به گزارش خبرنگار مهر، عبدالحمید نقرهکار، مدیر قطب علمی معماری اسلامی، مولف کتابهایی همچون «مبانی نظری معماری»، «انسان، طبیعت، معماری»، « حکمت هنر اسلامی و اصلاح و اکمال» و... است. نقرهکار معتقد است باید در دانشگاهها و دانشکدههای معماری و شهرسازی به دانشجویان یاد بدهند که ما آن لیبرالیسم غربی نیستیم که هر نوع دچار نسبیت و شکاکیت در ارتباط با انسانشناسی شده و از فطرت روحی و استعدادهای بالقوه، تعالی و تکامل انسان بیخبر است. زمانیکه در دانشگاه با دانشجویان صحبت میکنم این موضوع را به آنان میگویم که در تهران خیابانهای ماشینرو را آباد کردند، پُل و تونلهای غولپیکر ایجاد کردند و به اصطلاح اطرافش فضای سبز ساختند اما خانههای ما را نابود کردند. سوارهروها را آباد اما پیادهروها که محملی برای تعاملات اجتماعی و فرهنگی بود را ویران کردند. یک وجود ظاهری که تکنولوژی برای ما به ارمغان آورده، پیادهروها، خانهها، علم و حقوق ما را نابود کرده است، ساختمانهای ۶۰، ۷۰ طبقه و برج میلاد ساختیم، هیولاهای عظیمی ساختیم ولی به چه قیمتی؟ که زندگی خانوادگی را نابود کنیم؟ حقوق همسایگی را از بین ببریم؟ تعاملات اجتماعی محلات را نابود کنیم؟
آقای نقرهکار، قصد ما این است که از یک رویکرد فرهنگی و هویتی به بحث معماری وارد شویم؛ عموما بحثهای مربوط به معماری را از یک سو از جنبههای هنری مورد بحث قرار میدهند، از سوی دیگر به جنبههای مهندسی و تکنیکی آن توجه میکنند؛ کمتر پیشآمده که در رسانهها تاثیرات معماری را در زندگی روزمره یا هویتسازی برای مردم یک شهر بررسی کنیم. به نظر شما میزان تاثیر معماری شهری بر هویت افراد ساکن در شهر تا چه حد است و این وضعیت در شهرهای بزرگ ایران از جمله تهران چه وضعیت و کیفیتی دارد؟
بحثی که در زمین زمینه هویت معماری راه انداختید، بسیار خوب و قابل تامل است. زیرا یکی از مؤلفههای خیلی مهم بحث معماری و شهرسازی است که مجموعه زندگی بشر را از نوزادی تا پیرمردی سازماندهی میکند. انسانها از بدو تولد در خانه یا بیمارستان متولد میشوند و تمام زندگیشان در دوره دبستان، دبیرستان در فضای محلی و شهری میگذرد و بسیار تأثیرگذار است؛ یعنی یکی از کارهای مهندسی و هنری که روی زندگی مردم تأثیرگذار خواهد بود، قطعاً حوزه معماری و شهرسازی است.
قبل از اینکه بگوییم معماری و شهرسازی چه تأثیری بر روی مخاطبان میگذارد باید قبل از آن بگوییم آثار معماری و شهرسازی چطور به وجود میآید و تحت تأثیر چه انگیزهها و فرهنگی تجلی پیدا میکند و محیط ساختمانی و شهری اطراف ما را ایجاد میکند. شاید قبل از آن باید بگوییم اسلام چه نقشی در این فرآیند انسانی که معماری و شهرسازی باشد، میتواند داشته باشد، دارد یا ندارد و چگونه است؟ برای اینکه این بحث را با توجه به مجموعه اسناد و اهدافی که نظام جمهوری اسلامی و سندهای راهبردی کشور توصیه میکنند، مهمترین جملهای که در این مسئله بهصورت خلاصه میگویند معماری و شهرسازی باید هویت اسلامی ایرانی داشته باشد. این را اساتید بزرگ، مقام معظم رهبری، حضرت امام(ره) و همه اسناد ما به آن تأکید داشتند و دارند.
همین بحث هویت اسلامی ایرانی یعنی اینکه باطن معماری و شهرسازی، فرهنگ معماری و شهرسازی، مباحث زیباییشناسی و فلسفه هنر معماری و شهرسازی، باطن، محتوا و معنای معماری و شهرسازی باید اسلامی باشد و تمام این موضوعات را هویت اسلامی میگویند. البته کالبد معماری و شهرسازی، مهندسی و جنبههای مادی آن که وابسته به مجموع شرایط زمانی و مکانی است مصداق معماری و شهرسازی هم دارد و باید وابسته به شرایط محیطی باشد که به آن هویت ایرانی میگوییم، مثلا در آمریکا کسانی که مسلمان هستند از آن به عنوان هویت اسلامی ـ آمریکایی یا اقلیمی یاد میکنند.
در اینجا سوالی که ایجاد میشود آیا اسلام برای فرایندهای اسلامی از جمله معماری و شهرسازی، اصولی را مطرح کرده است یا خیر؟ باید بگویم که یک نظریهای که بهعنوان نسبت اسلام با فرایندهای انسانی است و توسط کرسیهای نظریهپردازی شورای عالی انقلاب فرهنگی داوری و تأیید شده، اثبات میکند در سه مرحله اولیه از فرایندهای انسانی که مسئله اول آن، ادراک عالم و آدم توسط هنرمند معمار شهرساز است، ادراکاتش از جهان و انسان را و همه آنچه که به این جهانبینی و حکمت مرتبط است را نظری ـ اسلامی میگوییم. قطعاً اسلام راجع به هستها و نیستها، جهانبینی و اینکه آدم همان ادامه خلقوخوی حیوان است مثل نگاه داروینیستی، غیر از این بُعد حیوانی یک بُعد روحی «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» یا «فخلق الاخر» خلق دیگر هم دارد، که آن عقل و روح الهی انسان است.
آیا انسان فقط برای ماندن در طبیعت و لذتهای حسی و غریزی ساخته شده است یا انسان غیر از این نیازهای حسی و غریزی، یک نیازهای عقلانی و روحانی هم دارد یک استعدادهای بالقوه دارد که باید شکوفا شود که هدف و غایتی از خلقت انسان است. اینجا نگاه اسلامی ۱۸۰ درجه با نگاه لیبرالیستی و اومانیستی غرب تفاوت دارد. آنها همان نگاه حداکثر آزادی فرد با حداقل محدودیتهای اجتماعی را دارند. زمانیکه میگوییم آزادی خلق در چهچیزی است؟ آنها فقط انسان را بهعنوان حیوان حسی و غریزی میشناسند از همین رو، امروز مشکلاتی در جامعه غربی در حوزه از بین رفتن خانواده و بسیاری از مسائل اخلاقی در کشورشان ایجاد شده است؛ بنابراین اسلام قطعاً با لیبرالیسم غربی ۱۸۰ درجه فاصله دارد زیرا لیبرالیسم غربی میگوید نفس اماره مرا از شر عقل و وجدان و نفس لوامه آزاد کنید در حالیکه اسلام ۱۸۰ درجه غیر از آن میگوید، یعنی بیان دارد نفس عقلانی و روحانی مرا از شر نفس شیطانی، بهیمی و حیوانی من آزاد کنید. پس اینجا اولین جایی است که ایده معمار و شهرساز باید شکل بگیرد.
باید در دانشگاهها و دانشکدههای معماری و شهرسازی به دانشجویان یاد بدهند که ما آن لیبرالیسم غربی نیستیم که هر نوع دچار نسبیت و شکاکیت در ارتباط با انسانشناسی شده و از فطرت روحی و استعدادهای بالقوه، تعالی و تکامل انسان بیخبر است
یعنی به صورت آکادمیک این مسائل باید در حوزه معماری و شهرسازی در دانشگاهها آموزش داده شود؟
بله! باید در دانشگاهها و دانشکدههای معماری و شهرسازی به دانشجویان یاد بدهند که ما آن لیبرالیسم غربی نیستیم که هر نوع دچار نسبیت و شکاکیت در ارتباط با انسانشناسی شده و از فطرت روحی و استعدادهای بالقوه، تعالی و تکامل انسان بیخبر است. این مرحله اول است که اسلام قطعاً در این مسئله ورود پیدا کرده و همه پیامبران آمدند زیرا مکاتب بشری نمیتوانند انسان را جامعومانع تعریف کنند، بنابراین فقط خداوند است که میتواند استعدادها و مسیر تکاملی انسان را توضیح دهد. در مرحله اول ایده شکل میگیرد یا اسمش را زیباییشناسی میگذاریم.
مرحله دوم انگیزه، نیت و گرایش هنرمند، معمار و شهرساز است. در مرحله دوم انسان با حیوانات فرق داد. حیوانات آنچه غریزهشان میگوید چشم میگویند؛ اما انسان آزاد است آزادی او مطلق نیست بین دو نفس اماره و عقلانی خود میتواند گزینههای پیشرویش را انتخاب کند، در مرحله دوم باید به دانشجو، به معمار و شهرساز بگوییم که نیت و انگیزه شما باید عقلانی باشد؛ یعنی علمی، منطقی، معنوی، متعالی و مطابق با صفات خداوند باشد نه خیالی و تخیلی که توهمی، حسی و غریزی است و به دنبال شهرتطلبی، خودخواهی، منفعتطلبی و منفعتجویی، کارهای غیرعلمی و غیرمنطقی است. انسان دو خیال و تخیل دارد که در دانشکدههای ما از آن به عنوان خلاقیت یاد میکنند و نمیگویند خلاقیت دو نوع است یکی تخیل و خیالی که متصل به عالم عقل است و انسان را به سمت کار عاقلانه، منطقی، علمی و معنوی میکشاند. یک تخیل و خیال وابسته به حس و غریزه و نفس اماره است و انسان را به کار مبتذل، هنر مذموم، سطحی، غریزی، قشری و هالیوودی میکشاند. ما در معماری هم مسئلهای مشابه سینما داریم. سینمای معنوی، منطقی، تعالیبخش و سینمای مبتذل، سطحی، حسی و غریزی که البته در همه آثار هنری این امر وجود دارد. پس در این مرحله هم میبینیم احکام اسلامی حرام، حلال، مستحب، مکروه و مباح مطرح شده که این مسئله را باید در دانشکدههای ما تدریس کنند و بگویند جهتگیری معماری و شهرسازی باید به چه سمتی برود و معمار و شهرساز چه جهتی را در طراحی معماری و شهرسازی انتخاب کنند.
در مرحله سوم که هنرمند یا معمار میخواهد با توجه به مجموع شرایط محیطی که نسبی، متکثر و وابسته به انواع و اقسام مؤلفههاست، چگونه میشود ایدهآلها را تبدیل به پدیده واقعی کرد؟ شهید مطهری، اصولی بهعنوان اصول اجتهاد را در ۱۰ اصل مطرح میکند که بهوسیله این اصول تنها اسلام است، میتواند ایدهآلهای ما را به واقعیت تبدیل کند، در این اصول هم جهانبینی و احکام اسلامی است هم احکام ثانویه، اضطراریه، حقوق، اولویتها و درجهبندیهای ارزشی. فرض میکنیم در داخل یک خانه هر شخصی براساس حقوقاش ارزشگذاری میشود حق جمع یا حق فرد، حق بزرگ یا حق کوچک مثلا اتاق خواب نوزاد در کجا قرار میگیرد یا اتاق نشیمن در کجای خانه این ارزشگذاری را هم در فضای اجتماعی میبینیم همه خدمات یک ارزش و حقوقی ندارند. دنیا، نیازهای دنیوی، واحدهای تجاری، مسیرهای عبوری و راهها یک حقوقی دارند اداریها و بعد نهایتاً فرهنگیها، آموزشیها، مذهبیها و زیارتگاهیها یک حقی دارند. از منظر اسلامی «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» «الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ». نیازهای مادی انسان باید وسیله باشد زیرا هدف تکامل روحی و معنوی است؛ بنابراین در شهرسازی ما، چشماندازهای اصلی، ساختمانهای برجسته و باشکوه باید ساختمانهای مذهبی، فرهنگی و آموزشی باشد نه مثل امروز که برجستهترین ساختمانهای ما ساختمانهای تجاری، بانکها و نهایتاً حکومتی است و عناصر ثروت و قدرت اینجا حاکمیت است نه دیدگاه اسلامی. از همین رو، زمانیکه فضای شهری مدام به دنبال تظاهرات مسائل دنیایی باشد انسان را از امر تکامل غافل میکند.
معماری که محتوایش مبتذل، سطحی، غیرعلمی و غیرمنطقی، تجلی هواهای نفسانی هنرمند معمار و شهرساز باشد، باطنش هم همین را نشان میدهد. خودآگاه و ناخودآگاه ایدهها و ایدهآلهای هنرمندان، معماران و شهرسازان در آثارشان تجلی پیدا میکند، بنابراین اگر دانشگاهها، دانشجویان، فارغالتحصیلان، نتوانند ایدهها و ایدهآلهایشان را بر تراز فرهنگ اسلامی آموزش دهند، شهرهای ما همین هست که میبینیم
قرآن آدم، ذکر است در نتیجه فضای شهری هم باید آدم ذکر باشد، انسان را از ظاهر به باطن، از کثرت به وحدت، از دنیای حس و غریزه و جنبههای مادی و تجاری، به جنبههای معنوی ببرد زیرا در زمان گذشته در تمام بافتها و شهرهای سنتی ما به این شکل بوده از خانه که میآمدند و از گذرگاه رد میشدند در راهها و تجاریها که خدمات خود را میگرفتند به سمت مراکز آموزشی، فرهنگی و مساجد میرفتند. مساجد در قلب شهر به عنوان برجستهترین ساختمانها بودند و حرمت داشتند. اینطور نبوده که به ساختمانهای مذهبی، زیارتی و فرهنگی بیتوجهی شود. بهترین ساختمانهای قدیم ما آموزشی و فرهنگی بوده است. اینها در کنار هم وسیله تکامل انسانها را از ظاهر به باطن، از صورت به معنا، از کثرت به وحدت، در انتخاب هندسهها، رنگها، در انتخاب چشماندازها در شهر میتوانست، مؤثر باشد و روی انسانها تأثیر بگذارد. پس اسلام در سه مرحله تا ایجاد مصداق، نظر و مطلب دارد و متأسفانه هنوز در دانشگاهها تدریس نمیشود. هنوز در بسیاری از دانشگاهها یک طراحی مسجد انجام نمیشود. بسیاری از مبانی نظری و فرهنگی محتوایی بحثهای اساتید ما در دانشگاهها، ترجمه و تقلیدی همان لیبرالیسم غربی و همان انسان حیوان است. مثل خلق آثار هنری، معماری و شهرسازی هم باید تحول جدی و اساسی در سرفصل و محتوای دروس و اساتیدی که میخواهند این درسها را بدهند، به وجود آید. استادان باید در این زمینه بهخوبی آموزش ببینند تا آموزش صحیح و درست را به نسلهای بعدی بدهد. آنان باید در جلسات هماندیشی، همافزایی بین حوزه و دانشگاه، علوم انسانی و علوم مهندسی و هنری، تعاملات قوی شرکت کنند تا از آن فضای غربزده و خودباخته نسبت به فضای لیبرال سرمایهداری غرب بیرون آیند. فضای اسلامی باید از دانشگاهها ایجاد شود و تأثیراتش را در فارغالتحصیلان، مهندسان مشاور، در وزیر و شهردار ببینیم، یعنی در درجه اول باید تشخیص دهند دیدگاه اسلامی چیست؟ تا در عمل بروز و ظهورش را ببینیم. متأسفانه وزرا، وکلا، شهرداران و... آموزش ندیدند. به همین دلیل حضرت امام میفرمایند اگر دانشگاهها اصلاح شود، کشور اصلاح میشود. دانشگاهها باید خیلی جدی تحول ارتقای علوم انسانی را جدی بگیرند، کتابها، مقالات و تحقیقاتشان در حوزه زیباشناسی از منظر اسلامی، فلسفه هنر و حکمت هنر اسلامی باشد.
نهایتاً روش و راهحلهایی که اسلام بهعنوان اصول اجتهادی مطرح میکند که چطور ایدهها و ایدهآلهای خود را تبدیل به پدیدههای بامعنا و با محتوا کنیم. خداوند میفرماید همهچیز در دنیا آیه و نشانه است «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ» یعنی هنر اسلامی باید سمبلیک و تمثیلی باشد؛ یعنی انسان را از ظاهر به باطن هدایت کند نه مثل امروز فرمالیسم در جامعه حاکم است. فرمالیسم در معماری یعنی بتپرستی و بتسازی. معماری فقط کالبد بنا، شهرتطلبی و بازی با فرمها برایش مطرح باشد، بتتراش است و آن چیزی که ایجاد میکند بت است، بنابراین در بسیاری از شهرهای ما پر از بت و بتسازی شده و این عینه ظاهربینی و ظاهرفریبی است. همانگونه که جناب سعدی میگوید: «هرگز اگر راه به معنی برد/ سجده صورت نکند بتپرست.» ما در شهر میبینیم که سجده به صورت میکنند چون هواهای نفسانی، شکلها و فرمهای حسی و غریزی به آنها تبدیل شده است و صرفا تجاری هستند. یا جناب مولانا میگوید: رو به معنی کوش ای صورتپرست تا نباشی بتتراش و بتپرست. این موضوعی است که در طراحی معماری و شهرسازی ما یعنی ظاهرسازی و حس غریزی وجود دارد زمانی هم که بتپرست باشی معماری وشهرسازی که هم انجام میدهید بتتراشی است.
معماری که محتوایش مبتذل، سطحی، غیرعلمی و غیرمنطقی، تجلی هواهای نفسانی هنرمند معمار و شهرساز باشد، باطنش هم همین را نشان میدهد. خودآگاه و ناخودآگاه ایدهها و ایدهآلهای هنرمندان، معماران و شهرسازان در آثارشان تجلی پیدا میکند، بنابراین اگر دانشگاهها، دانشجویان، فارغالتحصیلان، نتوانند ایدهها و ایدهآلهایشان را بر تراز فرهنگ اسلامی آموزش دهند، شهرهای ما همین هست که میبینیم. تا مردم ما از این حالت غربزدگی، تجملات ظاهربینی و اسرافی بیرون نیایند دنبال همین معمارهایی میگردند که فرم رومی، یونانی برایشان طراحی کنند، چون هنوز متوجه نشدند باطن این فرمها چقدر مادی و دنیاپرستی است و با فرهنگ معماری و شهرسازی ما زمین تا آسمان فرق دارد. فرهنگ و تمدن گذشته معماری و شهرسازی ما، بسیار غنی است و ما باید از گذشته الهام بگیریم. متأسفانه در حال حاضر نظاممهندسی ما تنها مسائل مهندسی را امتحان میگیرد ولی از مسائل فرهنگی، معنوی، محتوای زیباشناسی، محتوای فلسفه هنر و... امتحان نمیگیرد و اوضاع معماری را به افول رفته است و دانشجوها ساختمانهایی میسازند که در سطح شهر میبینیم.
زمانیکه به معماری امروز شهرهای بزرگ نگاه میکنیم، شاهد یک معماری مدرن تقلیدی یا شبهمدرن هستیم که فاقد هویت مشخص بومی است. یعنی در روند مدرنیزاسیون در معماری هنوز نتوانستهایم به هویت معماری بومی خود دست پیدا کنیم. این پیشفرض تا چه حد از سوی شما قابل پذیرش است و آسیبهای آن از نظر شما چیست؟ یکی از مسائل مهم که در خصوص معماری شهرهای ایران وجود دارد، این است که تهران به عنوان نمونه آرمانی و الگو و پارادایم دیگر شهرهای بزرگ ایران پذیرفته شده و همه شهرها به نوعی در حال تهرانیزه شدن هستند و این از منظر هویت فرهنگی و جغرافیایی میتواند آسیبهای متعددی داشته باشد. نظر شما در خصوص این مسئله چیست و معضلات فرهنگی آن را چطور ارزیابی میکنید؟
زمانیکه در دانشگاه با دانشجویان صحبت میکنم این موضوع را به آنان میگویم که در تهران خیابانهای ماشینرو را آباد کردند، پل و تونلها غولپیکر ایجاد کردند و به اصلاح اطرافش فضای سبز ساختند اما خانههای ما را نابود کردند. سوارهروها را آباد اما پیادهروها که محملی برای تعاملات اجتماعی و فرهنگی بود را ویران کردند. یک وجود ظاهری که تکنولوژی برای ما به ارمغان آورده، پیادهروها، خانهها، علم و حقوق ما را نابود کرده است، ساختمانهای ۶۰، ۷۰ طبقه و برج میلاد ساختیم، هیولاهای عظیمی ساختیم ولی به چه قیمتی؟ که زندگی خانوادگی را نابود کنیم؟ حقوق همسایگی را از بین ببریم؟ تعاملات اجتماعی محلات را نابود کنیم؟
با توجه به گفتههای شما که اشاره کردید معماری جدید، باعث نابودی پیادهروها و خانههای ما شده، باید بگویم که معماری جدید در شهرهای ایران عملا از بین برنده عناصری بودند که در قدیم با عنوان «محلهها» شناخته میشدند. امروز مثلا در تهران همه محلهها که بستر ارتباطات اجتماعی فعال و مشارکت مردم در حیات جمعی بودند، از بین رفته است. این تا چه حد میتواند از منظر هویتی بر اعضای جامعه تاثیر بگذارد و نقش معماریهای جدید در این خصوص چقدر است؟
بله دقیقا! پویایی و سرزندگی که مردم باید با هم در پیادهروها داشته باشند، یا در محلهمحوری با محوریت مسجد، ارتباطات و تعاملات قوی شود، خدمات هر محله در درون خود پیشبینی شود، تفکیک سواره و پیاده از هم بهصورت خیلی جدی انجام شود بچهها بتوانند در محله به راحتی رفتوآمد داشته باشند و به نوعی محله امن باشد، تمام این موضوعات از بین رفته است.
این ساختمانهای اشرافی تجاری بزرگ به چه دردی میخورد؟ مردم باید سوار ماشین شوند از اینطرف شهر به آنطرف شهر بروند و در شهر هم مدام آلودگی است. میگوییم چرا آلودگی محیطزیست است؟ زیرا این نوع شهرسازی آلودگی محیطزیست و ترافیک ایجاد میکند. بسیاری از بیمارها از همین آلودگیها است. ما اینها را نمیبینیم ظاهر شهر را میبینیم که غولهای عظیم تکنولوژی و ساختمانهای بلند است بدون اینکه اولویتها را بفهمیم و سرانهها را تشخیص دهیم. از نظر شهرسازی هر محلهای استانداردی دارد. میزان یک محله حدود ۲۵۰۰، ۳۰۰۰ جمعیت را میپذیرد، آنوقت سرانه درمانی، آموزشی، ورزشی و مذهبی آن چیست؟ همه اینها سرانه دارد.
اولا در شورای عالی معماری و شهرسازی مجتهدی فقیه در حوزه معماری و شهرسازی باید وجود داشته باشد تا برخی مسائل را گوشزد کند، در حالیکه از اندیشههای چنین اشخاصی استفاده نشده است
این تراکمهای عجیبی که به ناحق در شمال تهران یا خیلی از مناطق تهران فروختند، میبینیم در یک وسعت مثلاً ۲ یا ۳ هکتاری، شاید ۲۰یا۳۰ برابر آن استاندارد جمعیت را متمرکز کردند بدون اینکه سرانه آموزشی، امنیتی و درمانی و بهداشتی آن را دیده باشند. این علم فروشی برای درآمدزایی و پول است این اصلاً با فرهنگ اسلامی سازگار نیست. امروز شهرسازی میگوید محلهمحوری با مرکزیت مسجد، منطقه محوری با مرکزیت مسجد جامع، شهرمحوری با مرکزیت مسجد جمعه و خدمات باید تقسیم شوند، پیادهروها تقویت شوند، ترافیکها به حداقل ممکن برسد. ترافیک تا جایی که ممکن است زیرزمینی باشد جای پیادهرو را نگیرد، یعنی کاملاً برخلاف آنچه امروز در شهر تهران میبینیم. زیرا ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال از تکنولوژی غرب عقب ماندیم از اینکه میبینیم تکنولوژی ساختمان ما پیشرفته است خوشحال میشویم از اینکه میتوانیم پل، زیرگذر و مترو بسازیم خوشحال میشویم این بخش مهندسی خیلی خوب است ولی بخش فرهنگی، علمی و استاندارد هم دارد. ما بخش علمی و فرهنگی را زیر پا گذاشتیم و فقط به بخش رشد مهندسی توجه داشتیم و باعث نابودی فرهنگ و تمدنمان شدهایم.
به نظر میرسد معماری جدید ایرانی در یک فرم نااندیشیده پیش رفته و مسائل مهم هویتی و فرهنگی در شهرها را نادیده گرفته است. گویی هیچ راهبرد فرهنگی در این خصوص جدی گرفته نشده و عموم ساخت و سازها به صورت «باری به هر جهت» یا به شکلی منفعتطلبانه پیش رفته است. نظر شما در این خصوص چیست و مهمترین نقدها را باید متوجه چه زمینهها و زمانهها، چه سوژهها و ساختارهایی کرد؟
چند نکته مهم است در درجه اول بحث آموزش، پژوهش و پرورش را باید در دانشگاه بر اساس معیارهای اسلامی اصلاح کنیم. به قول امام(ره) تا دانشگاه اصلاح نشود کشور اصلاح نخواهد شد. دومین نکته اسناد و قوانین است، در بخش عمدهای قوانین و اسناد خوبی داریم مهمترین مسئله این است که مدیران عمل نمیکنند و قانون را زیر پا میگذارند.
اولا در شورای عالی معماری و شهرسازی مجتهدی فقیه در حوزه معماری و شهرسازی باید وجود داشته باشد تا برخی مسائل را گوشزد کند، در حالیکه از اندیشههای چنین اشخاصی استفاده نشده است. در نتیجه حقوق فرهنگی مردم در کنار حقوق علمیشان نادیده گرفته میشود بعد در آنجا تصویب کردند شهر تهران، طرح جامع را خودش بررسی و تأیید کند. این باعث شده شهردار و شهرداری تهران قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه شود، مهندس مشاور انتخاب میکند، او میگوید چه چیزی انجام شود و چه چیزی انجام نشود و علم را اینگونه به ورطه نابودی کشاندهاند. یکی از مسئولین کشور گفت: «ما حدود دو هزار و خوردهای خلاف در تهران را به شهرداری گزارش کردیم که شهرداری جلوی یکی را نگرفته است.» شما تصور کنید آنها گذاشتهاند این خلافها صورت بگیرد و براساس ماده و تبصره از مجرمان جریمه بگیرد، این به منظور پایمال کردن حقوق شهروندان است تا خودش بتواند درآمد داشته باشد. مگر میشود به جای اینکه جلوی ساخت ساختمانهای متخلف را بگیرد، گذاشته است ساختمان ساخته شود تا او تنها جریمه بگیرد این خلاف قانون، عقل و علم است در هیچ جای دنیا این کار را انجام نمیدهند. این بزرگترین معضل ما در حوزه قانون و اجرا است، متاسفانه دولت نظارت درستی ندارد و این نگاه لیبرال سرمایهداری آزادی که متأسفانه در بخشی از مدیریت دولتی ما است باعث شده این موضوع را رها کنند، آنها فقط مسائل مالی برایشان مطرح است بنابراین این تقسیم قوا در شهرداری انجام نشده، نظارتی بر روی کارش نیست، این مهمترین ضایعهای است که امروز در کشور از بُعد مدیریتی، اجرایی و قانونی داریم.