامپوزیت در ساختمانهای اداری بلندمرتبه استفاده شود. او با اشاره به مزایا و معایت کامپوزیت میگوید: هدف از تولید کامپوزیت این بود که یک نمای سبک و مقاوم در برابر باد و باران داشته باشیم و از این مصالح در برجها و ساختمانهای تجاری بهره ببریم. اما از آنجا که ما در سالهای اخیر یک کشور مصرفکننده در فرهنگ معماری بودهایم از کامپوزیت در نمای خانههای خود هم بهره بردیم.
مدیر پروژه «ارسی خانه» که جایزه جهانی طراحی را از آن خود کرده، گفتههای خود را با طنزی تلخ ادامه میدهد: نمیدانم نخستین بار چه زمان و چه کسی از نمای کامپوزیت در ساختمانهای مسکونی استفاده کرد. شاید ایرانیها به اروپا رفتند و آنجا با نمای کامپوزیت آشنا شدند و بدون توجه به شرایط اقلیمی ایران از آن استفاده کردند شاید هم به دبی رفتند و برج العرب را دیدند و با الگوبرداری از آن، ساختمانها دو، سه طبقه خود را هم کامپوزیت کردند.
به گفته کیوانی، نمای کاکپوزیت سرد و بیروح است و به راحتی تمیز نمیشود. از سوی دیگر کامپوزیتهایی که وارد ایران میشود، درجه چندم هستند و آن کیفیت لازم را ندارند. برای مثال، کامپوزیت باید در برابر آتش سوزی مقاوم باشد اما آنچه در ایران مورد استفاده قرار میگیرد، بی بهره از این ویژگی است.
طراح پروژه «مهرخانه»، گفتههای خود را اینگونه ادامه میدهد: نصب کامپوزیت آسان و در کل، نمای ارزانی بود اما از ابتدا هم برای این طراحی نشده بود که در ساختمانهای مسکونی مورد استفاده قرار بگیرد چراکه فاقد گرما و حس زندگی است. با آن میتوان یک برج اداری را پوشش داد چون کار سریعتر انجام میشود و نصب نما راحت تر است اما با استفاده از متریالهایی همچون آجر و چوب و نور میتوان به فضا، حس مطلوب و گرمای لازم را بخشید.
کامپوزیت، میانهای با معماری پایدار ندارد
نیما کیوانی براین است که معماری ما همیشه به طبیعت احترام گذاشته و به جرات میتوان گفت که معماری ایرانی، نمادی از معماری پایدار در گذشته جهان است. معماری هیچ تمدنی در دنیا این اندازه همساز با اقلیم و طبیعت نبوده است. اما معماری امروز ما ما بلاتکلیف است.
او هم چون سیامک اسکندری معتقد است که استفاده از نمای کامپوزیت به محیط زیست آسیب میرساند. چراکه شعار معماری پایدار این است که از موادی استفاده کنیم که جذبپذیر باشند، به طبیعت برگردند و به منابع نسل آینده بشر صدمه نزنند و هیچ کدام از این ویژگیها در کامپوزیت وجود ندارد.
کیوانی با اشاره به رسالت معماران میگوید: معماران ما هیچ کس را قبول ندارند. بسیاری از معماران ما هیچ کاری برای معماری نکرده و تنها پشت تریبونهای خود مخفی شده اند. از سوی دیگر مشکل عمده اینجاست که ما در عرصه معماری مولف نبوده و ادا درآوردهایم. ما مبانی نظری نداریم و تنها نشخوارکننده نظرات دیگران هستیم.