شیراز- آلمانی ها اولین مردمان غربی بودند که حافظ را شناختند، از گوته گرفته که دیوان «غربی شرقی» را متاثر از حافظ نوشت و پس از آن فرانسوی ها و انگلیسی ها که غزل هایش را ترجمه کردند.

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها: بیستم مهر ماه هر سال در تقویم ملی به نام یادروز حافظ ثبت شده است. شاعری که در بسیاری  از نقاط جهان شاعران را تحت تاثیر خود قرار داد و در ایران نیز بر شعرای بعد از خود تاثیر گذاشت.

یکی از لقب های حافظ را لسان القیب قرار داده اند اینکه این لقب  توسط چه کسانی مطرح شده، چیزی است که دکتر اسماعیل آذر استاد ادبیات فارسی آن را بازگو کرد. دکتر اسماعیل آذر در گفتگو با خبرنگار مهر به ابعاد فراملی آثار حافظ  نیز پرداخت و تشریح کرد که چگونه آلمانی ها از او تاثیر گرفتند.

*چه کسانی حافظ را لسان الغیب می نامند؟

در منابع گوناگونی از حافظ سخن به میان آمده است که او را لسان الغیب لقب داده اند، حامی متوفی به سال 898 در نفحات الانس وقتی از احوال حافظ می نویسد او را لستن اغیب نامیده و لقب ترجمان الاسرار را به او داده است. دولتشاه سمرقندی نیز در تذکره الشعرا (892) حافظ را لسان الغیب لقب داده است. شهاب الدین عبدالله مروارید به فرمان ابوالفتح میرزا شاهزاده تیموری نسخ بسیاری را مطالعه کرده و یک نسخه را انتخاب می کند او هم حافظ را لسان الغیب نامیده است.

خود حافظ هم می گوید:

 بیار باده که دوشم سروش عالم غیب     نوید داد که عام است فیض رحمت او

 و یا:

دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من              هاتف غیب ندا داد که آری بکند

البته ما عالم غیب و عالم شهادت داریم که  از آنها در قرآن نام برده شده است این دو عالم نا محدود هستند و هرآنچه در عالم شهادت حضور می یابد قبلا در ساحت غیب بوده است. مولوی عالم شهادت را به عالم بی منتها تعبیر کرده است.

نو ز کجا می رسد کهنه کجا می رود            گورنه ورای نظر عالم بی منتهاست

*آیا حافظ لقب شهید داشته است؟

بله در نسخه گل اندام برای حافظ لقب شهید به کار برده شده است.

*شهید به عنوان لقب در چه معنی آمده است؟

در اثری که خلیفه نیشابوری برای  ابوعبدالله حاکم نیشابوری متوفی به سال 405 ترجمه و تلخیص می کند اغلب عالمان را «الشاهد» خوانده است مانند ابوبکر الشاهد نیشابوری. به نظر می رسد این لقب را برای فقها، متکلمین یا محدثین به کار رفته است.

*حافظ از چند واژه بیشتر استفاده می کند از جمله واژه عشق، این عشق از چه وقت در ادبیات و به ویژه در شعر حافظ نقش پیدا کرد، منظور این است که این واژه اولین بار کجا به کار رفت که حافظ و دیگر شعرا وام دار آن شدند؟

اگر منظور شما کاربرد عشق در غزل های حافظ باشد، شاید یکی از کلیدی ترین بیت ها به سوال شما نزدیک تر است:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد     عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

نکته اینجاست که در در روز ازل پرتو حسن ذات الهی تجلی می کند، حسن در مفهوم زیبایی ظاهر می گردد ، با ظهور زیبایی عشق متولد می شود چون عشق با زیبایی پیوند دارد در کنار عشق به لفظ آتش می رسیم  چرا؟ برای اینکه فقط عشق می ماند و هرچه جز عشق گذشتنی است بنا بر این وقتی آن عشق برآمده از حسن تجلی ذات بروز می کند جز ماهیت ذات الهی هرچه را در عالم وجود دارد محو می کند.

مولوی هم توصیه می کند عشق آن زنده گزین کو باقی است    وز شراب جانفزایت ساقی است

*حافظ از جان گرامی می گوید. جان گرامی با جانی که گرامی نیست چه تفاوتی دارد؟

زمان از زمان ارسطو یعنی حضور در یک مکان و شمارش حرکات به دفعات در مورد انجام کاری ، از نظر فیزیک دانان غربی آغاز زمان از یک بانگ است، این نظر سودی برای بشر نداشته است، وقتی آغاز یا بیهودگی شکل می گیرد طبعا پایان هم به بیهودگی می رسیم. از نظر فلسفه اسلامی زمان با «کن» یا فرمان الهی آغاز می شود، از همانجا خداوند با ذریه آدم پیوند برقرار می کند «الست بربکم قالو بلی» از آن زمان انسان موظف می شود فرمان الهی را انجام دهد در اینجا باید تفاوت زمان و وقت را بدانیم ، زمان مقید به گذشته ، حال و آینده است و حال اگر این تقید برداشته شود، وقت حاصل می شود که با آن وقت مسرمد  می گویندوقتی که بقا دارد و فنا نمی شود. در حقیقت جان انسان کامل به بقا متصل است بنابر این وقتی که بعد جاودانگی دارد همان جان گرامی و جان  مقدس است البته اگر آن با نور جمع شود محصولش همان جان گرامی و عشق می شود.

*سوال بعدی در ارتباط با تاریخ روزگار حافظ است، اگر بخواهیم از تاریخ روزگار حافظ سخن بگویید ابتدای  این تاریخ  کجاست؟

می دانید که آخرین شاه اتابکان فارس آبش خاتون بود، او به ازدواج منکو قاآن یکی از فرزندان هلاکو درآمد . از این به بعد فارس به دست امیران مغول افتاد، یکی از این سلسه های مغول را دو برادر بنیاد نهادند یکی امیر شیخ حسن چوپانی بود که ان را امیر شیخ حسن کوچک می نامیدند و دیگری ملک اشرف چوپانی نیمه دوم قرن هشتم که بعد از برادرش به دست ازبکان قبچاقی(قزاقستانی) به قتل رسید. پیر حسین پسر عموی شیخ حسن به نیابت از او حکومت را به دست گرفت ، مسعود شاه برادر شاه شیخ ابواسحاق را شکست داد، مردم بر او شوریدند و فرار کرد و دوباره مسعود به جای خود بازگشت که البته بعد از این ماجرا ها باید سراغ خاندان و سلسله اینجو برویم.  به نظر حقیر اگر بخواهیم خط زمانی حافظ را مطالعه کنیم باید از روزگار سعدی مطالعات تاریخی را آغاز کنیم که بنده مدخلی در ارتباط با آن را گفتم.

*کدامیک از کشورهای غربی ابتدا با ساحت شناخت حافظ رسیدند؟

آلمانی ها قبل از هر کشور دیگری این افتخار را داشتند که با نام و غزل های حافظ آشنا شوند، گوته شخصیتی است که شرق و غرب را با ادبیات بهم گره زد و در ادبیات جهان پایگان بلندی دارد. او در سن 65 سالگی با حافظ آشا شد و انس گرفت ، کتابی پیرامون حافظ به نام «غربی شرقی» تعریف کرد. این کتاب بر مستشرقین شهیری چون  امرسون که خود فیلسوف بود و ویکتور هوگو که خود کتابی به تقلید از گوته نوشت به نام شرقیات تاثیر گذاشت البته فردریش رکرت روح غزل را در آلمان زنده کرد. غیر از گونه شخصیت های دیگری چون فون هامر ، پورگشنال، هردر، پلاتن، هلموتریتر، دکتر کرسنوف بورگل بخش هایی از غزل های حافظ را به زبان آلمان ترجمه کردند.

در میان این افراد کریسنوف بورگل اسلام شناس بود و در دانشگاه برن کرسی شرق شناسی و اسلام شناسی داشت، بعد از آلمانی ها، فرانسوی ها و بعد از آن انگلیسی ها به ترجمه غزل های حافظ پرداختند.

*یعنی اینها همه فارسی می دانستند؟

بله در فرانسه و برخی کشورهای دیگر ، مدرسه السنه شرقی که در  فرانسه آن را «سیلوستر دوساسی» اداره می کرد و در این مدارس زبان هایی  مانند عربی ترکی و فارسی را آموزش می دادند.