رمان نوجوان «باغبان شب» نوشته جاناتان آکسیِر با ترجمه ثمین نبی‌پور توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «باغبان شب» نوشته جاناتان آکسیِر به تازگی با ترجمه ثمین نبی‌پور توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، دویست و ششمین عنوان مجموعه «رمان نوجوان» است که این ناشر چاپ می‌کند.

جاناتان آکسیر مدرس داستان‌نویسیِ خلاق و ادبیات کودک است که این کتابش، در سال ۲۰۱۵ به عنوان کتاب برگزیده انجمن کتابخانه‌های آمریکا معرفی شده است. او گفته که برای بچه‌های عجیب و غریب داستان‌های عجیب و غریب می‌نویسد.

رمان ترسناک «باغبان شب» در سال ۲۰۱۴ چاپ شد و به زودی به فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز راه پیدا کرد. این کتاب همچنین برگزیده سایت آمازون شد. جاناتان آکسیر در این رمان، قلم هنری جیمز و ادگار آلن پو را به یاد مخاطب می‌آورد.

در داستان این کتاب، جنگلی به نام تُرش وجود دارد که خانه‌ای میانه‌اش ساخته شده است. ساکنان این خانه همگی رنگِ پریده و چشم‌های سیاه و کم عمق دارند. شایع شده که درختی در این خانه وجود دارد که از دیگران مخفی نگه داشته شده است. این درخت ظاهرا در اتاقی در طبقه دوم این خانه قرار دارد که درش همیشه قفل است. در قصه «باغبان شب» این سوال مطرح است که آیا رابطه‌ای بین درخت مرموز و کابوس‌هایی که اهالی خانه می‌بینند وجود دارد یا خیر؟

شخصیت اصلی «باغبان شب» پسربچه‌ای به نام کیپ است که می‌خواهد خواهرش را از شر این خانه خلاص کند... . از این رمان، ترجمه دیگری توسط انتشارات پرتقال منتشر و عرضه شده است.

این رمان ۳ فصل کلی دارد که به ترتیب عبارت‌اند از: ورود، تعقیب و گریز، جدایی‌ها.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

کیپ چشمش به یک قیچی زنگ‌زده و بزرگ باغبانی افتاد که از یک سمت کیسه پیرزن آویزان بود. گفت: «فکر کردم گفته بودین به این جنگل نزدیک هم نمی‌شین.»

پیرزن با ظرافتِ تمام قیچی را از دید پنهان کرد و گفت: «درست فکر کردی. اما وقتی قایمکی ارباب ویندسور رو دیدم که سوار بر کالسکه به سرعت به سمت شهر می‌تاخت، حدس زدم به خطرش می‌ارزه که بیام و نگاهی به سرمایه‌گذاریم بندازم.» طوری لبخند زد که کیپ فهمید درباره او حرف می‌زند: «شاید یادت باشه که یک قصه بهم قول داده بودی.»

کیپ گفت: «خواهرم این قول رو داد، نه من. من بلد نیستم قصه تعریف کنم. مالی داره تو خونه شام درست می‌کنه، اگر می‌خوای برو سراغش.»

زن نگاهی به خانه انداخت، اما آهسته نگاهش را دوباره از آن برداشت: «عزیزم، من ترجیح می‌دم همین فاصله رو حفظ کنم.» کیپ متوجه شد زن عصبی شده. با وجود شوخی‌ها و قصه‌هایش، پیرزن درست به اندازه بقیه از این خَلَنگ‌زار می‌ترسید. گفت: «مزاحم کارت نمی‌شم. فقط آمدم اینجا قصه‌ای برات بگم. و البته مطمئن شم که شما دو تا بره کوچولو...» حرفش را خورد؛ انگار دنبال واژه‌ درستی می‌گشت: «ناخوش نیستید.»

کیپ معنی این کلمه را نمی‌دانست، اما منظور پیرزن را فهمید: «شما فکر کردین ما مردیم؟»

...

این کتاب با ۴۰۸ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.