به گزارش خبرگزاری مهر، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در شاه چراغ شیراز، اظهار کرد: معرفت امامان چنان بالاست که ساختمان زندگی خود را بر پایههایی بالا میبرند که تا ابد خراب نشود؛ این ویژگی امام است که ساختمان زندگی را بهگونهای میسازد که درِ هر ضرر و خسارتی به روی این ساختمان بسته باشد؛ ساختمان را بهگونهای میسازد که پروردگار عالم از ساختمانش راضی باشد؛ ساختمان را به سبکی میسازد که خود ساختمان دری بهسوی بهشت باشد.
استاد انصاریان تصریح کرد: امام صادق(ع) میفرمایند: «علی اربعة اشیاء»، زیربنا و اساس زندگی من چهار حقیقت است؛ یقیناً این بنا قابل خرابشدن نیست و این همان بنایی است که خودش را در قیامت بهصورت بهشت نشان میدهد. بهشت را باید از همینجا ساخت، در قیامت مصالحی در اختیار نیست که انسان بهشت خودش را بسازد.
قدرنشناسی و حق نشناسی بیشتر مردم کرهٔ زمین نسبت به خدا
استاد انصاریان در پاسخ به این پرسش که چرا پروردگار عالم، اطاعت از این چهاردهنفر را در قرآن بر ما واجب شرعی کرده است؟ گفت: چون خدا عاشق این بوده که ما اهل بهشت شویم و حتی یک نفرمان هم به جهنم نرویم؛ اما بیشتر مردم کرهٔ زمین در این دنیا قدر خدا را نمیدانند و حق خدا را رعایت نمیکنند؛ یک وجود مقدسی که در قرآن اعلام کرده: «ان الله لا یرضی لعباده الکفر»، عمق این آیه میگوید که من راضی نیستم یک نفرتان به جهنم بروید و می خواهد همه شما به بهشت بروید و این عشق خدا، ارادهٔ تشریعی و خواست پروردگار است.
وی اطاعت از خداوند، پیغمبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) را تنها راه بندگان به بهشت دانست و اظهار کرد: ممکن است بپرسید که وجوب اطاعت از ائمهٔ طاهرین(ع) در کجای قرآن است؟ همین سؤال را جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر(ص) کرد، شیخ سلیمان بلخی حنفی در جلد اول کتاب خود با سند نقل میکند: وقتی آیهٔ «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نازل شد، جابر بن عبدالله انصاری پیش پیغمبر آمد و گفت: من دو بخش این آیه را میفهمم؛ «اطیعوا الله»، به بهشت میخواهید بروید، راهش این است که از خدا اطاعت کنید و حرفهای خدا هم در قرآن مجید است، گم و گور نیست و روشن است: «انزلنا الیکم نوراً مبینا» بهشت میخواهید بروید، راه دارد، جاده دارد و جادهاش اطاعت از پیغمبر اسلام(ص) است؛ حرفهای پیغمبر هم نوشته و جمع شده است. خیلی از حرفهایش را امیرالمؤمنین(ع) نوشته و بسیاری را ائمهٔ طاهرین(ع) نقل کردهاند و یاران باوفای ائمه هم از زبان ائمه حرفهای پیغمبر را نوشتهاند، اما یا رسولالله! «اولی الامر منکم» را نمیفهمم! پیغمبر اکرم(ص) دستشان را روی شانهٔ امیرالمؤمنین(ع) گذاشتند و گفتند: این اولین اولیالامر بعد از من است، بعد از او فرزندش حسن، بعد حسین، بعد علی بن الحسین، بعد باقرالعلوم، تا این نفر را تو میبینی و اما بعدیها را نمیبینی، بعدی موسی بن جعفر، علی بن موسی، حضرت جواد، حضرت هادی، امام عسکری و آخرین فرزند این امامان است که جهان را پر از عدل و داد میکند؛ یعنی پیغمبر(ع) در زمان حیات خودش، ائمهٔ طاهرین(ع) را با اسم معرفی کرد و حجت، هم بر ما و هم بر آنها تمام است.
استاد انصاریان به معنا و مفهوم کلام امام صادق(ع) «علمت ان عملی لا یعمله غیری فاطمأننت»، اشاره و اظهار کرد: برای من روشن و معلوم بود که تکالیف الهی که متوجه من است، خودم باید آنها را انجام دهم و شخص دیگری به جای من مکلف نیست؛ من مستقلاً مکلف هستم و بچهام هم مستقلاً برای خودش مکلف است؛ من بالاستقلال مسئول هستم و بچهام هم برای خودش مسئول است و نسْبم هم برای خودش مسئول است، پدرم امام باقر(ع) هم مستقلاً مسئول بود، جدم زینالعابدین(ع) هم برای خودش مکلف بود؛ دیگری به جای من مکلف نیست! وجود مقدس پروردگار و پیغمبر، تکالیفی را به من ارائه کردهاند که من باید انجام دهم. تکالیف مالی، مثل زکات و خمس که هر دو در قرآن است، انفاق، کمک به پدر و مادر، به یتیم، به دستتهی، به ورشکسته؛ تکالیف مالی هستند که انجام این تکالیف درحقیقت، هزینهکردن محبت به دیگران است و آنکه بخیل است و تکلیف مالی را عمل نمیکند، بیعاطفه و بیمحبت است و از اخلاق انسانی به دور است؛ یک تکالیف بدنی از جمله نماز، روزه و حج داریم و یک تکالیف حقوقی از جمله رعایت حق پدر و مادر، زن و بچه، قوم و خویش و مردم هستند.
وی ادامه داد: از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است: «الفرائض الفرائض - در نهجالبلاغه است - ادوها الی الله تؤدکم الی الجنه»، تکالیف معدن است و من باید این معدن را بشکافم؛ یعنی خدا میگوید «اقم الصلاة انفقوا مما رزقناکم»، اینها حکم است، تکلیف است و من تکلیف نماز را باید انجام دهم، یعنی این دل تکلیف را با نمازم، با روزهام، با رعایت حقوق بشکافم و از دل این تکالیف بهشت بیرون میآید. بهشت در هیچجای دیگر در این کرهٔ زمین پیدا نمیشود! «فان الجنة محفوفة بالمکاره»، خدا بهشت را به تکالیف پیچیده است، پیلهٔ تکالیف را پاره کن، پروانهٔ ابریشمِ بهشت از آن درمیآید؛ ولی باید زحمت بکشی و این پیله را با بدنت، با دلت، با جانت بشکافی. تو مکلف هستی، تکلیف را تعطیل نکن! به گردن شخص دیگری نیست. امام صادق(ع) میفرمایند: لذا خودم تاکنون زحمت کشیدهام و به تکالیفم عمل کردهام، چون خودم مکلف هستم.
او در بخش دیگری از سخنان خود به وعده خداوند بر استجابت دعای بندگان اشاره و اظهار کرد: زمانی به فرزند بزرگ علامهٔ امینی(ره) - صاحب کتاب باعظمت الغدیر - گفتم، نظر پدر شما که بیشتر کتابخانههای خاورمیانه را دیده بود، علمای بزرگ را میشناخت و در احوالات دانشمندان معروف شیعه و سنّی مطالعه کرده بود، راجع به علامهٔ مجلسی(ره) چه بود؟ ایشان فرمودند: پدرم میگفت علامهٔ مجلسی که چهارصد سال پیش در اصفهان زندگی میکرده، به وزن یک پیغمبر غیر اولواالعزم به دین خدا خدمت کرده است؛ البته یک دعای مهمی هم از پدر بزرگوارش، ملامحمدتقی بدرقهٔ راه زندگیاش بوده است. پدر میفرمایند: من یک شب سحر برای عبادت برای تهجد و نماز شب بلند شدم و آن شب حس کردم که ارتباط ویژهای بین من و پروردگار عالم برقرار شده است، در همان حال تهجد، حال نماز شب و حال عبادتم که در آن خلوت شب و تاریکی شب، بهترین عبادت مستحبی است که پروردگار در قرآن مجید، این عبادت را به پیغمبر واجب کرد و برای پاداش آن نیمساعت، یکساعت بیداری سحر و نماز شب در قرآن مجید فرمود: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین»، پاداش شادکنندهای که برای این عبادت قرار دادم، هیچکسی در این عالم از این پاداش خبر ندارد. این عبادت سحر و این یازدهرکعت نماز شب، کلید عجیبی است و قفل خیلی از مشکلات را باز میکند، آبروی انسان را پیش پروردگار زیاد میکند، به رزق انسان کمک میدهد، تصفیهکنندهٔ آلودگیهای دل و جان است، با آثار دیگری که دارد. بعضی از علمای بزرگ شیعه برای این نیمساعت سحر و این عبادت ویژه، کتاب مستقل نوشتهاند؛ چون سه چهار بار هم خدا در قرآن از این عبادت یاد کرده است.
وی افزود: مرحوم ملامحمدتقی(ره)، پدر علامه میگوید: در آن حالی که قرار داشتم و آن ارتباطی که بین دل من و پروردگار مهربان برقرار شد، یکمرتبه پسرم محمدباقر که در گهواره بود، طبق حال همهٔ شیرخوارهها بیدار شد، شروع به گریه کرد و من هم در آن حال الهی بودم، صدای گریهٔ بچه را که از گهواره شنیدم، بهنظرم آمد اگر در این حال، در این گریه، در این ناله، در این تاریکی شب و در این حال مخلصانه دعا کنم، قطعاً دعای من را پروردگار عالم مستجاب میکند لذا عرض کردم: خدایا! این فرزندِ در گهوارهٔ من را از خدمتگزاران به دینت قرار بده. این دعا مستجاب شد.
استاد انصاریان گفت: همهٔ بچهها حتی در خانوادهٔ ما به اینکه بروند و عالم دینی شوند، میل ندارند؛ ولی این دعا استجابتش به این بود که پروردگار عالم عشق به عالمشدنی را که برای دین خدمت گسترده کند، در قلب این کودک ریخت؛ مشتاقانه بهدنبال علم رفت و به آن عالم بزرگی تبدیل شد که عرض کردم علامهٔ امینی(ره) - صاحب الغدیر که من خودم خدمتشان رسیده بودم - فرموده بودند: ملامحمدباقر مجلسی(ره) بهاندازه و به وزن یک پیغمبر غیر اولواالعزم به دین خدا خدمت کرده است.
وی به گوشهای از خدمت ملامحمدباقر مجلسی(ره) به دین خدا اشاره و تصریح کرد: ایشان کلاً در دنیا ۷۴ سال زندگی کرد، شیخالاسلام اصفهان و عاشق حل مشکل مردم بود، نماز جماعت داشت، برابر با مسائل الهی به زن و بچه خود میرسید، ایشان ۷۲ – ۷۳ کتاب نوشته که به چاپ زمان ما خیلی اعجابانگیز است! کتابی بهنام مرآةالعقول دارد که شاهکار علمی آن است و نزدیک سی جلد پانصد صفحهای است، کتابی بهنام بحارالأنوار دارد که ۱۱۰ جلد و هر جلدی بین چهارصد - پانصد صفحه است، کتاب جلاءالعیون، حقالیقین و عینالحیاة دارد، هرکدام از این کتاب ها برای تألیف بسیار وقت میبرد که بزرگان دین نوشتهاند: اگر نوشتن کتابهایش را با مقدار عمرش در دنیا مقایسه کنیم، نوشتههایش بیش از عمرش است! این عنایت و لطف پروردگار است.
وعدهٔ استجابت دعا به بندگان مؤمن در قرآن مجید
استاد انصاریان گفت: خداوند در قرآن مجید به بندگان مؤمنش وعدهٔ استجابت دعا را داده و به بندگانش اعلام کرده که تکبر از دعا و گداییکردن از پروردگار، شخص را دوزخی میکند. همیشه انسان باید نسبت به وجود مقدس او احساس نیاز بکند و دائم با زبانش، با دلش، با حالش، فیوضات الهیه را از پروردگار عالم بخواهد؛ آنجا که جای بخل نیست، آنجا که جای منع نیست، آنجا که خزانه کم نمیشود بلکه آنجا خزانه، کرم و جود بینهایت است و فقط نزولش به زلف نالهٔ ما، دعای ما، دلسوختگی ما، درخواست ما و احساس نیاز ما گره خورده است. کسی که خود را نیازمند میداند، دعا میکند، گریه میکند، ناله میزند و مخصوصاً این گریهها و نالهها را در نماز شب و در سحر میبرد، پروردگار عالم اسم سحر را بارها در قرآن برده و معلوم میشود که نظر خاصی به وقت سحر دارد؛ سحری که نه از انبیاء فوت شد و نه از ائمهٔ طاهرین(ع) و نه اولیای الهی.