کتاب «پول» نوشته اریک لونرگن با ترجمه احمد علیقلیان توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «پول» نوشته اریک لونرگن به تازگی با ترجمه احمد علیقلیان توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه فلسفه زندگی» است که توسط این ناشر چاپ می‌شود. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۴ چاپ شده است.

نویسنده این کتاب معتقد است در متون درسی اقتصادی از توضیحات قانع کننده درباره رکود و هراس اثری نیست. اساسا در علم اقتصاد چنین فرض می‌شود که مردم عقاید خود را براساس ارزیابی عینی از واقعیت‌ها شکل می‌دهند: فرض بر این است که خود فرایند مبادله یا تعامل اجتماعی بر ما تاثیر نمی‌گذارد. اما تجربه اریک لونرگن در زمینه روان شناسی انسان با این فرض فرق دارد و او عقل را موهبتی می‌داند که ما از آن برخورداریم و توان روشنی بخشی دارد، اما غالبا از آن غافلیم و به زحمت آن را به کار می‌بریم.

علم اقتصاد توصیف محدودی از کارکردهای پول به دست می‌دهد: گنجینه ثروت، واحد محاسبه و واسطه مبادله. عبارت «واسطه مبادله» این مساله را که که چرا اساسا به پول اهمیت می‌دهیم به طرز عجیبی دست کم می‌گیرد. ما برای رفع نیازهای مان و تامین زندگی خود و خانواده مان مبادله می‌کنیم. برای همین است که بیشتر مردم دنیا فکرشان متوجه پول است. این همان کارکرد اصلی پول است که ارسطو آن را ضروری می‌نامد. این کارکرد غرض اصلی پول را توضیح می‌دهد اما کار دیگری نمی‌کند.

کتاب «پول» ۵ فصل اصلی دارد که عبارت اند از: وابستگی متقابل۱، زمان و پول، اندازه گیری، افسون پول، وابستگی متقابل۲.

وابستگی متقابل شاید مهم ترین ویژگی پول باشد. پول بی ارزش است مگر آن که دیگران آن را به رسمیت بشناسند و بپذیرند. پول یک قرارداد اجتماعی است، شاید مهم ترین قرارداد اجتماعی خاص جوامع امروزی. تقسیم کار و نظام‌های مالی و تجارت همگی به پول وابسته است. این‌ها با تاثیرات خود بر بهره وری مان، ما را از کمبودها می‌رهانند. در سرتاسر تحول سازمان اجتماعی، از قبایل خانواده محور شکارچی - گردآورنده غذا تا دموکراسی‌های بازار امروزی، مراقبت از دیگران نیازمند مازاد منابع بوده است: نوعی پس انداز.

از جمله سوالاتی که این کتاب در پی پاسخ آن‌هاست می‌توان به این نکته اشاره کرد که پول و بانکداری و اسناد مالی چگونه ممکن است ثَبات اجتماعی را به خطر بیندازد؟ پول به رغم نقش محوری‌اش در زندگی و جوامع، بسیار اندک شناخته شده است. بسیاری از نگرش‌ها و باورهای ما درباره وام و پس انداز و بازارهای مالی وضعی چندان بهتر از پیش داوری‌ها یا ارزش داوری‌های آشفته که به دلایلی صدها سال دوام آورده اند، ندارد.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

در کشورهای توسعه یافته این خدمات را دولت فراهم می‌کند. اگر نان آور خانواده بیمار شود، فرزندان می‌توانند نیروی کار را تامین کنند؛ خانواده‌ها مستمری تامین می‌کنند و سالمندان را تیمار می‌کنند. میزان زاد و ولد بیشتر تا زمانی که والدین بتوانند سلامت فرزندان را تامین کنند نقشی موثر دارد.

اما چرا میزان زاد و ولد بعضی کشورهای ثروتمند بیش از کشورهای دیگر است؟ نرخ زاد و ولد ژاپن و ایتالیا بسیار کمتر از ایرلند و ایالات متحده است. این شاید به خطرپذیری مربوط شود؛ یا شاید به نهادهای اجتماعی مختلف مانند مراقبت از کودکان؛ شاید هم عوامل فرهنگی دخیل باشد، مانند نحوه نگرش به زنان. آیا چنان که نسل قدیم در ایتالیا معمولا آن را توصیف می‌کند، این نوعی خودخواهی یا مادی گرایی است؟ اگر چنین باشد، به عنوان راهبرد به طور کلی محکوم به شکست است. همه ثروت دنیا هم با این واقعیت که کسی هست که در پیری از ما مراقبت کند برابری نمی‌کند: اگر فرزندان خودمان نه، باری فرزندان دیگران.

باور این نکته برایم دشوار است که کشورهایی با میزان زاد و ولد کمتر خودخواه‌تر، فداکارتر، عاقل‌تر، عافیت‌جوتر، یا پخته‌ترند. بسیاری از مردم به این دلیل بچه دار می‌شوند که کودکی خودشان رضایت بخش بوده، یا برعکس به این دلیل که می‌خواهند ثابت کنند که از پدر و مادر خودشان بهترند. بی شک بعضی‌ها از سر خودبزرگ بینی یا برای کسب منزلت بچه دار می‌شوند. همه این‌ها تحت تاثیر همتایان خود هستند. پس آیا پول بر میزان زاد و ولد تاثیر می‌گذارد؟ شاید. اما بعضی چیزها ورای دسترس پول است. و اما ژاپن، شاید بیدار شویم و ببینیم که، مانند بیشتر خواب‌های بد، اصلا آینده ما نیست.

این کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۱۷ هزار تومان منتشر شده است.