به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از بهروز فرنو، محقق و عضو هئیت مدیره بنیاد فردید با عنوان «قیام به تفکر ۲» است که در ادامه می خوانید؛ چندی پیش بخش اول این یادداشت در اینجا منتشر شده بود.
در یادداشت قبلی که مصدر به آیه شریفه "قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله ..." ۴۶ سوره مبارکه سبا، شده بود، عرض کردم که برای چاره جویی نسبت به مشکلات فعلی مملکت، مطابق نظر اهل تفکر، چاره ای جز آن نیست که نسبت به آن چه قبلا راجع به آن درست فکر نکرده ایم، تامل کنیم و به تفکر حکمی که همواره در تصمیمات روزمره مورد غفلت قرار میگیرد، از نو دقت داشته باشیم. البته اذعان دارم که تصور نسبت مسائل روز، با مباحث حکمی، قدری دشوار است و مثلا چاره جویی برای فساد دستگاهی یا تورم و بحران ارزی و اقتصادی ناشی از تهدید دشمن، با مسائل نظری و فکری، بی ارتباط، به نظر می آید! اما اگر دقت شود که فقدان خودآگاهی حکمی و به اصطلاح گز نکرده پاره کردن یا نکشیده، حکم گزاف دادن، چقدر در مسائل و مشکلات سه دهه اخیر کشور، کار را دشوار کرده است، آن وقت اهمیت و لزوم تفکر به معنی رفتن از جزء به کل و بازگشت از کل به جزء، بیشتر درک میشود.
البته در نسبت عمل و نظر و عملزدگی که از ابتلائات روزگار کنونی است، جای دارد که بحثی مستوفی طرح شود که مجال آن در این مقال نیست؛ لذا تنها به چند جمله اکتفاء میکنم.
در خصوص مسئله عمل و نظر، مارکس قول معروفی دارد به این مضمون که فلاسفه تا کنون به نظر پرداخته اند و اکنون هنگام عمل است. منظور او این بود که فلسفه اکنون باید در مقابل عمل سرمایه داری و پراگماتیسم یا عملزدگی منفعت طلبانه بورژوازی، راهنمایی باشد برای عمل انقلابی یا پراگسیس به معنی آنچه در مارکسیسم و ایدئولوژیهای چپ طرح میشود. اکنون که مابعد از او، وقت عملزدگی چه به معنای راست و پراگماتیسم سرمایه داری، چه به معنای چپ و پراکسیس سوسیالیستی، با اما و اگر و بحران مواجه شده و روزگاری است که ایدئولوژیها اعم از لیبرال و سوسیال فرو ریخته اند، تکلیف عمل چیست؟
حافظ لسان الغیب در بیتی آورده است:
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
یاد مرحوم فردید در بیست و چهارمین سالگرد درگذشتش گرامی باد؛ او در تفسیری متناسب با وضع این عالم، بیت فوق را چنین تفسیر کرده است که در زمان حافظ، وقتی حکمت وفلسفه و الهیات اغلب درحصولیات و ظواهر خلاصه شده بود و از حضور و یقین قلبی فاصله گرفته بود، حافظ نه تنها ملالت عارفانه خود را ناشی از عدم امکان تحقق عملی کامل، متناسب با حقیقت احوال در طریق ظهور منجی و انقلاب جهانی میداند، بلکه علمای ظاهر را هم که از این معنی غافلند و خود را موفق به درک حقیقت اسلام میدانند و دیگران را نیز مرتب توصیه به توبه و تقوا می کنند، به جهت گذشتن وقت آن توصیه ها، ظواهر و مسخ تعالیم ، در عمل با ناکامی و ملالت روبرو میبیند. حال در عصر جدید که وقت و اعتبار حفظ ظواهر و علوم نظری موکد آن، به معنی قدیم، گذشته است و با فرارسیدن دوره مابعد مدرن، حتی وقت ایدئولوژیها و عمل به معنای راست و چپ هم سپری شده است، پراکسیس و پراگماتیسم هر دو در بحران آخرالزمان قرار گرفته اند. لذا نه تنها وقت نظر به معنای متافیزیک قدیم گذشته است بلکه وقت عمل هم به معنی ایدئولوژیهای خود بنیاد جدید، سپری شده است. پس نه تنها ما و انقلابیونی که در جست وجوی حقیقتی متعالی هستند، در این زمانه وانفسا دچار ملالت خاطر هستیم، بلکه برنامه ریزان، توصیه کنندگان و واضعان ایدئولوژیها راست و چپ نیز در مقابل بحران جهانی در کار خود مانده اند.
در این میان آنچه راقم سطور از بحران نظر و عمل در عصر کنونی میفهمد آن است که گرچه با نسخه یا دستور العمل نمیتوان همه تعارضات ومشکلات آخرالزمانی را حل کرد، اما حکمت، تامل و تحقیق خودآگاه میتواند وسعت نظر لازم برای گذر از حجب آخرالزمان مهیا کند و اشخاص و ملل را آماده عمل انقلابی در طریق انقلاب جهانی و ظهور منجی کند.
دقت بفرمایید از آغاز انقلاب ما نیز کم و بیش گرفتار مسائل اقتصاد، ارز و تجارت خارجی در این روزگار وانفسا بوده ایم و سعی داشتیم که راه خود را از میان توصیه ها به اقتصاد دولتی و آزاد به راهی متفاوت باز کنیم. اگر نسبت به حرص و طمع بشر جدید، موضوعیت نفسانی وتفرعن مدرن خود آگاهی کامل داشتیم. این سعی مشخص تر و با عوارض و فساد کمتر همراه میشد و ما بی جهت امیدوار به همراهی با اقتصاد جهانی نمیشدیم یا لا اقل مطالعه جدیتری در اقتصاد مللی که سعی کردند اقتصاد خود را از تمرکز خارج کنند و به نوعی سهم از اقتصاد جهانی داشته باشند، مثل چین، ویتنام و روسیه، میکردیم و این طریق متفاوت را با جدیت بیشتری تعقیب مینمودیم.
به هر حال دلیل اینکه این مجموعه یادداشتها را با عنوان قیام به تفکر آغاز کردم، تذکر این معنا بود که آنچه می کشیم از غفلت نسبت به فکر و ذکر است و قیام به رفع فساد یا مقابله متحد و منسجم با هجوم اقتصادی دشمن، بدون تفکر و تذکر دشوار خواهد بود.