به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دویچه وله، ایزابل آلنده در گفتگو با بخش اسپانیایی زبان خبرگزاری آلمان به بررسی وضعیت شیلی و آمریکای لاتین در این برهه از زمان پرداخت.
متن این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
* چرا با وجود همه دستاوردهای رییس جمهوری شیلی این همه نارضایتی از او وجود دارد؟
وضع دولت شیلی رو به وخامت گذاشته که بخشی از آن به این دلیل است که دولت خواستار برخی اصلاحات جدی است مانند بهبود وضع آموزش و پرورش یا اوضاع مالیات، اما خیلیها آماده انجام این اصلاحات نیستند و به همین دلیل سردرگمی زیادی ایجاد شده است.
در شیلی در عین حال نوعی ناامید از دستگاههای سیاسی هم وجود دارد. شمار کمی از مردم در انتخابات شرکت میکنند در حالی که قبلا آمار رایگیریها واقعا بالا بود. در زمان پینوشه رایگیری تقریبا اجباری بود و مردم در ابعاد وسیع رای میدادند ولی اکنون مشارکت سیاسی خیلی کم است و مخصوصا در میان افراد جوان یک ناامیدی بسیار چشمگیر دیده میشود.
* برای همین ما شاهد یک چرخش به راست در آمریکای لاتین هستیم؟
در آمریکای لاتین آونگ سیاسی از راست به چپ میرود و برمیگردد. معمولا وقتی ما چپترین دولتها را داریم، سیا مداخله میکند و آمریکا وارد عمل میشود و در چارچوب یک جنگ سرد عمل میکند. خیلی ممکن است که در انتخابات بعدی شیلی جناح راست برنده شود همان طور که ۴ سال پیش چپ پیروز شد. ما یک دولت دست راستی داشتیم که با تایید کامل کارش را شروع کرد و بعد میشل باشت به عنوان رییس جمهوری انتخاب شد. در حقیقت این خود او بود که موفق شد و احزاب چپ از وی حمایت نکرده بودند.
* و دوران ترامپ چه معنایی برای آمریکای لاتین دارد؟
نمیدانم ترامپ چقدر میتواند به آمریکای لاتین آسیب بزند. نمیدانم نهادهای آمریکایی آنقدر قدرت دارند تا بتوانند در برابر این گاو گنده که در ظرف شیشهای است، مقاومت کنند. در برابر کسی که بلد نیست چطور دولت را اداره کند، او هرگز این کار را نکرده، او هرگز در امور سیاسی مشارکت نداشته، او یک تاجر است و یک تاجر وسواسی و حریص است.
* اروپا میتواند متحدی برای آمریکای لاتین باشد؟ آیا در فقدان حضور آمریکا این شرایط تقویت میشود؟
فکر میکنم همین طور باشد مخصوصا این اتقاقهایی که دارد مثلا برای مکزیک میافتد برای من چنین احساسی را ایجاد میکند. زیرا ترامپ یک مبارزه واقعی را علیه کشور همسایه ما مکزیک ایجاد کرده است. نه تنها ایده ساخت یک دیوار که تقریبا شبیه دیوار چین است، تا مانع ورود مکزیکیها به آمریکا شود که کمپینی نیز در داخل کشور ایجاد شده و از آنها به عنوان دزد، متجاوز یا مردمی پست یاد میشود. همه اینها ممکن است موجب شود مکزیک به سمت اروپا گرایش پیدا کند. من که امیدوارم این طور شود.
* ارنستو کاردنال از نیکاراگوئه خودش را سیاستمداری مورد آزار معرفی کرده و فکر میکند باید پناهندگی از مکزیک یا آلمان را بگیرد. شما چطور فکر میکنید آیا به پناهندگی سیاسی اعتقاد دارید؟
من ارنستو کاردنال (یکی از برجستهترین شاعران نیکاراگوئه) را شخصا نمیشناسم، اما البته آثارش را خواندهام و مسیر او را میشناسم. از آنجا که خودم هم پناهنده سیاسی بودم، احترام زیادی برای مردمی که نمیخواهند در جاهایی زندگی کنند و ترس دارند احترام قایلم. به نظر میرسد کاردنال هم در نیکاراگوئه در آزار است، مهم نیست چه دولتی سر کار باشد او این حق را دارد که اگر احساس ترس دارد پناهگاهی داشته باشد.
* اولین موضوعی که به ذهن شما میرسد وقتی به آلمان فکر میکنید چیست؟
هنر. فلسفه. اولین چیز اینهاست. اما جنگ هم هست. پسامد جنگ نازیسم و همه این حرفها. اما فکر نمیکنم آلمان امروز اصلا چنین چیزی باشد. آنچه به ذهن من میرسد یک آلمان فرهنگی بسیار مترقی و بسیار فراگیر است.
* به رغم همه این گرایشهای راست افراطی؟
بله چون این تنها مشکل آلمان نیست. نئونازیسم و راست افراطی در آمریکا هم قابل حس هستند. با تبلیغات بسیار زیاد در هر جا در حال رو آمدن هستند. در آمریکا به طرزی باورنکردنی چرخشی به سمت راست به وجود آمده، جنبشی که تمام پیشرفتهای اجتماعی کسب شده را دارد ویران میکند و هیچ کس نمیداند ترامپ چه حد این دستاوردها را ویران میکند. اما در هر حال این دوران نمیتواند خیلی طوانی باشد و البته فکر نمیکنم آخرین بار هم باشد.