به گزارش خبرنگار مهر، رمان «سلحشوران پارله آن» نوشته سید علی خواسته به تازگی توسط نشر افق به چاپ سوم رسیده است. این کتاب صد و سی و یکمین عنوان مجموعه «رمان نوجوان» است که توسط این ناشر چاپ می شود.
داستان این رمان، در سرزمینی شبیه به ایران باستان جریان دارد و عدهای که به عنوان سلحشوران پارلهآن معروفند با اهریمنانی میجنگند که در قالب انسان، گاه شعبدهباز، گاهی جادوگر و بیشتر وقتها مخوف و ترسناک هستند.
سید علی خواسته نویسنده جوان این رمان، متولد سال ۶۹ است و دارای مدرک مهندسی صنایع است. او برای کتاب «سریر هوشیار» که پیش از «سلحشوران پارلهآن» به چاپ رسیده، چند جایزه از جمله جایزه کتاب فصل، جایزه جشنواره کتاب سال دانشجویی و جایزه جشنواره جوان را به خود اختصاص داده است. «سلحشوران پارله آن» به عنوان کتاب تقدیری چهارمین دوره جایزه مهر طه در سال ۹۴ و برگزیده هشتمین جشنواره کتاب برتر کودک و نوجوان در همان سال شده است. «سریر هوشیار» نیز از چاپ سوم عبور کرده است.
در داستان «سلحشوران پارله آن»، میراث خطرناکی از گذشتگان سرزمین پارلهآن که میتواند هم برای نیکی و هم برای پلیدی به کار برود، به دست گروهی از خطرناکترین دشمنان این سرزمین افتاده است. پارلهآن، سرزمینی است که در طول تاریخش محل زندگی انسانها و موجوداتی گوناگون بوده است. با اینکه سال ها از بیرون راندن مهاجمان مانیک از پارلهآن میگذرد، هنوز اهریمنان بسیاری از آن دوره باقی ماندهاند. به همین خاطر فرمانروای پارلهآن مدتهاست که گرز مشهورش به نام اخگر را بدست گرفته و همراه یاران وفادارش به مبارزه با اهریمنهای مختلف میپردازد. فرمانروا اگر مجبور بشود، از یک نوجوان روستایی و بیتجربه کمک میخواهد و او را با خود همراه میکند؛ همراه در سفری خطرناک و اسرارآمیز...
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
کمی جلوتر، ناگهان صف متوقف شد و همه به یکدیگر برخورد کردیم. دستم را به دیواره کوهستان گرفته بودم و سعی می کردم درون دره سمت چپم پرتاب نشوم. به جلو نگاه کردم تا علت توقف را بفهمم. توده ای از صخره های کوهستانی سقوط و مانع حرکت ما شده بودند. باورم نمی شد در آن شرایط، این طور دچار بدشانسی شده باشیم. سنگ سد راه مان شده بود، آتش در تعقیب مان بود و تاریکی و طوفان ما را در بر گرفته بودند. چطور ممکن بود نجات پیدا کنیم؟
پارسامین زودتر از همه، دست از تماشای صخره ها برداشت و گفت: «شتاب کنید! باید زودتر راه را باز کنیم!» همه برای کمک به سمت جلو خیز برداشتند. متاسفانه به خاطر عرض کم گذرگاه، فقط دو نفر می توانستند به سختی سنگ ها را جابه جا کنند. با وحشت از یک طرف به نور شوم هیولای پشت سرمان نگاه می کردم که مرتب نزدیک تر می شد و از طرف دیگر به جابه جا شدن صخره ها توسط داراد و پارسامین که بسیار کند بود. خیلی زود با ناامیدی وحشتناکی احساس کردم بعید است بتوانیم پیش از رسیدن آن اهریمن، راه را باز کنیم. تلخی این حقیقت، تمام وجودم را پر کرد. با وجود تلاش مان، محکوم به نابودی بودیم.
چاپ سوم این کتاب با طرح جلد جدید، ۴۷۲ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.