سیدجواد طباطبایی با اشاره به اتفاقات اخیر درمرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، با دفاع از آنچه «فعالیت‌های درخشان» معاون پژوهشی پیشی این مرکز نامید، اخراج وی را به باد انتقاد گرفت.

به گزارش خبرنگار مهر، «سیدجواد طباطبایی» نویسنده و پژوهشگر در حوزه فلسفه سیاست، در یادداشتی که بهانه آن، اتفاقات اخیر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی است، به انتقاد از اقدام رئیس این مرکز در اخراج «سیدصادق سجادی» معاون پژوهشی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی از این مرکز و شورای عالی علمی آن، پرداخت. متن این یادداشت که طباطبایی آن را در صفحه شخصی خود با عنوان «نشر آثار و آراء جواد طباطبایی» و در فضای مجازی منتشر کرده است، در زیر از نظر مخاطبان می‌گذرد:

حکم اخراج استاد دکتر صادق سجادی، مدیر گروه تاریخ، معاون علمی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی و سرویراستار مجموعه بیست جلدی تاریخ جامع ایران را پیش از آن‌که از همکاران سابقم در آن مرکز دریافت کنم، تصویری از آن را از طریق دوستان از فضای مجازی گرفتم. به رغم اینکه از نیمه دوم سال گذشته به این نتیجه رسیده بودم که عمر آن مرکز به پایان رسیده است، و به همین دلیل هم از دکتر سجادی خواهش کرده بودم که قرارداد مرا برای سه ماه اول سال جاری تمدید نکند، از دیدن تصویر نامه‌ای که در فضای مجازی دست به دست می‌شد، و از دو سطر فراهم آمده بود، در شگفت شدم. این نامه دو سطری با این جزءِ از جمله‌ای که از هر واژه آن ادبِ علم و آدابِ مدیریت می‌بارید به پایان می‌رسید : «... از مرکز دایره المعارف و شورای علمی آن اخراج می‌شوید»!

اینکه در سال‌های اخیر در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی چه گذشته است، من این‌جا چیزی نمی‌توانم بگویم؛ گمان می‌کنم به دنبال افشا شدن بی‌رسمی‌های بسیار در مدیریت‌ها و اجحاف‌های مکرر در اموال عمومی کشور، که خبرهای آن به همگان رسیده است، گوش کسانی از مسئولان باید به چنین خبرهایی حساس شده باشد. آن‌چه در این مورد اخیر شگفت‌انگیز می‌نماید بی‌اعتنایی به سرمایه‌های معنوی ملّی و ثمنِ بخسِ مردمان کاردان در این کشور است که این توهم را برای هر مدیری ایجاد می‌کند که همه معجزه‌ها جز از او صادر نشده است.

در نامه دو سطری، دکتر سجادی به عدم «رعایت حرمت سی چهار سال فعالیت درخشان مرکز» متهم شده، اما آن‌چه گفته نشده این است که یکی از آن «فعالیت‌های درخشان» دوره بیست جلدی تاریخ جامع ایران است که دکتر سجادی، به عنوان مدیر طرح، و بیش از صد و پنجاه تن از همکاران او از همه جهان، سیزده سال روی آن مجموعه کار کرده‌اند. فعالیتِ درخشان حاصلِ کار و تلاش مردمان برجسته است و کسی را نمی‌رسد که گمان کند این مردمان برجسته می‌توانند نباشند و آن فعالیت‌های درخشان از زمین برویند.

اگر سی و چهار سال فعالیت‌های درخشان ممکن شده، این سی و چهار سال حاصل عمر و ایام کسانی بوده است که بسیاری از آنان نیز در همین سی و چهار سال برای به ثمر رساندن آن فعالیت‌ها قالب تهی کرده‌اند و حتیٰ یادی از آنان نیز نشده است. وانگهی، اگر امروز کسانی می‌توانند به حاصل سی و چهار سال فعالیت درخشان به رایگان ببالند، باید بدانند که مادر گیتی فرزندان بسیاری زاده است تا از آن میان چند ده تن دانشمندی به عرصه برسند که بتوانند طرحی مانند تاریخ جامع ایران را پیش ببرند و به انجام برسانند.

دلیل این ادعا ارزیابی من از وضع دانشگاه‌های کشور است که در سه چهار دهه اخیر از انبوه بی‌تحرک استادان آن - در علوم انسانی - هیچ فعالیت درخشانی صادر نشده است. کسی که در دوم اردیبهشت ماه جلالی به دنبال سی و چهار سال فعالیت درخشان در همان مرکز به افتخار اخراج نایل آمده از زمره دانشمندانی است که امروز شمار آنان در همه دانشگاه‌های کشور به عدد انگشتان دو دست نمی‌رسد.

اتاق شورای مرکز به تصویر ده تن از استادان درگذشته برجسته‌ای همچون زریاب خویی، زرین‌کوب و همسرش، احمد تفضلی، شرف خراسانی و ... مزین است که بسیاری از آنان «صلاحیت اخلاقی» تدریس در دانشگاه‌ها را نداشتند، اما با حضور خود اعتباری به آن مرکز دادند. کارهای بزرگ را نخبگان انجام می‌دهند؛ فعالیت‌های درخشان مرهون شخصیت‌های برجسته است و بدیهی است که گرد آمدن چنین شخصیت‌هایی در یک جا به سال‌های طولانی و صبر بسیار نیاز دارد.

نباید گمان کرد که نخبگان همچون قارچ از زمین می‌رویند و هر روز می‌توان دامن خود را از انواع آن پر کرد و اگر نیازی به آن نبود در زباله‌دان ریخت. مدیریت مرکز و مسئولان فرهنگی کشور باید بدانند که تعطیل شدن این نهاد فرهنگی ضایعه‌ای خواهد بود، و جبران آن، در شرایط کنونی، کمابیش ناممکن، بویژه در کشوری که در دهه‌های اخیر آسیب‌های بسیاری بر فرهنگ آن وارد شده است.

من بر آنم که از این اخراج هیچ زحمتی به دکتر سجادی نخواهد رسید، چنانکه از اخراج استادانی که به نام برخی از آنان اشاره کردم زحمتی بر آنان وارد نشد، اما خوف آن دارم که مدیریت مرکز عِرض خود برده باشد، چنانکه دانشگاه عرض خود برد و داغ ننگ آن بر پشانی دانشگاه ماند! اگر بتوانم توصیه‌ای بکنم، پیشنهاد می‌کنم مدیریت مرکز با صدور چنان نامه‌هایی خود را از وجود کسانی محروم نکند، زیرا ممکن است سی و چهار سال‌های دیگری بگذرد و نه فعالیت درخشان که حتیٰ یک فعالیت هم برای مفاخره پیدا نکند.

این نکته مدیریتی را نیز می‌افزایم که مدیر خوب کسی نیست که اشتباه نمی‌کند، بلکه آن است که توان تصحیح اشتباه خود را دارد. مدیر کاردان کسی نیست که همه چیز می‌داند؛ کسی است که توان یاد گرفتن دارد. عیب بزرگ‌تر از ندانستن یاد نگرفتن است.

سوم اردیبهشت ۱۳۹۷

بعدالتحریر
چنانکه از تاریخ نامه بالا برمی‌آید، هفته‌ای پیش نوشته شده بود. از انجا که خودم را مستعفی می‌دانستم و می‌دانم، ترجیح دادم به ریاست مرکز ارسال نکنم. با از نظر گذراندن مصاحبه رئیس مرکز، با یکی از خبرگزاری‌ها، که، به فراست، در پسِ پشت عمل اعتراض کنندگان ردِّ پای قدرت‌های خارجی موهوم را یافته و افشا کرده بود، متوجه شدم که وضع از آن‌چه من تصویر کرده بودم اسفناک‌تر است.

دهم اردیبهشت ۹۷