به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آخرین قارون» نوشته اسکات فیتز جرالد به تازگی با ترجمه علیرضا کیوانینژاد توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد. این کتاب دویست و شصت و یکمین عنوان «داستان غیرفارسی» است که این ناشر چاپ میکند.
«آخرین قارون» اثری پیچیده و به دلیل مرگ زودهنگام نویسندهاش پیش از نهایی شدن متن، رمانی رازآلود است. پس از مرگ فیتزجرالد و ناتمام ماندن رمان، وظیفه نوشتن مقدمه به عهده ادموند ویلسن، دوست نویسنده و منتقد آمریکایی گذاشته شد. او در مقدمهای که برای رمان دوستش نوشت که درست است که کتاب پس از اتمام اولین بخش از فصل ششم، با مرگ فیتزجرالد نیمهکاره میماند اما این اثر تا همینجا آنقدر از نظر روایت داستان، پیچیده است که در همین شکل کنونیاش جاافتادهترین اثر نویسنده مورد اشاره است.
اسکات فیتز جرالد را بیشتر به خاطر رمان «گتسبی بزرگ» میشناسند. او یکی از نویسندههای بزرگ نسل گمشده دهه بیست قرن بیستم است. او علاوه بر گتسبی بزرگ، ۳ رمان کامل دیگر دارد که عبارت اند از: «این سوی بهشت»، «زیبا و ملعون» و «و لطیف است شب». «آخرین قارون» رمان ناتمام اوست. در نسخهای که از «آخرین قارون» چاپ شد، ویلسن اشاره کرد که تا اینجا طبق نسخه دستنویس فیتزجرالد بوده و پس از این داستان ادامه پیدا میکند. او جدولی طراحی کرد و ادامه رمان را طبق آن نوشت.
رمان «آخرین قارون» محصول حضور و کارکردن فیتز جرالد در هالیوود است. از این رمان، در سال ۱۹۷۶ فیلمی سینمایی هم به کارگردانی الیا کازان ساخته شد که جک نیکلسون، رابرت دنیرو و تونی کورتیس در آن ایفای نقش میکردند. فیلم هم مانند رمان، درباره شخصیتی به نام مونرو استار و زندگی پرفراز و نشیباش است. راوی داستان، دختر استار است که در روایتش به روحیات پدر و زندگیاش میپردازد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
گفتم «برو موهات را شانه کن. میخواهم مارتا را ببینی.»
«اینجا! دیگر هیچوقت دست از سرم بر نمیدارد.»
«بیرونِ اینجا. اول برو دستوصورتت را بشوی. یک پیراهن دیگر هم بپوش.»
با ژست اغراقشدهای از ناامیدی به طرف دستشویی کوچکی رفت که دیوار به دیوار آنجا بود. دفترش گرم بود و شاید دلیل بیحالیاش هم همین بود، که در را چند ساعت بسته بود. بنابراین دو پنجره دیگر را هم باز کردم.
پدر از پشت در بسته دستشویی گفت «تو برو. من خودم میآیم.»
«خیلی مهربان باش، پدر. نمیخواهم به او صدقه بدهی.»
انگار مارتا داشت جای من حرف میزد، صدای نالهای طولانی از جایی در اتاق به گوشم رسید. از جا پریدم و درجا خشکم زد. آن صدا دوباره به گوش رسید، ولی از دستشویی پدرم نبود، حتا نه از بیرون؛ بلکه از کمد دیوار روبهرو به گوش میرسید. نمیدانم آن موقع چهطور اینقدر شجاع شدم، ولی به طرف کمد رفتم و آن را باز کردم...
این کتاب با ۲۲۷ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.