«تشریفات» نوشته سیس نوتبوم رمانی فلسفی است که نویسنده‌اش آن را در پی حقیقت نوشته و در آن عقاید کاتولیکی، اگزیستانسیالیسم و مکتب تیائیسم مشغول عرضه خود و جدل با یکدیگرند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ-صادق وفایی:‌ رمان «تشریفات» نوشته سیس نوتبوم نویسنده هلندی که سال ۹۱ ترجمه فارسی‌اش به قلم سامگیس زندی در ایران منتشر شد، از جمله آثار ادبی است که به مذاق هر مخاطب ادبیات خوش نمی‌آید چون محور اصلی آن به جای قصه و اتفاقات بیرونی، شخصیت و اتفاقات درونی است. دین، اعتقاد، وجود، مذهب، آیین‌های شرقی، صومعه، معبد و عرفان از جمله کلیدواژه‌هایی است که می‌توان در نقد این اثر به کار برد چون سوالات مهمی را با توجه به آن‌ها طرح کرده و در رمانش در پی پاسخگویی به آن‌ها بوده است.

این رمان درباره ۳ دوره از زندگی مردی به نام اینی است که در هلند درگیر با عقاید کاتولیک و حضور آموزه‌های شرقی و مکتب ذن روبروست. نویسنده اثر، نسبت به مسیحیت کاتولیک و به روزنشده قرون وسطایی، دیدگاهی انتقادی دارد و این مولفه به طور مشهود در داستان رمان و روایتش مشخص است. از نظر حال و هوا و سفر درونی شخصیت اصلی رمان، می‌توان رمان «قطار شبانه لیسبون» از پاسکال مرسیه فرانسوی را شبیه به این اثر دانست. البته در قطار شبانه، شخصیت اصلی که یک انسان فرهنگی و معلم است، به دنبال جذبه خاطرات فردی غایب که از دنیا رفته، به این طرف و آن طرف می‌رود و در تشریفات، سرگشتگی و تنهایی شخصیت اصلی‌ است که او را با عقاید و اندیشه‌های جدید آشنا می‌کند.

این کتاب داستانی هم مانند هر اثر ادبی دیگر، می‌تواند موافقان و مخالفان و دوستداران و دشمنانی داشته باشد اما کاری که مترجم اثر در بازگردانی آن از زبان هلندی به فارسی انجام داده، به واقع یک کار و فعالیت پژوهشی است. چون میزان و حجم پاورقی‌های کتاب قابل توجه و تامل است و مشخص است که کار ترجمه این رمان که پر از ارجاعات و کنایه‌های بینامتنی، اسطوره‌ای و تاریخی است، نباید کار آسانی بوده باشد. بدون مطالعه پاورقی‌ها، برقراری ارتباط با متن و روح اثر، در برخی فرازها برای مخاطب چندان ممکن نخواهد بود چون برخی اسامی و اتفاقاتی که نویسنده به آوردن اسم و اشاره‌ای کوچک از آن‌ها بسنده کرده، نیازمند شناساندن به مخاطب هستند.

بررسی وجوه اگزیستانسیالیستی اثر

رمان‌ «تشریفات» یک اثر اگزیستانسیالیستی هم هست اما نه آن‌طور که رمان «سن عقل» ژان پل سارتر هست. در سن عقل، می‌توان عقاید و اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی سارتر را در روح اثر، ممزوج و به صورت تار و پود تنیده‌شده، مشاهده کرد اما در تشریفات، این اتفاق کم‌تر رخ داده و اشارات مستقیمی به آموزه‌های اگزیستانسیالیست شده است؛ تا جایی که به جملاتی از سارتر هم اشاره می‌شود. نمونه بارز پرداخت مستقیم نویسنده به اگزیستانسیالیسم، وجود عناصر این مکتب در قصه است: «عنوان روی جلد کتاب را خواند، اگزیستانسیالیزم...انسانیت... به سمت پیانو رفت،...» یا «سارتر می‌گوید: ما باید نتیجه نهایی را از این واقعیت بگیریم که وجود انسان اصل است و نه ماهیت او. به کلیسا می‌روی؟» البته این رویکرد صددرصدی نویسنده در مواجهه با عقاید و مکتب‌های فکری در این رمان نیست و می‌توان بروز و ظهور مکاتبی چون اگزیستانسیالیسم را در این رمان، در قالب جملاتی که شخصیت‌ها در جدل با یکدیگر دارند، هم مشاهده کرد. نمونه‌اش جروبحث یکی از فامیل‌های اینی با کشیش است: «"منظورم اگزیستانسیالیسم مسیحی نیست، اگزیستانسیالیسم آتئیستی است." چوب اسکی‌ات را بردار و به دنبال کلیسای ناپدیدشده‌ات از بالای کوه سُر بخور ته دره. برو سر یک کوه تنها بنشین. ببین در جایی آتشی می‌بینی؟ برو. دست از سرم بردار.» یا «همه ادیان برای این سوال جواب نادرستی دارند: ما برای چه در این دنیا هستیم؟»

از طرف دیگر با توجه به هلندی بودن نویسنده و داشتن تجربه مطالعه ترجمه‌ای دیگر از نویسندگان هلندی یعنی رمان «سوءقصد» اثر هری مولیش که توسط همین مترجم به فارسی برگردانده شده، می‌توان پرداختن به مساله استعمار را نزد نویسندگان هلندی مساله‌ای مهم دانست. به نظر می‌آید استعمار اندونزی، هم یکی از قطعه‌های پازل تاریخ هلند باشد که از داستان‌های نویسندگان بزرگش قابل تفکیک و جداسازی نیست. چراکه سیس نوتبوم هم مانند هری مولیش در فرازهایی از رمان تشریفات به استعمار اندونزی توسط هلند پرداخته است: «به نظر می‌رسید از زمانی که اندونزی از آخرین صفحات کتاب تاریخ سرزمین‌های پدری به بیرون خزیده بود، قرن‌ها گذشته است و ...» یا «این یک پارونگ است.» که به مدد پاورقی مترجم متوجه می‌شویم پارونگ چتری ساخته‌شده از پوست گاو است که در اندونزی استفاده می‌شود. این جملات در توصیف اوضاع و احوال جامعه‌ای مطرح می‌شود که اینی در آن زندگی می‌کند؛ یعنی آمستردامی که قبل از پررو، قبل از کابوترها و قبل از تابستان‌های بلند و داغ بود. همین جمله آخری در متن،‌ ۲ پاورقی دارد. اولی پررو که نامی گروهی است که در سال ۱۹۶۶ در هلند تشکیل شد و با انرژی هسته‌ای و جنگ در ویتنام مخالف بود و دوم، کابوترها که جمعیتی مذهبی از پرووهای سابق بودند و با تشکیل حزب سیاسی موافق نبودند. رمان «تشریفات» مانند «سوءقصد» یک رمان جنگی نیست اما می‌توان پس‌لرزه‌ها و تاثیرات جنگ را بر جامعه هلند و البته جامعه جهانی در آن مشاهده کرد: «وقتی که جنگ تمام شد، بالاخره می‌توانستیم ببینیم و بشنویم که دقیقا چه اتفاقاتی افتاده بود. خیانت‌ و گرسنگی و جنایت و ویرانی بیداد کرده بود.» نمونه دیگر این وضعیت، اشاره به برهه تاریخی «زمستان گرسنگی» در داستان است که در رمان جنگی «سوءقصد» یک بستر زمانی مهم برای شکل‌گیری مهم‌ترین اتفاق داستان بود. زمستان غذایی، دوره‌ای از زمستان سال ۱۹۴۵- ۱۹۴۶ است که قسمت شمالی هلند که در اشغال آلمان نازی بود، درگیر کمبود مواد غذایی بود و در آن، ۱۸ هزار نفر از گرسنگی تلف شدند.

از نظر ارتباط نام اثر و محتوای داستان، می‌توان به این نکته اشاره کرد که لغت تشریفات چندین مرتبه در جایگاه‌های مختلف رمان تکرار می‌شود که یکی از آن‌ها مربوط به تشریفات خاص مراسم چای ژاپنی در مکتب ذن و تمرکز مخصوص به آن است. تشریفات مردن و دیگر تشریفات‌های متداول در زندگی اجتماعی هم از جمله مفاهیمی هستند که با تکرار این واژه در متن رمان به ذهن متبادر می‌شوند اما نویسنده از تکرار این واژه در حالتی بهره برده که در ذوق نمی‌زند و تاثیری ناخودآگاه بر مخاطب خواهد داشت.

از درونی بودن رمان در فرازهای زیادی از کتاب صحبت شد. با داشتن چنین رویکردی، فصل دوم رمان را بخشی خسته‌کننده و متوقف‌شده از نظر زمانی می‌یابیم. چون راوی دانای کل چاه عمیقی در شخصیت یا به عبارت بهتر، پسِ شخصیت اینی حفر می‌کند. یکی از جملات قابل توجه در فصل اول رمان در توصیف شرایط محیطی شخصیت اصلی، یعنی جایی که اینی خودکشی کرده و دوباره به زندگی برگشته، این جمله است: «مدت‌ها بود دنیا بوی گند گرفته بود و آمستردام به‌تازگی سنگینی این بو را در ریه‌هایش احساس می‌کرد، ...» دنیایی که سیس نوتبوم در این مقطع از تاریخ هلند ترسیم کرده، مربوط به دوران پس از جنگ جهانی، کشمکش‌های جنگ سرد، ماجرای ترور کِندی رئیس جمهور وقت آمریکا، جنگ در ویتنام و همچنین تقابل آرا و اندیشه‌های کمونیستی، خداباورانه و شرق‌نگرانه است. به این ترتیب، این رمان با ترسیم دنیای بیرون و ذکر این‌که دنیای کثیفی است، به ترسیم دنیای درون تعداد معدودی شخصیت و در راس آن‌ها، دنیای اینی می‌رسد. فصل اول رمان با سهام و بورس (علایق شخصیت اینی) شروع می‌شود و با همین موضوع هم تمام می‌شود. در فصل دوم است که راوی داستان، بیشتر به جهان درونی آدم‌های قصه‌اش نقب زده است. فصل اول مربوط به برهه زمان ۱۹۶۳، جنگ ویتنام و ترور کندی است و فصل دوم با برهم زدن نظم و تقدم‌تاخر زمانی، مربوط به سال ۱۹۵۳ است. در فصل اول، اینی ۳۰ ساله است و در فصل دوم ۱۰ سال جوان‌تر. فصل پایانی هم مربوط به دوران دهه پنجم زندگی این شخصیت است. گفته می‌شود سن ۴۰ سالگی، سن پختگی افراد است. پس از این جهت هم می‌توان «تشریفات» را با «سن عقل» سارتر مقایسه کرد. تازه در صفحه ۳۹ در فصل دوم است که نویسنده به ذکر ویژگی‌های ظاهری شخصیت اینی می‌پردازد و لاغری‌اش را تصویرسازی می‌کند: «این عکس‌ها چه چیزی را نشان می‌داد؟ مردی چنان لاغر را که حتی از خدمت سربازی معافش کرده بودند.»

اما بد نیست به نمونه‌ای از فرم و ساختار زبانی این رمان هم اشاره کنیم که در برخی فرازها از آن بهره گرفته شده تا تاثیرگذاری کلام بیشتر شود: «خانه‌ای که اینی اولین سال‌های بلوغش را در آن گذرانده بود، بدون هیچ اثری، همراه با خاطرات او به درون حفره‌ای در زمین فرو رفته بود که بعدها چنگال هشت دستگاه آپارتمان از آن بیرون آمد.» و یا این فراز از صفحات پایانی کتاب: «در خیابان، بوق ماشین‌ها بلند بود. کامیونی در جایی راه را بسته بود، و بشریت که به تازگی با پرشی نام و ظریف تا ماه پرواز کرده بود، اینک داشت مثل اورانگوتانی ناتوان از پیدا کردن موز، نعره می‌کشید.»

همان‌طور که ابتدای مطلب بیان شد، نویسنده این رمان، دیدگاهی انتقادی درباره کلیسای کاتولیک دارد و داشتن این دیدگاه باعث شده تا بی‌طرفی را کنار گذاشته و از زبان یکی از شخصیت‌های داستان یعنی آرنولد تادس به کلیسای کاتولیک بتازد. البته فلیپ تادس تندی پدرش را نداشته و با رویکردی آرام‌تر طرفدار مکتب ذن و تشریفات چای ژاپنی است. یکی از فرازهای مهم رمان که جملات آرنولد تادس را و البته (شاید) موضع نویسنده را در بر می‌گیرد، تاختن تادس به کشیش است: «شما از همه استدلال‌های لازم برای اثبات حقانیت کلیسا و همین‌طور استدلال‌های مخالفش آگاهید. روی نماد وحشتناک صلیب دستگاه کاملی بنا کرده‌اید. مذهب شما هنوز از همان شام سادومازوخیستی تغذیه می‌کند که شاید هرگز وجود نداشته. این سازمان نظامی امپراتوری روم بود که کوته‌فکری را با معجون عجیبی از بت‌پرستی و چند نیت خیر در هم آمیخت و این طرز تفکر را درست کرد. ولع توسعه‌طلبی و استعمارگری غرب آن را بیشتر رواج داد. کلیسایی که شما آن را بزرگ می‌نامید بیشتر اوقات یک قاتل، و معمولا یک حاکم ستمگر، اما همیشه پهلوان پنبه بوده است.» ضمن بیان این نمونه، از این مساله هم غافل نشویم که بین چالش و کشمکش ذهنی اگزیستانسیالیستی موجود در رمان، فکر خودکشی و رهاسازی اختیاری جان از قید تن، بین هر سه شخصیت مهم داستان یعنی اینی، آرنولد تادس و فلیپ تادس به طور علنی و غیرعلنی وجود دارد. مثل این جمله: «دیگر دلش نمی‌خواست وجود داشته باشد.» یا «پیکر مرد یخ‌زده را سوزاندند، و اکنون دیگر آرنولد تادسی در دنیا وجود نداشت.» یکی از سوالات مهم سیس نوتبوم در این رمان، این است که آیا خودکشی همان رهایی از قید تن است یا خیر؟ که البته پاسخی که راوی از درون اینی به این سوال می‌دهد این است که آرنولد تادس برای رسیدن به سرنوشت انتخابی‌ خودش بیراهه متروکی را در پی گرفته بود.

در جستجوی رستگاری

در تشریح عقاید اگزیستانسیالیستی موجود در این رمان و تلاشی که نویسنده سعی کرده برای ارائه تصویر صحیح آن انجام دهد، باید این جمله را هم از جملات شخصیت آرنولد تادس بیاوریم که معترضانه می‌گوید: «آدم نمی‌تواند به پوچی معتقد باشد. در صورت بی‌وجود بودن همه‌چیز، نظامی هم نخواهد بود.» از طرف دیگر در سطور این رمان به عهد جدید انجیل اشاره می‌شود که اشاره به پیمان انجیل در دوره جدید ارتباط خدا با انسان دارد. در این زمینه، هم آموزه‌هایی از مسیحیت کاتولیک ذکر شده و از سیپریانوس قدیس نیز در کنار چهره‌های مهم حواریون و بزرگان مسیحیت، نام برده می‌شود. اما همان‌طور که اشاره شد، شخصیت فلیپ، در مسیر عکس با پدرش قرار دارد. او به دلیل جستجو برای رستگاری‌ است که دست به دامان مکتب ذن و فکر برای ترک بدنش افتاده است. در حالی که آرنولد در پی رستگاری نیست و شاید بتوان گفت در پی فرار از خود و اجتماع بشر غربی است که سال‌های قرون وسطا را پشت سر گذاشته و معلوم نیست چه چیزی را هم در پیش دارد. البته این دو شخصیت در نقطه‌ای هم با یکدیگر تشابه دارند و آن تنفر از خود است.

در زمینه محتوا و بیان عقاید و اندیشه‌ها، سیس نوتبوم دچار یک اشتباه محاسباتی شده و کمتر از عقاید مردم عامه و کوچه‌وبازار در رمانش آورده است. البته درست است که رمان «تشریفات» یک اثر فلسفی است اما می‌توانست از فلسفه عموم مردم اجتماع هم، جملات بیشتری را در خود داشته باشد. بنابراین در فرازهایی از این رمان، به جملاتی برمی‌خوریم که مربوط به فلسفه اگزیستانسیالیستی یا الهیات مسیحی و مراسم چای ژاپنی نیستند. مانند: «معمولا کسانی که شیفته هنرند پول زیادی ندارد.» و یا «هنر از وقتی که هدفی برای سرمایه‌گذاری شده است، دیگر چندان مطبوع آدمی نیست.» در این مطلب، اشارات کمی به عقاید مکتب ذن کردیم. شخصیت فلیپ که در این داستان، نماینده مکتب مذکور و آموزه‌هایش است، در جایی درباره مراسم ذن و چای ژاپنی به اینی می‌گوید: «وقتی که آدم‌ها روی بالشی مقابل هم بنشینند، دیگر جایی برای تشریفات نمی‌ماند.» فلیپ همچنین در جای دیگری و در تشریح عقایدش به اینی می‌گوید: «"به نظر من، این‌که برای وجود داشتن لازم است جسم داشته باشی اصلا قابل تحمل نیست." اینی فکر کرد برای کاتولیک‌ها هم بدن آلوده مانعی در راه رستگاری است.»

شخصیت اینی وینتروپ در ۳ فصل این رمان با ۳ شخصیت روبروست؛‌ در فصل اول با خودش، فصل دوم با آرنولد تادس و فصل سوم یا فینال، با فلیپ تادس. فلیپ، که نویسنده حضورش را در بخش پایانی و نتیجه‌گیری رمان قرار داده، مردی است که با استفاده از تشریفات چای ژاپنی در پی این است که خیلی دورتر برود. (خیلی دورتر از خودش.) یکی از نتیجه‌گیری‌های پایانی یا بهتر بگوییم جنگ‌های درونی اینی با خودش در صفحات پایانی مربوط به مساله اختیار و شرایط محیطی است که با توجه به ملاقات و گفتگوهایش با فلیپ به دست آمده است. این همان سوالی است که بارها در جامعه ما هم مطرح می‌شود که اگر در کشوری غربی متولد می‌شدیم، آیا باز هم مسلمان بودیم و این میزان از اعتقادات فعلی را داشتیم؟ «اگر عیسی مسیح در چین یا ژاپن به دنیا آمده بود، حالا در هر پنج قاره، این چای بود که هر روز به خون مبدل می‌شد. اما در تشریفات چای خود چای اهمیت زیادی نداشت، فقط شیوه نوشیدنش مهم بود.» یکی از آموزه‌های مهمی هم که در سخنان یکی از شخصیت‌های فرعی رمان یعنی مرد عتیقه‌فروش نهفته است، ناظر بر عرفان اسلامی و این بیت مولانا در مثنوی است که «آزمودم عقل دوراندیش را/بعد از این دیوانه سازم خویش را». این مفهوم که در عرفان‌های شرقی مشترک است، در این عبارات درج شده است: «ظاهرمان هنوز کاملا شبیه این‌هاست، (به مجسمه‌ها اشاره دارد) اما دیگر چیز مشترکی با آن‌ها نداریم، ما طور دیگری برنامه‌ریزی شده‌ایم. اگر بخواهیم شبیه این‌ها بشویم، اول باید تا می‌توانیم سهم بزرگی از دیوانگی ببریم، وگرنه نمی‌شود این زندگی را تحمل کرد. ما برای دنیای آن‌ها ساخته نشده‌ایم.»

رسیدن به آموزه‌های عرفان اسلامی

سیس نوتبوم در این رمان انسان‌های معتقد به مکاتب عرفانی را ترسیم و تشریح کرده که به نظرم از دایره بیرون عرفان، به نظر دیوانه می‌آیند؛ یعنی همان نظری که بین مردم عوام درباره عرفای اسلامی هم وجود داشته و رفتارشان طبق عرف معمول، دیوانگی ارزیابی می‌شده است. نوتبوم چنین نظرگاهی را در قالب جملات فلیپ مطرح می‌کند: «به نظر کسی که با آن‌ها آشنا نباشد،‌همه این‌ها بی‌معنی است. عرفان بی‌سروته است؛ حتی عرفان مسیحی در آن‌جا که با بودیسم مماس می‌شود، مثل فلسفه مایستر اکهارت.» در این رمان، اسمی از عرفان اسلامی برده نمی‌شود اما می‌توان جملاتی را در صفحات پایانی کتاب خواند که به طور مشخص‌، در آموزه‌های عرفان اسلامی با محوریت «عشق» آمده‌اند. جایی که فلیپ می‌گوید «آن‌چه من کم دارم، عشق است.» و یا چند جمله پیش‌تر که می‌گوید: «اگر یک شیشه زهر را در یک اقیانوس حل کنی، اقیانوس احساس بیماری نخواهد کرد،‌ و زهر از بار یک مسئولیت سنگین آزاد خواهد شد، دیگر دلیلی ندارد که زهر باشد.»

به این ترتیب، سفر درونی شخصیت اینی در این رمان، که با گذشته کاتولیکی‌اش شروع می‌شود به آموزه‌هایی از عرفان شرقی می‌رسد که نوید رستگاری جان را می‌دهند. البته مورد تاکید نویسنده در این زمینه، مکتب تیائیسم و علاقه‌مندی به نوشیدن چای با روش ژاپنی است که در آن تمرکز حواس تحت عمل نوشیدن چای اهمیت دارد. به هر حال، این رمانِ سرتاسر ارجاع و آموزه‌های فلسفی و عرفانی مختلف که برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ چاپ شد، با سوزاندن پیکر فلیپ تادس به پایان می‌رسد. از این سوزاندن هم با تعبیر تشریفات استفاده شده است: «همه تشریفات، اگر می‌شد آن را تشریفات نامید، فقط پنج دقیقه طول کشید.»

برچسب‌ها