قیام به تفکر-۶؛

تفکر و تذکر نسبت به مقاصد انقلاب اسلامی/ تردید در رویای عالم مدرن

تفکر و تذکر نسبت به مقاصد انقلاب اسلامی/ تردید در رویای عالم مدرن

تأمل حکمی در علل وقوع انقلاب، بدون تذکر به سیر و مبادی افکار جدید و کلاً عالم مدرن و بحران آن، ممکن نیست.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر قسمت ششم از سلسله یادداشت های بهروز فرنو، محقق و عضو هیئت مدیره بنیاد فردید است که در ادامه می خوانید؛ 

از اوایل سال جاری من مجموعه یادداشت‌هایی را تحت عناوین کلی «زمانی برای تفکر» و «قیام به تفکر» با ابتدا به این قسمت از آیه شریفه ۴۶ سوره سبا: «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثمَّ تتفکروا» منتشر کرده‌ام تا به سهم خودم نسبت به اهمیت تفکر حکمی برای مواجهه با مشکلات و مسائل کنونی کشور، تاکید کرده باشم. اکنون با تذکر به این ابیات حافظ ‌لسان‌الغیب:                                

سحرگه رهروی در سرزمینی                       

همی گفت این معمّا با قرینی      

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف           

که در شیشه بماند اربعینی      

قصد آن دارم که در آستانه ایّام چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، مجدد به لزوم تأمل و تفکر خودآگاه نسبت به علت اصلی وقوع انقلاب و شرایط تداوم آن، تأکید کنم. چه این تأمل و تذکر را واجب‌تر از برشمردن مزایای دوران انقلاب و امکانات فراهم شده پس از انقلاب، به مناسبت این ایام، می‌دانم.                  

همان‌طور که قبلاً هم عرض کردم آیه فوق، مستند باب «یقظه» نخستین باب از اولین منزل در کتاب شریف «منازل‌السائرین» خواجه عبدالله انصاری است. غرض از یقظه در آن متن «بیداری» است. بیداری که لازمه قیام لله است. احوالی که به منزله تذکر و بیداری از خواب غفلت، حجب زمانه و انگاره‌های جاهلی است. آن چه که می‌توان از آن به تذکر و خود آگاهی حکمی، تعبیرکرد. تذکری که لازمه قیام لله و تفکر مبتنی بر آن است.                                                             

مسلّم در ایّام انقلاب اسلامی نیز مراتبی از یقظه، تذکّر به قیام لله و تفکر مبتنی بر آن تحقق پیدا کرده است که اهتمام و مجاهدات عموم مردم را برانگیخت و انقلاب اسلامی را به پیروزی سیاسی رساند.

اکنون بحث آن است که استحکام و تداوم انقلاب در شئون مختلف، رفع اختلافات و مشکلات کنونی در حدّ مقدورات، همه مستلزم تأمل در ذکر و فکری است که انقلاب را به پیروزی رساند. همین ذکر و فکر از طرفی امید و شوق برای پی‌گیری مقاصد انقلاب را سبب می‌شود و از طرف دیگر انتظارات عمومی را نسبت به پی‌گیری مقاصد انقلاب افزون می‌کند. برای این مقصود عطف توجه به سیر تفکر و سابقه مبارزات و مجاهدات منجر به انقلاب لازم می‌آید. با این تذکر که توجه به ظاهر افکار، حوادث و جزئیات وقایع نه در این مجال می‌گنجد و نه صرف این توجه ما را به مقصود می‌رساند، بلکه اینجا سیر از جزء به کل و از موضوع به مبادی، مورد نظر است. آن چه به اقتضای بضاعت حکمی و مجال این یادداشت، ان‌شاء‌الله بتواند ما را به خودآگاهی لازم و تذکر به معانی و مفاهیم مورد نظر برساند.

شاید در یادداشتهای گذشته هم تأکید شده باشد که تأمل حکمی در علل وقوع انقلاب، بدون تذکر به سیر و مبادی افکار جدید و کلاً عالم مدرن و بحران آن، ممکن نیست؛ چه سیر از جزء به کل و موضوع به مبادی و اقتضای آن، این توجه را ایجاب می‌کند.

اصولاً در عالم مدرن از کثرت شواهد توجه و تأکیدات اهل نظر، سیاست و هنر جدید نسبت به ظاهر حیات دنیا و اصالت موجود ذی‌شعور عالم ناسوت، یعنی انسان، تصور نمی‌کنم که کسی به غلبه و سیطره تفکر بشرانگار و خودبنیاد، در عصر جدید، تردید داشته باشد و تفاوت ماهوی تفکر، فرهنگ و تمدن جدید را با ادوار گذشته درک نکند. مگر آنکه مدعی، اصلاً قائل به تفکر حکمی و فلسفی نباشد و وضعی لاادری نسبت به ماهیت یا کلیت امور داشته باشد که در آن صورت اصلاً نه تفکر حکمی ممکن می‌شود و نه موضع انقلابی بر اساس آن می‌توان اتخاذ کرد. حتی اگر در بین برخی از گروه‌های سلفی، وهابی و اخباری، مواضع تند سیاسی و نظامی ملاحظه شود، اغلب برآمده از تعصبات قومی، قبیله‌ای، مذهبی و جناحی است و هیچ درک حکمی و موضع انقلابی مبتنی بر آن، از اهل ظاهر نباید توقع داشت. حالا چه این ظاهربینی از نوع قدیم یا به اصطلاح سنتی و اخباری باشد چه از نوع مدرن و مذاهب تحلیلی یا منطق‌های عملی و اصالت خبر، به معنای علوم تحصّلی جدید.

حالا برگردیم به بحث اصلی، بنا بر آنچه گفته شد و مطابق شواهدی که عرض شد و نیز تحقیقات و تأکیدات حکمی متفکر فقید مرحوم فردید و هم‌فکران او، صورت نوعی و فصل ممیز عالم جدید نسبت به ادوار گذشته، بشرانگاری، خودبنیادی و اصالت دنیا است. خوب جای تأمل است که بپرسیم که چطور در مغرب زمین پس از پانزده قرن سابقه مسیحیت که حداقل ده قرن آن در قرون وسطی، مسیحیت رسمیت داشته‌است، رنسانسی به قوع پیوسته که منشاء خودبنیادی و تفکر و فرهنگ سکولار و لاییک در عصر جدید شده است. البته این سوال در خصوص فرهنگ و تمدن اسلامی که به غلبه حکومت‌های لائیک و تابع استعمار غرب، در عصر جدید منتهی شده، نیز قابل طرح است. حتّی تحولات جدید در تاریخ ایران، اعم از دوره قاجار و به خصوص پهلوی که به استقرار حکومتی تابع حاکمیتهای استعماری غرب منجر شده است، نیز این پرسش را مطرح می‌کند. حقیقت آن است که تفکر قدیم و تاریخ فرهنگ و تمدن مسیحی و اسلامی از آنجا که در سده‌های میانه مبتلا به حاکمیت‌های ظلم جور و مشوب به طاغوت بوده‌اند، هرچه پیش آمده از حقیقت مسیحیت و اسلام فاصله گرفته‌اند و از باطن خود تهی شده‌اند. پوسته شکننده آن تمدن‌ها در مقابل عالم جدید و ابتلای این عصر تاب نیاورده وآدمی از نو در عالمی خودبنیاد هبوط کرده است. عالمی که در ادوار گذشته سابقه نداشته است و آدمی جدید که جز خود و حیات دنیایی پیرامون خود به هیچ نمی‌اندیشد. همان آدم و عالمی که اکنون با عقیم ماندن افکار جدید و بروز تعارضات کنونی دچار بحران شده است. 

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست              

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی  

رویای ساخت بهشت زمینی با بشرانگاری وتجدد از رنسانس و قرن ۱۶ میلادی آغاز شد و با اقتصاد و تجارت آزاد از قید شریعت، انقلاب صنعتی و انقلاب‌های سیاسی لیبرال، همچون انقلاب فرانسه در قرن هجدهم، تثبیت شد. این رویا که بعد از تثبیت با اختلافات منورالفکران و روشنفکران راست و چپ مواجه شده بود، پس از چند قرن توسعه‌طلبی و استعمار و استثمار ملل آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و ظهور اختلاف‌طبقاتی فاحش در جوامع صنعتی، به کابوس دو جنگ جهانی یک جنگ سرد و بحرانهای اجتماعی و زیست‌محیطی در قرن بیستم رسید. بحران عالم مدرن و وضع برزخی مابعد مدرن، حتی بر ایدئولوژیهای چپ که برای حل مشکل جوامع سرمایه‌داری ایجاد شده بودند، سایه انداخت.

در ایران نیز به تبع وضع جهانی نخستین حرکت‌های اجتماعی بیشتر با وجهه ضد استبدادی و آزادی‌خواهی در انقلاب مشروطه آغاز شد. به رغم انتظار مشروطه‌خواهان که برای پشتیبانی و حمایت از مشروطه، جمعی در سفارت انگلستان بست نشسته بودند، دولت انگلیس با حمایت از رضاخان مجدد استبداد را به کشور باز گرداند؛ با این تفاوت که حکومت پهلوی کاملاً وابسته به استعمار بود و تنها سلسله‌ای است که در تاریخ جدید و معاصر ما  با حمایت بیگانگان در ایران به قدرت رسیده‌ است.  

مجدد در کودتای ۲۸ مرداد، بر علیه نهضت ملی شدن نفت، آمریکا به رغم تصور جبهه ملی، خیانت کرد و آزادیخواهان را ناکام گذاشت. از کودتای ۲۸ مرداد به بعد منورالفکری لیبرال و جبهه ملی، به اصطلاح مسئله‌دار شد. بعد همراه با توفیقات نهضت‌های مسلحانه چریکی چپ، به خصوص در کوبا و آمریکای لاتین، در ایران نیز نمونه‌هایی از این حرکت‌ها عمدتاً بر محور روشنفکری چپ و سوسیال شکل گرفت، اما آنچه راجع به یقظه، بیداری و خودآگاهی گفتیم از همین ایام به بعد صورت می‌گیرد. بیداری که با تردید نسبت به توفیق ایدئولوژیهای خودبنیاد آغاز شد و به تذکر نسبت به لزوم مجاهدت به معنای اصیل اسلامی ختم شد. از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ به بعد، به خصوص در سالهای منجر به انقلاب ۵۷ به جهت تعارضات و تناقضاتی که در خارج و داخل کشور در اردوگاه‌های لیبرال و سوسیال پیش آمد، تحقق حقیقی مقاصد مبارزه با استعمار، آزادی و عدالت اجتماعی، از طریق این افکار، با تردید مواجه شد. این تردید که همراه با تردید کلی نسبت به رویای عالم مدرن بود، باعث شد که هر چه بیشتر منطق گروه‌های اسلامی اصیل و امام خمینی(ره) مبنی بر تحقق مبارزه با استکبار و استقلال از سیاستهای استعماری و آزادگی و قسط و عدالت اجتماعی با اتکال به حضرت حق و پی‌جویی حقیقت اسلام و حکومت اسلامی، پذیرفته شود. این بیداری و پذیرش عمومی، انقلاب را به توفیق رساند.

نکته مهم در این میان بحران‌های فکری، سیاسی و اجتماعی است که با تعارضات منورالفکری و روشنفکری، در کل عالم به ظهور رسید. آن چه که انتظار رستگاری و امید ناکامی استکبار جهانی، را متوجه انقلاب‌های چون انقلاب اسلامی ایران می‌کند. همچنین انتظاری را بر می‌انگیزد که حداقل مراتبی از حاکمیت متّقین و مستضعفین، وعده داده شده در کلام‌الله مجید و دعوت رهبران مذهبی در انقلاب اسلامی، به تحقق رسد. انتظاری که کاملاّ به جا است. البته ممکن است این مسئله پیش آید که این انتظارات کماکان مشوب به ایدئولوژیهای خودبنیاد جدید است. اما به هر حال زمانی که عموم مردم و حتی خواص جامعه از مقاصد خود بنیاد به نسبتی اعراض کرده‌اند، به همان نسبت انتظار تحقق حاکمیت قسط و تقوا به معنای اصیل اسلامی را دارند. اگر چه در تفکر شیعه تحقق تام تمام مقاصد اسلامی موکول به ظهور منجی و انقلاب جهانی است، اما به نسبت رفع حجب زمانه و تحقق مجاهدات اصیل در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، از پی‌گیری مقاصد انقلاب، نمی‌توان سر باز زد. 

یا نکن با پیل‌بانان دوستی                        

یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل

این انتظار پیوسته ما را برآن می‌دارد که در حدّ مقدورات راجع به تحقق مقاصد انقلاب فکر و اهتمام کنیم. فکری که کاملاً مستلزم نگاهی اجتهادی نسبت به مسائل اجتماعی در دوره مابعد مدرن یا بحران مدرنیته است. این اجتهاد هم فقهی، هم فکری و هم کارشناسانه باید باشد تا بتواند کشتی انقلاب را از طوفان تهدیدات استکباری، فساد و بحران‌های اقتصادی، به ساحل نجات و رستگاری برساند؛ ان‌شاء الله. از این فکر و ذکر و اجتهاد، به هیچ وجه اجتناب نمی‌توان کرد. اگر جز این باشد، یعنی اهتمام کافی به تعمیق پرسش حکمی نسبت به بحران عالم کنونی و مواجهه اجتهادی با مسائل و مصائب آن، نشود، مسلم مخاطرات جدی کشور را تهدید خواهد کرد.

کد خبر 4530866

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha