خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ؛
بهزاد عمرانزاده مدیر مرکز معماری و شهرسازی اسلامی ژرفا، دکترای برنامهریزی شهری از دانشگاه تهران دارد و مقالات و پژوهشهای متعددی را در این زمینه به نگارش درآورده است. برای بررسی وجوه فرهنگی و هویتی معماری کنونی در ایران و نوعی ورود انتقادی به بیتوجهیها نسبت به این وجوه با این پژوهشگر به گفتوگو نشستیم، عمرانزاده به بررسی و تحلیل توجه به هویت در اسناد و سیاستهای مربوط به حوزه معماری و شهرسازی میپردازد و اینکه رویکرد هویتی در اسناد و سیاستهای نظام در حوزه معماری و شهرسازی جایگاهی دارد یا خیر.
قصد ما این است که از یک رویکرد فرهنگی و هویتی به بحث معماری وارد شویم؛ عموما بحثهای مربوط به معماری را از یک سو از جنبههای هنری مورد بحث قرار میدهند، از سوی دیگر به جنبههای مهندسی و تکنیکی آن توجه میکنند؛ کمتر پیشآمده که در رسانهها تاثیرات معماری را در زندگی روزمره یا هویتسازی برای مردم یک شهر بررسی کنیم. به نظر شما میزان تاثیر معماری شهری بر هویت افراد ساکن در شهر تا چه حد است و این وضعیت در شهرهای بزرگ ایران از جمله تهران چه وضعیت و کیفیتی دارد؟ به نوعی نسبت معماری و شهرسازی با هویت افراد و هویت اجتماعی چیست؟
ببینید ما قبل از اینکه وارد موضوع نسبت معماری و شهرسازی با امر هویت و به نوعی ابعاد فرهنگی معماری و شهرسازی بشویم، باید در ابتدا ببینیم منظور و تعریفمان از هویت چیست. در گذشته «هویت» را در کنار «ماهیت» معنی میکردند و منظور از آن را حد ذات شیء میدانستند. به عقیده متخصصان امر امروزه این مفهوم بیشتر از اینکه مفهومی مربوط به فلسفه و منطق باشد تبدیل به یک امر و مفهوم اجتماعی شده است. از این نظر تعبیری که از هویت میکنند بیشتر تاکید بر خصیصهها و ویژگیهای مشترک عمومی است. نکته مهم دیگر در حوزه «هویت» بحث شکلگیری «هویت» است. برخی هویت را امر تاریخی میدانند که به مرور شکل میگیرد و برخی هم آن را کاملا برساخته میدانند. اما بهتر است فهمی بینابینی برای این امر قائل باشیم، «پل ریکور» میگوید «هویت بر روایت از گذشته مبتنی میشود که ممکن است حقیقی یا خیالی و غیرواقعی باشد.»
درباره سوال شما که از نسبت و رابطه معماری و شهرسازی با هویت و هویتسازی پرسیدید، به عقیده بنده وجود این نسبت و ارتباط از طرفی کاملا بدیهی است و از طرف دیگر متقابل و دوسویه است. بدیهی از این نظر که معماری و شهرسازی امری کاملا اجتماعی است، یعنی ما در خلاء ساختمان یا شهری را ایجاد نمیکنیم، بلکه زمانیکه ساختمان و یا شهری طراحی و ساخته میشود برای انسانهایی است که دارای خصوصیات، ویژگیها، بارزهها و ارزشهای فرهنگی خاص و در یک کلمه هویت خاصی هستند. بدیهی است زمانیکه به امر شهرسازی مشغول میشویم همه این موارد را باید مد نظر داشته باشیم. ولی متاسفانه در واقعیت امروز جامعه ما اینگونه نیست و ما تناسبی بین هویت جمعی جامعه ایران اسلامی با وضع معماری و شهرسازیمان احساس نمیکنیم و شاهد یک بیهویتی مزمن در این زمینه هستیم. اینکه چرا اینگونه است و طی چه فرایندی به اینجا رسیدهایم باید ریشهیابی دقیق داشتته باشیم که موضوعی مفصل و خارج از بحث ما است که باید در فرصتی مناسب به آن پرداخته شود.
برخی هویت را امر تاریخی میدانند که به مرور شکل میگیرد و برخی هم آن را کاملا برساخته میدانند. اما بهتر است فهمی بینابینی برای این امر قائل باشیم، «پل ریکور» میگوید «هویت بر روایت از گذشته مبتنی میشود که ممکن است حقیقی یا خیالی و غیرواقعی باشد
درست است که «هویت» بحثی اصیل و انکار نشده در حوزه معماری است اما مغفول مانده و پرداخت به آن در این حوزه بسیار کم و محدود است و به قول شما به بیهویتی مزمن دچار شدهایم، سوال من این است موضوع «هویت» شهرها و جنبههای فرهنگی معماری و شهرسازی در اسناد، سیاستها و قوانین کشور تا چه اندازه توجه شده است؟
ما در حوزه سیاستگذاری شهری یا تعیین سیاستها در حوزه معماری و شهرسازی با چند دسته سند مواجه هستیم که وضعیت در هر کدام متفاوت است، که به ترتیب عبارتند از سیاستهای کلان، قوانین، ضوابط، مقررات و در نهایت طرحها و برنامهها. دسته اول سیاستها و اسناد کلان هستند. سیاست ها و اسناد کلان ملی در واقع خروجی قوه عاقله نظام و بیانگر انتظارات و برنامههای نظام در برهههای مختلف هستند. در این دسته از اسناد، یکسری از آنها مستقیما به حوزه معماری و شهرسازی مربوط میشوند و یکسری دیگر موضوع سند مربوط به مباحث کلان دیگری است که به فراخور موضوع به حوزه معماری و شهرسازی مرتبط میشود. اسنادی که توسط نهادهای کلان و کلی تنظیم و بازبینی میشوند در بحث هویتی دقیق و صحیح است زیرا سیاستهای لازم در این زمینه به درستی ارائه شده است اما متاسفانه این توجه و دقت به شایستگی در سایر اسناد پایین دستی رخ نداده است.
ببینید مثلا در سیاستهای کلی شهرسازی که حدود ۷ سال پیش ابلاغ شده، از ۱۰ بند موجود در سه بند به موضوع هویت شهر توجه شده است. در بند دو این سند تاکید شده که توسعههای کالبدی افقی و عمودی شهرها باید با تاکید بر هویت ایرانی ـ اسلامی تعیین شود. در بندهای پنج و هشت همین سند دوباره بر حفظ هویت تاریخی و معنوی شهرها توجه و توصیه صورت گرفته است.
زمانیکه این سیاستها را بررسی میکنیم از برنامه سوم به بعد در سیاستهای کلی ابلاغی برنامهها به فرموده مقام معظم رهبری تا آخرین برنامه جاری که برنامه ششم هست؛ همیشه نگاه هویتی و فرهنگی به حوزه معماری و شهرسازی با ظرافت لازم و با تعابیری چون هویتبخشی به سیمای شهر، روستا و روزآمدسازی معماری ایرانی ـ اسلامی مورد توجه بوده است. ما حتی در سندهایی مثل سیاستهای کلی تحول در آموزش و پرورش و سندی مثل نقشه مهندسی فرهنگی نیز شاهد توجه شایسته به موضوع هویت و معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی هستیم. منتهی هر چقدر از این سندهای کلان فاصله میگیریم، این موضوع کمرنگتر و تقریبا محو میشود.
اینکه بیان دارید این موضوعات کمرنگ شده و به نوعی محو شده است و «هویت» کارکردش را در تقریبا در حوزه معماری و شهرسازی از دست داده، را کمی بیشتر توضیح بدهید که چگونه به این روند بیهویتی رسیدهایم؟
بله، ببینید ما بعد از سیاستهای کلی، در دسته دوم، قوانین برنامههای پنجساله توسعه کشور را داریم. در این دسته از قوانین تا از زمان برنامه سوم توسعه در سیاستهای کلی برنامههای توسعه شاهد تاکید بر موضوع «هویت» در شهرها و توجه به معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی هستیم به تناسب در قوانین این برنامهها نیز موادی به این موضوع اختصاص داده شده است، ولی در قانون برنامه ششم که قانون فعلی است و در دولت یازدهم لایحه آن ارائه شده با وجود اینکه در بند ۴۸ سیاستهای کلی برنامه بر هویتبخشی به سیمای شهر، روستا و بازآفرینی و روزآمدسازی معماری اسلامی ـ ایرانی تاکید شده است، در متن قانون برنامه در بخشهای مربوط به شهرسازی، معماری و مسائل فرهنگی حتی یک کلمه در این زمینه وجود ندارد. جالب است که در زمان تصویب، نمایندگان مجلس و اعضای کمیسیونهای عمران و فرهنگی هم به این مهم دقت نکردهاند و معلوم نیست که چه نوع نظارتی بر اجرا و اعمال سیاستهای ابلاغی وجود دارد. یعنی بعد از حدود بیست سال مطالبه موضوع هویت شهری، معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی از طریق سیاستهای کلان؛ آن چند مادهای هم که به صورت تعارفی و بدون تعیین متولی مشخص و ضمانت لازم اجرا در قوانین برنامههای توسعه میآمد، آن مادههای تعارفی هم دیگر نیامده است که حاکی از نگاه سکولار و لیبرال متولیان معماری و شهرسازی در دولت یازدهم است.
در بین سایر قوانین موضوعی مهم فقط در قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن، مصوب سال ۸۷ و قانون حمایت از احیاء، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری، مصوب ۸۹، شاهد توجه خوبی به موضوع هویت ایرانی ـ اسلامی در معماری و شهرسازی هستیم که البته آنها هم هیچ زمان تبدیل به برنامهها و طرحهای عملیاتی نشدهاند و صرفا در متن قانون ماندهاند.
در سیاستگذاری شهری در زمینه هویت معماری و شهرسازی در سطح سیاستهای کلی نگاه و فهم بسیار خوبی از این موضوع وجود دارد و بر دو محور ایرانی و اسلامی به صورت توامان تاکید میشود
اجرا سازی مواردی که هویت معماری و شهرسازی ما را شکل میدهد، باید به چه نحوی صورت بگیرد؟ تا هویت معماری ما مجموعهای از نشانهها، نمادها و مفاهیمی از هویت ایرانی را به نمایش بگذارد؟
در سیاستگذاری شهری در زمینه هویت معماری و شهرسازی در سطح سیاستهای کلی نگاه و فهم بسیار خوبی از این موضوع وجود دارد و بر دو محور ایرانی و اسلامی به صورت توامان تاکید میشود. این را هم باید توجه کنیم که در سالهای قبل از انقلاب براساس سیاستهای آن زمان بر خلاف هویت دینی جامعه و بر اساس رویکردهای ناسیونالیستی صرفا بر جنبه ایرانیت و آن هم یک دوره خاص تاریخی در شکلگیری هویت جمعی تاکید میشد.
منتهی در سالهای بعد از انقلاب با یک نگاه واقعبینانه توسط رهبران انقلاب و نظام هویت هنجاری ایرانی ـ اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است و این خود را در اسناد و سیاست های کلان نیز نشان داده است. منتهی برای تحقق عینی آن بهویژه در حوزه معماری و شهرسازی مثلا در همین حوزه تدوین اسناد و قوانین نیاز است که انتظارات اسناد بالادستی در این زمینه در قوانین، برنامهها، طرحها نیز خود را نشان دهند و از همه مهمتر مدیران متعهد و دلسوز به این موضوعات باید حضور داشته باشند تا زمینههای عملی اجراییسازی آنها را با تدوین ضوابط و دستورالعملهای دقیق و علمی فراهم کنند البته باید توجه کرد که علاوه بر حوزه سیاستگذاری شهری الزامات متعددی در چند حوزه مختلف از قبیل نظام آموزش عالی، نظام مدیریت و برنامهریزی شهری و سبک زندگی مردم مورد نیاز است که باید بر پیگیری و تحقق آنها نیز تمرکز شود.
در چنین شرایطی است که معماری و شهرسازی ما در عین حال که میتواند هویت متعالی متناسب با هویت دینی و ملی ما داشته باشد، در همان حال میتواند در شکلگیری هویتی ملی و اجتماعی افراد اجتماع نیز اثر گذار باشد. در واقع شهرها به نحوی میتوانند، برنامهریزی و مدیریت شوند که مجموعهای از نشانهها، نمادها و مفاهیمی از هویت ایرانی ـ اسلامی ما باشند و به تبلیغ و تقویت آن کمک کنند. در مقابل تا زمانی که ایدهها، مدلها و الگوهای معماری و شهرسازی موجود در جامعه همه وارداتی و بیتناسب با داشتههای فرهنگی ما باشند، سیر بیهویتی شهرهای ما ادامه خواهد داشت.