خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _صادق وفایی: نمایش «ریچارد سوم اجرا نمیشود» این روزها به کارگردانی روحالله جعفری در مجموعه تئاتر شهر اجرا میشود. نمایشنامه این اثر، یکی از نوشتههای ماتئی وینسییک نمایشنامهنویس ۶۲ ساله رومانیایی است که اهالی تئاتر و ادبیات او را با نمایشنامههایی چون «پیکر زن، یک میدان مبارزه در جنگ بوسنی»، «تماشاچی محکوم به اعدام»، «اسبهای پشت پنجره»، «سه شب با مادوکس» و یا «داستان خرسهای پاندا...» به جا میآورند.
وینسییک از جمله نویسندگان و شاعران منتقد حکومت کمونیستی رومانی بود که در پی چاپ نشدن هیچکدام از نمایشنامههایش و همچنین دعوت فرانسویها به پاریس رفت و سالها به فرانسوی نوشت. او پس از برچیده شدن بساط کمونیسم، به کشورش بازگشت اما دوران حکومت کمونیستها باعث شد آثار مختلف و جالبی در مقابله و تعارض با خفقان کمونیستی بنویسد. «ریچارد سوم اجرا نمیشود» یکی از این نمایشنامههاست که در ادامه روند پیگیری جریان ادبیاتِ ضد کمونیستی که در مطالبی چون «ضد کمونیسم، ضد روشنفکری/«عشقهای زودگذر ماندگار» ایدئولوژیک نیست»، «تورق یک رمان سیاسی واقعگرا/عشق بر کمونیسم پیروز میشود»، «روایت زیستن هنر زیر تیغ استبداد/ هنر برای هنر یا برای قدرت؟» و «ژامبون روسی، سفره آمریکایی؟/پروپاگاندا با «دکتر ژیواگو» بررسی شد، به آن میپردازیم.
به همین دلیل با اصغر نوری مترجم نمایشنامه مذکور گفتگو کرده و در آن درباره وجوه تاریخی و ادبی این نمایشنامه گپ و گفتی داشتیم. او علاوه بر ترجمه رمان و نمایشنامه، به تدریس تئاتر در دانشگاه سوره مشغول است. سخنان این مترجم نشان میدهد بهطور ابتدابهساکن و صرفا برای بازگردانیِ زبانی، سراغ این نمایشنامه نرفته است. نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمیشود» درباره وسوالد مایرهولد کارگردان مولف تئاتر روسی است که قربانی سیاستهای کمونیستی شد.
مایرهولد یا مِیِرهولد دستاوردهایی در تئاتر داشته که عموما به اشتباه به برتولت برشت نسبت داده میشوند. او را به عنوان یک کارگردان آوانگارد و ساختارشکن میشناسند که تئاترش در تضاد با تئاتری بود کنستانتین استانیسلاوسکی یا ولادیمیر دانچنکو و دیگر واقعگرایان تئاتر هنر مسکو در پیاش بودند، قرار دارد. میرهولد در سال ۱۸۷۴ متولد و در سال ۱۹۴۰ درگذشت و یا کشته شد. مرگ این کارگردان نیز از نکات جالب تاریخی است که گفتگو با نوری مشخص میکند در قالب اجرای حکم اعدام رخ داده است. اطلاعات نگارنده این مطلب موید این معنی بود که میرهولد در اردوگاه کار اجباری، بر اثر سختی درگذشته است اما گفتگو با مترجم نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمیشود» وجه دیگری از واقعیت را نشان میدهد.
نمایشنامه مذکور یک اثر سوررئالیستی است که فضای کلی آن، درون ذهن میرهولد میگذرد و درباره ندادن اجازه اجرای نمایشنامه «ریچارد سوم» از شکسپیر توسط حزب حاکم کمونیست به این کارگردان است. وینسییک در این اثر دست به ابداعات جالبی زده است. چون بر سر این مساله هم بحث وجود دارد که میرهولد اصلا قصد اجرای چنین نمایشی را داشته یا خیر! هنگام اجرای نمایش مورد نظر که به کارگردانی روحالله جعفری در سالن چهارسو اجرا میشود، دیالوگها و ترجمه اثر، بسیار مشهود و قابل توجه است.
بهتر است از مقدمه بکاهیم و باقی مطالب و حقایق مربوط به نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمیشود» را در گفتگو با مترجمش جستجو کنیم:
* آقای نوری شما قبلا خودتان این نمایشنامه را اجرا کردهاید.
بله من این نمایشنامه را دیماه ۹۵ در سالن مولوی اجرا کردم.
* همین ترجمه خودتان بود؟
بله. آنموقع کتابش هم همزمان با اجرایمان به چاپ رسید. در آن اجرا، بازنگری انجام نشد.
* اجرای آقای جعفری را از این نمایشنامه دیدهاید؟
هنوز اجرای ایشان را ندیدهام و طبیعی است که ممکن است این کارگردان، جاهایی از کار را کم یا زیاد کند ولی تا جایی که اطلاع دارم ایشان از همان ترجمهای که من انجام دادم و نشر نی چاپ کرد، استفاده کرده است.
* نمایشنامه را از چه زبانی ترجمه کردید؟
از فرانسه به فارسی برش گرداندم. وینسییک به فرانسه مینویسد. او یک رومانیایی است و همانطور که میدانید از سال ۸۹ یا ۹۲ به پاریس رفته و آثارش را به زبان فرانسوی مینویسد.
* بازگردانی این نمایشنامه چه سختیهایی داشت؟ هرچه نباشد این کار پر از ارجاعات تاریخی و ادبی است.
راستش ترجمه این نمایشنامه برایم سخت نبود؛ به این دلیل که خودم چنین بار کارهای شکسپیر را ترجمه کردم؛ از جمله اقتباسی که در سال ۹۳ از «ریچارد سوم» داشتم و در جشنواره شکسپیر فرانسه اجرایش کردم.
* آن اجرا را هم خودتان کارگردانی کردید؟
بله. کار خودم بود که آن را با گروه هشتادوهشت که سرپرستش هستم، اجرا کردم. من از سال 90 به اینسو، روی متنهای شکسپیر کار کردم و براساس 6 نمایشنامه از او، متنهایی نوشتم که بیشترشان را هم در آلمان و فرانسه اجرا کردیم. خرداد ماه امسال هم 2 اقتباس از این آثار را در جشنوارههای خارجی اجرا کرده بودم که آنها را در سالن سنگلج روی صحنه بردم؛ «دو روایت از شکسپیر» و «هملت به روایت هوراشیو». آن موقع هنوز از ریچارد فاصله نگرفته بودم و متناش هنور برایم زنده بود.
وسوالد میرهولد
* شما گفتید که ترجمه «ریچارد سوم اجرا نمیشود» برایتان دشوار نبوده است. زبان فرانسوی وینسییک چگونه است؟
زبان فرانسه این نویسنده، فرانسه ی سختی نیست. او یک مهاجر است که به زبان فرانسوی مینویسد. معمولا مهاجرانی که به زبان دوم مینویسند، ادبیات سادهتری نسبت به ساکنان و اهالی سرزمین مورد نظر دارند. اوژن یونسکو هم همینطور است و نثر سادهای دارد؛ یا حتی آگوتا کریستف که کارهایش را ترجمه کردهام.
* ترجمه این نمایشنامه چقدر طول کشید؟
راستش برای اولین مرتبه آن را در سال 93 ترجمه کردم. آن موقع میخواستم نمایش را برای کار با دانشجوها ببندم و آن را در بخش مدرسان جشنواره تئاتر دانشگاهی اجرا کنم. آن موقع کار را ترجمه و اجرا کردم. اما برای بار دوم که میخواستم متن را برای اجرای عموم کار کنم، با ترکیبی از دانشجویان و بازیگران حرفهای روبرو بودم و آن را مورد بازنگری قرار دادم. مساله چاپ آن هم مطرح بود که باید به ناشر میسپردمش. به همین دلیل، پایان ترجمه، بازنگری و نهایی شدنش، حدود یک سال طول کشید. در آن کارگردانی اول در جشنواره، متن را یک بار محک زدم و محک خوبی هم بود. بار دوم که برای اجرای عموم با این متن روبرو شدم، تصحیحاتی رویش انجام دادم و زمانی هم که به ناشر میسپردمش، یک ویرایش دیگر داشتم.
* علت علاقه شما به متن ویسنییک و اینکه ترجمهاش کردید، چه بود؟
من به نوشتههایش به خاطر این که در خود نقد دیکتاتوری را دارند، دوست دارم.
* این متن بازیهای زبانی هم داشت؟
وینسییک کلا دو دسته نمایشنامه دارد؛ یک دسته از نمایشنامههایش مثل «سهشب با مادوکس» یا «خرسهای پاندا...» آثار ابزورد خاصی هستند که تا حدی این قضیه را وامدار یونسکو است. دسته دیگر نمایشنامههای این نویسنده، سیاسی هستند که در نقد دیکتاتوری کمونیستی رومانی نوشته شدهاند. ویژگی مشترک این دو دسته این است که طنز دارند. البته چون وینسییک علاقه زیادی به سوررئالیسم دارد، این طنز را در نمایشنامههای ابزوردش بیشتر میبینیم البته این را هم بگویم که در نمایشنامههای سیاسیاش که رئالیستیتر هستند، هم میشود رگههای سوررئالیستی را دید.
در نمایشنامه «ریچاردسوم اجرا نمیشود» با وجود سیاسی بودنش، سوررئالیسم هم وجود دارد. وینسییک در این نمایشنامه، ریچارد را به دنیای میرهولد که یک دنیای مدرن محسوب میشود، آورده است. او چیزی را که در ذهن میرهولد است، بیرون آورده و به نمایش میگذارد. این کار، میطلبد که از طنز استفاده شود. وینسییک در این نمایشنامه، موقعیتهای طنز خلق کرده و در این کار از زبان بهره برده؛ این کار را هم با دایره کلماتی که انتخاب کرده و همچنین اصطلاحات کنایهآمیز، انجام داده است. من در ترجمه اثر، سعی کردم تا جایی که میتوانم این ویژگی را نشان بدهم.
ماتئی وینسییک
* اصلا میرهولد «ریچارد سوم» را اجرا کرد؟
نه. میرهولد نمایشنامه شکسپیر را اجرا نکرد.
* قصد هم نداشت که چنین متنی را اجرا کند؟
پس از دستگیری و مرگ میرهولد، یک سری شواهد به دست آمد که او قصد داشته این نمایشنامه را اجرا کند. اما من فکر میکنم «ریچارد سوم اجرا نمیشود» به هیچوجه براساس واقعیت نوشته نشده است. جنبههای واقعی این متن، آنجاست که اگر زندگینامهاش را هم خوانده باشیم، میبینیم که میرهولد در ابتدای کار یک انقلابی خیلی وفادار و خیلی متعمد است. او در ردههای بالایی حزب کمونیست قرار داشته و در واقع مدتی رئیس اداره کمیسیون هنر بوده است. کمکم همین آدم تبدیل به منتقد جریان کمونیسم میشود اما هیچوقت به کمونیسم بهطور کامل پشت نمیکند. او تا آخر، خودش را یک کمونیست میدانسته است اما به هر حال، به رویکردهای حکومت کمونیستی به ویژه دوران استالین، انتقاداتی داشته است.
اگر زندگینامه این کارگردان را خواندهباشیم، میبینیم که وینسییک، میرهولد را خیلی خوب خوانده و بر زندگیاش واقف است. اما اتفاقات مربوط به نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمیشود» خیالی هستند. پس از دستگیری میرهولد دیگر کسی از او خبردار نشد و هیچکس نمیداند که در زندان، چه بر او گذشته است. واقعیتی که درباره او وجود دارد و وینسییک هم در نمایشنامه از آن استفاده نکرده، این است که وقتی این کارگردان زندانی میشود، همسرش به طرز وحشیانهای با ضربات چاقو به قتل میرسد.
یک واقعیت تاریخی دیگر درباره میرهولد این است که هیچوقت جسدش را تحویل ندادند و کسی هم آن را ندید. بعدا حزب (حزبِ کمونیست) اعلام کرد که میرهولد در زندان اعدام انقلابی شده است. یک سری شایعات هم در شوروی منتشر شد که او از زندان فرار کرده و اعدام نشده است.
* مگر میرهولد در اردوگاه کار اجباری فوت نکرد؟
نه. این هم یکی از آن روایتها و شایعههاست. اما آن روایتی که به واقعیت نزدیکتر است همان قول اعدام است. تنها سندی که بعدها پیدا شد، یک نامه از میرهولد بود. او آن زمان پیرمردی بالای 60 سال بوده و در نامه اشاره میکند که شکنجهاش میکند و از این بابت هم خیلی شکایت داشته که با وجود وفاداریاش به حزب، باید شکنجهاش کنند! این تنها سندی است که مربوط به دوران پس از دستگیری میرهولد میشود.
* معلوم شد چگونه اعدام شده است؟ تیرباران یا ...
نه. فقط در یک خبر کوتاه اعلام شد که او را اعدام کردهاند. شاید وینسییک به این دلیل از تیرباران در انتهای نمایشنامهاش استفاده کرده که اعدام انقلابی، آنروزها اینطور بوده است.
کارهای حزب کمونیست آنقدر خنده دار و در عین حال وحشتناک بوده که وینسییک به صورت یک طنز تلخ آنها را نشان داده است. این رفتار واقعا ظالمانه بوده است. نمونهاش همین مولفههایی است که در نمایشنامه میبینیم و مثلا همه دارند برای حزب کار میکنند؛ حتی مادر، پدر و نوزادی که درون شکم مادرش است. و این نوزاد به محض تولدش، از پدرش یعنی میرهولد مواخذه میکند که چرا به آرمان حزب وفادار نیست. این مسائل و رویدادها، واقعی هستند و زمانی بوده که در شوروی اینگونه آدمها را تحت فشار میگذاشتند. حالا وینسییک میآید و از طنز تلخ این نوزاد استفاده میکند.
صحنهای از اجرای نمایش «ریچارد سوم اجرا نمیشود»
* از علت علاقهتان پرسیدم. اما جذابیت این متن برای ترجمه چه بود؟
ببینید، مهم نیست هنر در پی گفتن چه چیزی است یا نمایشنامهنویس چه دغدغهای دارد. میتواند به عنوان یک انسان، دغدغههای متفاوتی داشته باشد اما مهمترین چیز این است که در اثرش به یک فرم نمایشی برسد. وینسییک در این نمایشنامهاش پیش از هرچیز به فرم درست، با شخصیتهای درست و دیالوگهای جذاب رسیده است. حالا حرفی هم دارد که آن را در نمایشنامه زده است و ما میتوانیم با آن موافق یا مخالف باشیم. مهم این است که این اثر با فرمش روی ما تاثیر بگذارد و ما را درگیر کند. به نظرم نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمیشود» از این جهت خیلی خوب است.
در پایان نمایشنامه، میرهولد را اعدام میکنند اما وینسییک این اتفاق را همانطور که بود نوشته است؛ یعنی حزب اعلام کرد که میرهولد اعدام شده و کسی این حادثه را ندید. صحنه اعدام در نمایشنامه، شبیه یک صحنه خیالی است. صحنه ابتدایی نمایشنامه تکرار میشود اما این بار منشی صحنه یا همان دختر سوفلور میآید و میگوید آقای میرهولد شما خستهاید و من هم باید بروم سوفله کنم. میرهولد که بیرون میآید، سوفلور، عبارت «آتش» را در حکم صدور فرمان آتش، سوفله میکند و صدای وحشتناک تق تق ماشینهای تحریر را میشنویم که مثل تق تق شلیک گلولهها ادا میشوند. این یک اعدام نمادین است که وینسییک در نمایشنامهاش قرار داده و بین واقعیت و خیال قرار دارد. همانطور که اعدام میرهولد بین واقعیت و خیال قرار دارد و به نظرم این هم ناشی از همان اشرافی است که وینسییک بر زندگی میرهولد داشته است.