کتاب «پنج حلقه» شامل آموزه‌هایی درباره مکتب شمشیرزنیِ میاموتو موساشی است که تدبیر، داشتن هدف، ریتم و ضرباهنگ و تمرکز ذهنی را می‌آموزد و مطالب زیادی دارد که با عرفان اسلامی مشابه‌اند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: سال گذشته نشر ورا ترجمه کتابی از میاموتو موساشی یکی از شمشیرزنان قدیمی ژاپنی را با نام «پنج حلقه» منتشر کرد که اثری درباره طریقت جنگ‌آوری سامورایی‌ها است و می‌توان آن را کتابی در عرصه سیر و سلوک درونی انسان توصیف کرد. مکتبی که این شمشیرزن و مولف در کتابش، معرفی می‌کند «تدبیر بزرگ‌مقیاس» است که برای یک شمشیرزن توصیه می‌شود.

نویسنده این کتاب که توسط حسین میرشکرایی ترجمه شده، متولد سال ۱۵۸۴ میلادی در ژاپن است؛ یعنی ژاپنی که دورانی بیش از ۴ قرن جنگ و درگیری داخلی را در پیش و بازیابی را در پیش روی خود داشته است. دوره‌ای که این کتاب در آن نوشته شده، ژاپن از نظر اجتماعی، ۴ طبقه داشته که عبارت بودند از: سامورایی‌ها، دهقانان، پیشه‌وران و بازرگانان. آن‌طور که می‌خوانیم طبقه سامورایی‌ها از نظر ثروت و دارایی جایگاه چندانی نداشته اما از جهت عزت و احترام، بین مردم جایگاه خوبی داشته است. به هر حال، ژاپن آن روز، اوضاع نابه‌سامان و بی‌ثباتی را تجربه می‌کرده که در آن، هر منطقه دارای اربابی و هر ارباب هم دارای نفرات و سامورایی‌های مختلفی بوده است. آشنایی عموم مردم ایران با سامورایی‌ها در شمشیرزنی و احتمالا هاراگیری یا خودکشی خودخواسته آن‌ها خلاصه شده که هاراگیری یا سپوکو، عموما با شوخی و مطایبه‌هایی بین فرهنگ عامه ما همراه است. اما مرام و مکتب سامورایی، ابعاد و زاویه‌های جالبی دارد که قابل تامل و تفکر هستند.

تعریف رونین

سامورایی‌ها به بیان ساده‌تر شمشیرزن‌های مزدور یک ارباب بودند که رفتار و اصول خاص خود را داشتند. همان‌طور که فیلم سینمایی معروف «رونین» با بازی رابرت دنیرو (محصول سال ۱۹۹۸) این لغت را معرفی کرده، ساموراییان که اربابشان می‌مرد،‌ کشته می‌شد و یا خودشان از کارافتاده می‌شدند، به «رونین» معروف بودند. بنابراین رونین یعنی سامورایی بی‌ارباب. این سامورایی‌ها به پرسه‌زنی می‌پرداختند. نکته مهم دیگر این است که در عصری که رونین‌ها زیاد شده بودند، سیر و سلوک سامورایی‌ها در حال فراموش‌شدن بوده است. به همین دلیل عده‌ای سعی کردن خود را وقف حفظ هنرهای نظامی ژاپنی یعنی همان شیوه جنگیدن سامورایی‌ها کنند و هدفشان هم این بود که آیین سامورایی‌ها یعنی آزادگی و شرافت کهن خود را حفظ کنند.

طریقت شمشیر

چیزی که میاموتو موساشی در کتاب «پنج حلقه» ارائه می‌کند، مِتُدِ و سیره طریقت شمشیر (کِندو)ی اوست. طبقه سامورایی‌ها از قرن هشتم میلادی در ژاپن متولد شد و به محض تولد این طبقه، هنرهای نظامی یا همان آموزه‌های شمشیرزنی سامورایی‌ها که از مکتب ذن و احساسات شینتویی ریشه گرفته بود، تبدیل به عالی‌ترین نوع معرفت و چیزی تبدیل شد که مردم می‌توانستند بیاموزند. توجه به این نکته مهم است که هنرهای نظامی سامورایی‌ها فقط در شمشیرزنی به معنای حرکت دادن شمشیر برای کشتن حریف خلاصه نمی‌شود و گستردگی زیادی در زمینه معرفت و پرورش روح دارد. در واقع می‌توان طریقت شمشیر یا کندوی ژاپنی‌ها را یک سیره عرفانی برای پرورش روح و طی کردن مدارج عالی برای رسیدن به رستگاری از منظر ژاپنی‌ها دانست.

در دوران هرج و مرجی که از آن یاد شد، هر منطقه یا بخش اربابی داشت. این اربابان به لفظ ژاپنی به «دایمیو» معروف بودند و هر دایمیو پشتیبان یکی از مکاتب زیاد شمشیرزنی می‌شد. بنابراین زیردستان و افراد تحت امر هر دایمیو در اماکنی به تمرین و یادگیری هنر شمشیرزنی و کندو می‌پرداختند؛ چیزی که امروز میراث معنوی ژاپنی‌هاست.

قدم در راه گذاشتن سالک

با مطالعه آموزه‌های کندوهای استادان مختلف می‌توان دید که فرد طالب و انسانی که می‌خواست هنر شمشیرزنی را بیاموزد، در واقع معادل سالکِ عرفان اسلامی یا دیگر عرفان‌هاست؛ یعنی کسی که می‌خواهد شروع کند و قدم در ابتدای راه می‌گذارد. نکته جالب در این میان، تشابهاتی است که عرفان اسلامی که در واقع گونه‌ای از عرفان‌های جهان شرق است، با آموزه‌های مکتب کندو دارد. مثلا برای تمرین کندو، لازم است که شخص، خویشتن را واگذارد و تسلیم باشد؛ یعنی جمله‌ای که شاید بارها در کتاب‌هایی چون تذکره‌الاولیا یا دیگر متون نثر و نظم عرفان اسلامی ایرانی خوانده‌ایم. در بخشی از کتاب «پنج حلقه» آمده است: «طریقت شمشیر نه‌تنها شمشیرزنی بلکه زیستن براساس مرام‌نامه اخلاقی نخبگان سامورایی نیز هست. سامورایی باید چنان با مرگ رویارو شود که گویی جزئی از روال عادی زیستن است. آنکه در هر لحظه از زندگی روزمره خود پذیرای مصمم مرگ بود گویی یک استاد طریقت شمشیر بود.»

همین مساله رویارویی با  مرگ و هر لحظه آماده بودن برای مواجهه با آن، از تشابهات جالبی است که می‌توانیم نمونه‌اش را در برخورد تکان‌دهنده عطار نیشابوری با درویش دوره‌گرد ببینیم؛ درویشی که به سادگی کشکول خود را زیر سر گذاشته و با گفتن ذکر، از دنیا رفت و جان داد. نکته دیگر این‌که، سامورایی ها در آموزه‌هایشان فلسفه کنفوسیوسی هم دارند. مکتب ذن مستقیما به طبیعت راستین چیزها راه پیدا می‌کند و از پیچیدگی دوری می‌جوید. رهاورد ذن، تماما شخصی است. سهل و ممتنع بودن آموزه‌های ذن که میاموتو موساشی به آن اشاره می‌کند، در این جمله خلاصه می‌شود: «نقطه پایان همان آغاز است و حقیقت گران‌قدر، سادگی است.» جالب است که موساشی در ابتدا و انتهای امر به سهل و ممتنع بودن ماجرا اشاره می‌کند. یعنی همان‌طور که ابتدای کتاب جمله پیشین را درباره مکتب ذن آورده، در انتها و پس از آموزش فوت و فن‌های شمشیرزنی هم این جمله یا اعتراف صادقانه را می‌آورد که «هیچ مفهوم نهان و نهفته‌ای در شیوه‌های شمشیرزنی وجود ندارد. تنها باید اندیشه خویش را نکو دارید و مراعاتش نمایید تا محاسن تدبیر را بازشناسید.» البته رسیدن به مفهوم واقعی این جمله یعنی باور کردنش با عمق وجود، نیازمند طی همان مراحلی است که این استاد شمشیرزنی در کتابش آورده است.

یکی از مولفه‌های مهم آموزه‌های ابتدایی شمشیرزنی که نویسنده کتاب به آن اشاره می‌کند، نبود قوه خشم در شمشیرزن است: «همچنین نبود خشم در طریقت شمشیرزنی مهم است؛ به این معنی که رقیب را چونان مهمانی گرانمایه پذیرا باشید.»

دو تصویر از میاموتو موساشی - سمت راست اولین نبرد او و سمت چپ، نقاشی او از خودش

تشابه شروع حرکت با عرفای بزرگ ایران و اسلام

مانند هرکدام از عرفا و سالکان طریقت عرفان اسلامی که از نقطه‌ای خاص و لحظه‌ای ویژه، جرقه‌ای در زندگانی‌شان زده شده و آتشی به جان‌شان افتاد تا به دنبال حقیقت بروند، موساشی هم تازه در سن ۵۰ سالگی خود به مراقبه و خاموشی و نوشتن کتاب «پنج حلقه» رو آورد. او از ۱۶ تا ۵۰ سالگی سفرهای زیادی کرد و رقیبان زیادی را در شمشیرزنی شکست داد یا کشت. همین سفرهای زیاد او یادآور این مصرع از سعدی است که «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی». برای موساشی رسیدن به آن نقطه ۵۰ سال طول کشید و پس از آن بوده که خودش را برای جستجوی کمال ادراک و کشف حقیقت در طریقت شمشیر وقف کرده است. یکی از مراقبه‌های او، ۲ سال در غاری در یک کوهستان به طول انجامید. آن‌طور که در کتاب می‌خوانیم: «او زمانی به درک تدبیر نائل آمد که ۵۰ یا ۵۱ سال داشت. کتاب پنج حلقه او بر تمام آثار و متون تاریخی شمشیرزنی تقدم دارد و در میان کتب هنرهای رزمی بی‌مانند است. خود موساشی می‌گوید: راهنمایی است برای هر آنکس که خواهان یادگیری تدبیر باشد.»

بنابراین این استاد شمشیرزنی در پی آموختن تدبیر است. از نکات جالب درباره زندگی نویسنده این کتاب، این است که برای عدم غافلگیری هیچ وقت وارد حمام نمی‌شد تا در وضعیتی که بدون سلاح و دفاع است، گرفتار نشود. به همین دلیل همیشه ظاهر به‌هم‌ریخته و پریشانی داشته است.

یکی از مفاهیم مهم عرفانی که به واسطه تکرار زیاد بین عموم مردم، احترام و تاثیرگذاری خود را از دست داده، تقویت روح و دادن ریاضت به جسم است. چنین اعمالی در عرفان باید با راهنمایی استاد انجام شود چون ممکن است نتایج مثبتی در بر نداشته باشند. به هر حال، یکی از جملات و آموزه‌های مهم نویسنده کتاب «پنج حلقه» درباره رابطه جسم و روح به این ترتیب است: «حتی آن‌ هنگام که روح‌تان آسوده است، به جسم خویش مجال سستی مدهید، و هنگامی که جسم‌تان آرمیده است مگذارید جان‌تان بیاساید. مگذارید روح از جسم تاثیر بپذیرد و یا جسم‌تان زیر نفوذ روح قرار گیرد.»

به هر حال ریشه مشابهت‌های عرفان اسلامی با فرازهایی از آموزه‌های کِندو را می‌توان در تعلق این عرفان‌ها به شرقِ عالم جستجو کرد.

مساله استاد و شاگردی نزد میاموتو موساشی

میامو موساشی جملات و آموزه‌های جالبی درباره آموزش و رابطه استاد و شاگردی در کتاب «پنج حلقه» دارد. اهمیت استاد و داشتن مراد و در واقع همان رابطه مرید و مرادی در عرفان اسلامی یکی از مولفه‌های مهم است که نمونه بارزش را می‌توان در رابطه مولانا و شمس تبریزی مشاهده کرد. البته استاد داشتن لزوما در معنای لفظی آن خلاصه نمی‌شود بلکه برخی از عرفا گاهی با جمله یک کودک یا دیدن یک منظره در طبیعت، درس گرفته و تحولی قابل ملاحظه در آن‌ها رخ می‌داده است. یک بخش مهم از کتاب «پنج حلقه»‌ مقایسه‌ای است که نویسنده بین شیوه درودگر با استاد تدبیر می‌کند. درودگر به معنای معمار و سازنده ساختمان است. موساشی معتقد است استاد مانند سوزن و شاگرد مانند نخ است. اما در شیوه درودگری راهکار به گونه دیگری است.

واژه اُشو (که پیش‌تر آن را شنیده‌ایم) یا راهب، در دوران کهن به معنای استادِ نیزه نیز بوده است. پس به این نکته توجه داریم که استاد هنرهای نظامیِ ساموراییان،‌ فقط در طریقت شمشیر خلاصه نمی‌شده و اساتید حوزه‌ها و سلاح‌های دیگر هم در این میان وجود داشته‌اند. یکی از جملات مهم موساشی درباره سلاح که در «پنج حلقه» آمده، این است: «به مصلحت نیست که شما تنها یک سلاح محبوب برای خود برگزینید. انس بیشتر از حد با یک سلاح به همان اندازه عیبناک است که آشنا نبودن با آن به حد نیاز.»

یکی از نکات جالبی که این استاد شمشیرزنی در کتابش و از جایگاه استاد به شاگرد به مخاطبش می‌گوید، این جمله است که البته شرح و بسط‌اش، کتابی در قامت و حجم «پنج حلقه» شده است: «غلبه بر یک مرد یا ده میلیون مرد روحیه یکسانی می‌طلبد.» خلاصه این کلام که نتیجه این کتاب شده، همان مفهوم کمیت _ کیفیت است که این محتوا هم به دلیل تکرار بسیار، معنای واقعی و احترام خود را در فرهنگ عامه و زندگی روزمره، از دست داده است.

درس‌های زندگی که بین آموزه‌های شمشیرزنی پنهان شده‌اند

برخی از مطالبی که موساشی در نوشته‌های خود آورده، در واقع درس‌های زندگی هستند که بین سطور مربوط به شمشیرزنی مستتر اند. یعنی موضوعاتی والاتر از شمشیرزنی را شامل شده و درباره درک انسان از زندگی هستند. برخی از این جملات که چند نمونه از آن‌ها را در این مطلب می‌آوریم، شباهت‌های زیادی با آموزه‌های عرفانی و احادیث دینی ما دارند که برخی از آن‌ها درباره دید نادرست اکثر مردم نسبت به جهان و زندگی مادی است: «مردمان جهان به سیاقی ناصواب بر پیرامون خویش نظر می‌افکنند، اینان هرآنچه را که نمی‌فهمند پوچ می‌پندارند. حال آنکه این معنای راستین تهیا نیست. این سرگشتگی است.» درباره این جمله، توضیح مفهوم تهیا لازم است: این لغت یک عبارت بودایی و به معنای سرشت‌خیال‌گون و نپاینده امور مادی است. خلاصه‌اش این‌که امور مادی و دنیایی پایدار نیستند. موساشی در این کتاب از منظور و مقصودش درباره استفاده از لفظ تهیا چنین می‌گوید: «مقصود من از تهیا آن چیزی است که آغاز و انجامی ندارد.» و اشاره‌اش به مسائلی بالاتر از امور مادی و ناپایدار است.

برخی دیگر از درس‌های زندگی موساشی برای مخاطبش در ادامه می‌آید:

«فروگذارن کامروایی خویشتن از عهده مردمان نادان بر نمی‌آید.»

«هر کاری در شروع دشوار می‌نماید.»

«فراگیری و فهم از معبر تجربه می‌گذرد.»

«به انواع مهارت‌ها و فنون بنگرید، همه‌جا زمان‌بندی در کار است.»

«آن‌چه را که نادیدنی است، درک کنید.»

«هرگز کار بی‌سود و سببی انجام مَدهید.»

«همان‌قدر که باورها و عقاید مردمان گونه‌گون و بسیار است، به همان‌ اندازه با ایده‌های ناهمگونی درباره امور یکسان رویاروی هستیم. از این رو ادراک و عقیده هیچ مردی درباره هیچ مکتبی مطلق و بی‌عیب نیست.»

«هرآنچه بزرگ باشد به سهولت درک می‌شود، هرآنچه خرد و حقیر است به دشواری»

«دشوار است که خود را بشناسید بی‌آنکه از دیگران شناختی داشته باشید. تمامی روش‌ها، مسیرهای انحرافی هم دارند.»

«هنگامی که به چیزی خو می‌گیرید، دیگر متکی به قوه بینایی و ناگزیر به استفاده از چشمان خویش نخواهید بود. افرادی طریقت را فرا می‌گیرند،‌ بمانند استادان موسیقی که اوراق موسیقایی خویش را فراروی می‌نهند، شمشیر برکشیده خویش را بدین سوی و آن سوی می‌برند، اما این به معنای آن نیست که بر آلات خویش به شکلی خاص چشم می‌دوزند چراکه در آن صورت حرکات بی‌سببی از آنان سر می‌زند. لیک بدان معناست که آنان به شکلی طبیعی قادر به دیدن‌اند.»

آموزه‌های طریقت تدبیر

همان‌طور که سطور ابتدایی این مطالب عنوان کردیم، مکتبی که میاموتو موساشی در این کتاب، معرفی می‌کند «تدبیر بزرگ‌مقیاس» است. خلاصه کلام در این بخش، این است که برای موساشی، تدبیر در اولویت است و او بیشتر از آن‌که دنبال شمشیرزنی و مهارت‌هایش باشد به دنبال ارائه و انتقال این مفهوم است که تدبیر مهم‌تر است. یک شمشیرزن حین مقابله و رویارویی با حریف باید تدبیر داشته باشد و آموزش چگونگی به دست گرفتن شمشیر و ضربه زدن به حریف در مرحله بعدی اولویت قرار دارد.

به این ترتیب، ممکن است برای مخاطبی که آموزه‌های موساشی را درباره تدبیر می‌خواند، خلط مبحث و سوءتفاهمی پیش بیاید. بنابراین او پس از توضیحات، بسیار سعی می‌کند سوءتفاهم را برطرف کرده و به خواننده نوشته‌هایش بفهماند که چالاکی شمشیرزن تنها عامل کافی برای پیروزی نیست. بنابراین می‌گوید: «اما آیا برای پیروزی، چیره‌دستی و چالاکی صرف بس است؟ جانمایه شیوه تدبیر این چنین نیست.»

جمله مهم مولف در باره تدبیر این است:‌ «آن هنگام که دیگر فریفته مردمان نشوید، فرزانگی تدبیر را در خواهید یافت.» بنابراین، تدبیر فقط در شمشیرزنی برای او مهم نیست و باید در تمام لحظات زندگی سالک حضور داشته باشد. در مکتب تدبیر موساشی، بین دیدن و مشاهده‌کردن تفاوت وجود دارد و او این تفاوت را به خوبی تشریح کرده است که در سطور پایین‌تر به آن خواهیم پرداخت. مشاهده نزد موساشی، اهمیت و جایگاه والاتری نسبت به دیدن دارد. چون: «مشاهدهْ قدرتمند؛ و دیدن ناتوان است. در تدبیر مهم است که چیزهای دور را چنان بینی که گویی نزدیک‌اند و چیزهای نزدیک را از فاصله به تماشا بنشینی.»

همچنین، در آموزه‌های تدبیری او می‌خوانیم: «در تدبیر، آن‌وقت که حریف قصد ضربه‌زدن دارد باید او را متوقف نمایید»، یک نکته تدبیری دیگر موساشی که البته می‌شد در بخش درس‌های زندگی هم آن را ذکر کرد، به این ترتیب است: «نکته‌ای به‌سزا در تدبیر وجود دارد و آن این‌که اقدامات سودمندِ رقیب را سرکوب نمایید اما بگذارید تا اقدامات بیهوده‌اش را به اجرا درآورد.»

«اشخاص ماهر قادرند ضرباهنگی پرشتاب را به اجرا درآورند.»

«استادان راستین هیچگاه ناساز نمی‌نوازند، اینان همواره آزموده و آگاهند و هرگز پریشان‌خیال نمی‌گردند. این مثال ما را به بنیاد تدبیر رهنمون می‌سازد.»

تصویر یکی از مبارزه‌های موساشی

آموزه‌هایی برای شمشیرزدن

در این بخش از مطلب هم تعدادی از جملات مهم موساشی را به عنوان نمونه می‌آوریم که در زمینه آموزش شمشیرزنی مطرح شده‌اند. یکی از مهم‌ترین این جمله‌ها به این ترتیب است: «هنگام که زندگی‌ات را قمار می‌کنی، باید از هرآنچه در کف اختیار توست بهره گیری.» یک نکته مهم درباره آموزه‌های این کتاب این است که موساشی مسائل را تا یک حد و مرز مشخص تبیین کرده و در ادامه نوشته است: «جزئیات این موارد قابل تبیین نیستند. از یک‌چیز، ده‌هزار چیز را فرا بگیر. هنگامی که به درک شیوه تدبیر برسید، چیزی بر شما پوشیده نمی‌ماند.» چنین جملاتی چندین بار در کتاب تکرار شده و به این معنی هستند که باقی مفهوم را باید از طریق تمرین و ممارست عملی به دست آورد نه از راه تئوری و نظری.

در همین بخش توجه به این امر، ضروری است که هنگام ضربه زدن به دشمن، به وسیله شمشیر، نزد موساشی «بریدن» و «شکافتن» دو مفهوم متفاوت و مجزا هستند. به تعبیر او هنگامی که برش می‌دهید روح‌تان استوار و جزم است. همچنین،‌ گرفتن شمشیر در دست، یعنی پایان تردید و البته آغاز به‌کارگیری تدبیر: «زمانی که شمشیر بر می‌کشید، باید برای ضربه زدن به دشمن مصمم باشید. »

پایبندی به اصول و احترام به آموزه‌ها از نکات قابل توجه دیگری است که می‌توان بین سامورایی‌ها و البته موساشی به عنوان یک سامورایی کهنه‌کار مشاهده کرد. یعنی از بین بردن یا شکست رقیب، با هر روش و وسیله‌ای ارزشمند و قابل احترام نیست: «حتی آن هنگام که حریفی را از پای در می‌آورید، چنانچه طبق آموزه‌های پیشین خود عمل نکرده‌اید، ره به خطا برده‌اید.»

یکی از آموزه‌های مهم شمشیرزنی میاموتو موساشی «دگرگونی دریا و کوه» است. این آموزه، یک نکته تکنیکی است که در زندگی روزمره هم کاربرد مهمی دارد. توضیح این فن یا تیتر به این ترتیب است که «در رویارویی با دشمن بر تکرار چندباره یک عمل پای نفشاریم. شاید ناگزیر از تکرار دوباره یک کار شوید، اما از انجام آن برای سومین بار پرهیز کنید.» کمی بالاتر اشاره کردیم که نزد موساشی، مشاهده با دیدن فرق دارد و در آموزه‌های شمشیرزنی‌اش می‌خوانیم که در طریقت تدبیر، چشم دوختن یعنی خیره شدن به جان رقیب. به قول نویسنده، مشاهده و دیدن دو شگرد متفاوت نگریستن‌اند. مشاهده در برگیرنده تمرکزی اکید بر احوال دشمن، تماشای وضعیت میدان نبرد، چشم دوختن با دقت بسیار، تماشای پیشرفت نبرد و دگرگونی فرصت‌ها و اولویت‌هاست. این شیوه‌ای موثق برای پیروزی است. او بر این تاکید دارد که شمشیرزن به اعماق وجود دشمن رخنه کرده و دشمن را از ژرفای جانش ویران کند: «هنگامی که با دشمن می‌ستیزیم، حتی آن وقت که به نظر می‌آید ما با بهره‌گیری از طریقت تدبیر می‌توانیم بر وی فائق آییم،‌ چنانچه بارقه دلیری در وجودش خموش نگردد، هرچند به ظاهر او را از پای می‌افکنیم اما در ژرفای جانش شکست‌ناخورده می‌ماند.»

از نظر موساشی، شمشیرزن باید آن‌قدر تمرین کند تا بتواند تصمیمات آنی بگیرد و در یک لحظه، روش مبارزه‌اش را تغییر دهد تا موجب غافلگیری دشمن شود.

در ادامه تعدادی از جملات کتاب «پنج حلقه» را که درباره آموزش شمشیرزنی و مبارزه هستند، مرور می‌کنیم:

«چنانچه مردی از مزایای شمشیر بلند آگهی یابد، یک تنه قادر به شکست ده مرد خواهد بود.»

«با نیزه می‌توانید در پیکار پیشقدم شوید؛ حال‌ آنکه تبرزین کاربرد دفاعی دارد. در دستان دو مرد با زورمندی یکسان، نیزه اندکی بر کارآمدی می‌افزاید.»

«بر پیشانی و فضای میان دو چشم‌تان چروک نیاندازید. چشم‌های‌تان را نچرخانید و به آنها مجال باز و بسته شدن مدهید، بلکه قدری تنگ‌شان کنید.»

«هنگامی که دشمن یورش می‌آورد، پریشان نگردید اما به پریشانی و تشویش تظاهر کنید.»

«زمانی که دشمن هجوم می‌آورد، شما با نیرویی بیشتر بر وی یورش برید.»

«اگر بر قدرت تکیه کنید، هنگامی که شمشیر بر شمشیر دشمن می‌کوبید، لاجرم ضربتی بسیار نیرومند فرو خواهید آورد. اگر چنین کنید، عنان شمشیر خود را نیز از کف می‌دهید. از این رو آن کلام که "پیروزی از آن زورآورترین دستان است" سخنی به گزاف است.»

نتیجه‌گیری

مطالعه کتاب «پنج حلقه»‌ دربردارنده درس‌ها و نکات اخلاقی و انسانی جالبی است. به کارگیری تدبیر، داشتن هدف، ریتم و ضرباهنگ و تمرکز ذهنی از جمله مطالبی هستند که مخاطبِ کتاب با خواندنش آن‌ها را خواهد آموخت. مهم‌ترین نکته این است که فردی مانند یک شمشیرزن که قرار است بکشد یا کشته شود، نباید چنین کاری را با کینه یا رذیلت اخلاقی انجام دهد بلکه چنین کاری را می‌توان به چشم یک هنر و عاملی برای تزکیه روح و پرورش وجود انسانی نیز انجام داد.