به گزارش خبرنگار مهر، رمان نوجوان «و باز هم سفر» نوشته ناصر یوسفی به تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و هشتاد و ششمین عنوان «رمان نوجوان» است که این ناشر چاپ میکند.
ناصر یوسفی در رشته روانشناسی آموزش کودکان خردسال تحصیل کرده و دارای مدرک دکترای آموزش و پرورش است. این نویسنده جوایز ادبی شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه دارد. یوسفی به عنوان متخصص ارشد مسائل کودکان، مشاور سازمانهای بین المللی مانند یونسکو و کمیساریای عالی سازمان ملل فعالیت دارد.
داستان رمان «و باز هم سفر» درباره شهری است که یک رسم درباره نوجوانان در آن اجرا میشده است؛ هر دختر و پسری که در این شهر به سن ۱۴ سالگی میرسید باید به سفر بزرگ میرفت. این بخشی از قانون بزرگ شدن بود. این داستان شخصیتی به نام سام دارد که شنیده بود گاهی سفر بچهها ماهها و سالها طول میکشد. سام همچنین شنیده بود که بعضی از بچه ها، هیچ وقت به خانه برنگشتهاند...
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
تا آخر شب که زمان خواب بود و چراغها خاموش شدند، فقط خودش بود. احساس خوبی داشت. مدتها بود این همه آزادی را تجربه نکرده بود. با اینکه در زندان بود، اما به شدت آزاد بود و این آزادی را دوست داشت. با اینکه چراغها را خاموش کرده بودند اما نور مهتاب از پنجره کوچکی به اتاق میتابید. با خودش فکر کرد چقدر خوب! آنها نمیتوانند نور مهتاب را خاموش کنند. با اینکه ساعت خواب بود، اما دلش نمیخواست بخوابد. از اینکه میتوانست به همه قوانین آن شهر بیتوجه باشد، لذت میبرد. زیر نور مهتاب با انگشتانش بازی کرد و نمایشی از نور و سایه برای خودش ترتیب داد. آن شب با حس خوبی خوابید. یکی از بهترین خوابهایش را در این شهر تجربه کرد.
شوکا روز بعد سر ساعت بیدار شد. صدای زنگ صبح را هم در سلولش شنید. بلند شد تا آماده شود. اما فهمید در خانهشان نیست. چه احساس خوبی بود. او هیچ کاری برای انجام دادن نداشت. قرار نبود به آن مدرسه لعنتی برود یا خودش را برای رفتن به جایی آماده کند. برای همین خوابید. توی رختخوابش غلت زد. دوباره چشمانش را بست. با خودش میتوانست تمام کارهای احمقانه مردم شهر را مرور کند.
الان براساس برنامه به حمام میروند. الان همه سر میز صبحانه نشستهاند. اول چه چیزی را میخورند. بعد چه چیزی را. حالا لباس میپوشند و حالا آماده هستند بیرون بروند.
با یادآوری هرکدام از آن ماجراها خندهاش میگرفت. خوشحال بود که او روی تختش دراز کشیده بود و هیچ کدام از آن کارها را انجام نمیداد. چه آزادی خوبی را تجربه میکرد.
این کتاب با ۳۹۲ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۸۵ هزار ریال منتشر شده است.